المائدة ١١٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۹: خط ۳۹:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۸#link181 | آيات ۱۲۰ - ۱۱۶ سوره مائده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۸#link181 | آيات ۱۱۶ - ۱۲۰ سوره مائده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۸#link182 | مورد استعمال عبارت ((من دون الله )) در قرآن ، و بيان اينكه خداقابل انكار نيست هر چند در تشخيص اسماء و صفات او اشتباه شود و به ظاهر انكار گردد.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۸#link183 | سخن صاحب تفسیر «المنار»، در باره اعتقاد به الوهيت مريم «ع»، در ميان مسيحيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۸#link183 | اعتقاد به الوهيت مريم ، مادر عيسى (ع ) در ميان مسيحيان ونقل گفتار صاحب تفسير ((المنار)) در اين باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link184 | نهايت عبوديت و ادب بندگى عیسی «ع»، در پاسخ به خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link184 | نهايت عبوديت و ادب بندگى در پاسخ حضرت عيسى (ع ) به خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link185 | فقط علم خداى سبحان معتبر است و علم جز او را، بها و اعتبارى نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link185 | فقط علم خداى سبحن معتبر است و علم و جهل جز او را بها و اعتبارى نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link186 | بیان حقيقت شهادت، در آیه شریفه: «وَ أنتَ عَلَى كُلِّ شَئٍ شَهِيدٌ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link186 | حقيقت شهادت را فقط خدا دارا است و اوست كه بر هر چيز شهادت عامه و مطلقه دارد ((وانتعلى كل شى ء شهيد))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link187 | نكاتى چند در آیه: «إن تُعَذِّبهُم فَإنَّهُم عِبَادُكَ وَ إن تَغفِر لَهُم فَإنَّكَ أنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link187 | نكاتى چند در عبارت : ((ان تعذبهم فانهم عبادك وان تغفرلهم فانك انت العزيز الحكيم))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link189 | معنای رضایت پروردگار از بنده، و آثار این رضایت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link188 | صدق صادقين (در قول و در عمل ) در آخرت برايشان سودمند خواهد بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link190 | بحث روایتی: (رواياتى در ذيل آيات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link189 | فرق رضايت از عمل با رضايت از عامل و اشاره به معناى رضايت پروردگار از بنده وآثار اين رضايت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link190 | (رواياتى در ذيل آيات شريفه : ((ءانت قلت للناس ...)))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۲۹#link191 | توضيح اينكه در حديث آمده : خداوند با يك حرف از خلق خود محجوب شده و شرحى درمورد اينكه اسم اعظم خداوند از نوع الفاظ نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link192 | گفتارى پيرامون معناى ادب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link192 | گفتارى پيرامون معناى ادب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link193 | معناى ادب و بيان اختلاف مفهوم آن با اختلاف مقاصد در جوامع مختلف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link193 | معناى ادب و بيان اختلاف مفهوم آن با اختلاف مقاصد در جوامع مختلف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link194 | اخلاق وصف روح ، و ادب وصف عمل است و ادب ، ناشى از اخلاق مى باشد و ادب الهى انبياءهياءت زيباى اعمال دينى ايشان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link198 | مقصود از «وحى تسديدى»، كه خداوند، پیامبران را بر آن اساس ادب کرده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link195 | اسلام سرتاپاى زندگى را داراى ادب نموده است و آن عبارت است از انجام دادناعمال بر هياءت توحيد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link200 | از آداب انبیاء «ع»، عدم تكلف و استفاده از طيبات و رزق حلال بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link196 | اثر عمل در پرورش خود و ديگران ، و بيان اينكه مربى بايد بدانچه به ديگران مىآموزد ايمان داشته ، عملش مطابق علمش باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link201 | ادب آدم و حوّاء، در دعاى خود، پس از خوردن میوه درخت ممنوعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link197 | مراد از هدايت انبياء (ع ) توحيد ايشان است و امر به اقتداء به هدايت آنان (فبهديهم اقتده )امر به پيروى آنان است در عمل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link202 | ادب نوح «ع»، در گفتگويش با خداى تعالى، در داستان دعوت فرزندش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link198 | تاءديب الهى انبياء (ع ) از طريق وحى تسديدى و تاءديبى است كه جداى از وحى نبوت وتشريع بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link203 | ادب ابراهيم «ع»، در احتجاج با قوم خود، و در دعا و درخواست هايش از خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link199 | ادب الهى انبياء (ع ) هم شامل ادب نسبت به خداوند مى شود و همشامل ادب نسبت به مردم (ادب فردى و ادب اجتماعى )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link205 | درخواست حضرت ابراهيم «ع»، از خداوند، در خصوص ‍ سرزمين مكه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۰#link200 | عدم تكلف و استفاده از طيبات و رزق حلال از آداب انبياء (ع ) بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link206 | دعاى ديگرى از حضرت ابراهيم «ع»، و ادبى كه در آن رعايت شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link201 | ادب آدم و حوا در دعاى خود: ((ربنا اننا ظلمنا انفسنا...)) پس از آنكه نهى ارشادى ازخوردن درخت را مخالفت كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link207 | ادب حضرت اسماعيل «ع»، نسبت به خداوند تعالى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link202 | ادب نوح (ع ) در گفتگويش با خداى تعالى در داستان دعوت فرزندش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link208 | ادب يعقوب «ع»، در دعا و شکایتش به درگاه پروردگار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link203 | ادب ابراهيم (ع ) در احتجاج با قوم خود و در دعا و درخواست هايش از خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link209 | ادب يوسف «ع»، هنگام مکر زنان مصر، در دعایش به درگاه خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link204 | مقام رفيع حضرت ابراهيم (ع ) و جايگاه والاى او نزد تمام اديان توحيدى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link210 | ادب يوسف «ع»، در دعاى ديگرش، در زمانى كه عزيز مصر شده بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link205 | درخواست حضرت ابراهيم (ع ) از خداوند در خصوص ‍ سرزمين مقدس مكه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link211 | نمونه هایی از ادب موسى «ع»، در دعاهايش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۱#link206 | دعاى ديگرى از حضرت ابراهيم (ع ) و توجه بر ادبى كه در آن رعايت شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link213 | نفرين موسى و هارون، درباره فرعون و فرعونيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link207 | ادب اسماعيل (ع ) نسبت به خداوند تعالى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link213 | آدابی که موسى «ع»، در نفرین خود، به فرعونيان به کار برده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link208 | ادب يعقوب (ع ) در كلامش كه گفت : ((انما اشكو بثى و حزنى الى الله ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link215 | نمونه هایی از ادب زیبای حضرت موسى «ع»، در كلام خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link209 | ادب در دعاى يوسف صديق (ع ) به هنگامى كه همسر عزيز مصر او را تهديد كرد و در كلاماو پس از ديدار پدر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link216 | ادب در دعا و ثناى حضرت شعيب، داود و سليمان «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link210 | ادب يوسف (ع ) در دعاى ديگرش در زمانى كه خود عزيز مصر شده بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link217 | ادب در دعاى يونس «ع»، در شكم ماهى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link211 | ادب موسى (ع ) در دعاهايش و بيان اينكه اعتراف آنجناب (رب انى ظلمت نفسى ) اعتراف بهگناه نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link218 | دعاى حضرت ايّوب و حضرت زكريا «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link212 | دعاى موسى عليه السلام در اولين روز بعثت خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link219 | وجوه لطيفى از ادب عبوديت عيسى «ع»، در مقام دعا برای نزول مائده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link213 | نفرين موسى و هارون درباره فرعون و فرعونيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link220 | دعایى بیانگر ادب بندگى پيامبر اکرم «ص» و مؤمنان به آن حضرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۲#link214 | فرق بين دعا و نفرين و بيان آدابى كه موسى (ع ) در نفرين خود به فرعون وفرعونيان رعايت نموده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link221 | آدب انبياء «ع»، در گفتگوهاى با قوم خود، و بیان آثار آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link215 | توجه به ادب جميلى كه حضرت موسى (ع ) در كلام خود بكار برده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link222 | مقايسه رفتار طاغوت هایی همچون فرعون و نمرود، با رفتار و گفتار انبياء «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link216 | ادب در دعا وثناى حضرت شعيب ، داوود و سليمان (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link223 | ادب ديگر انبياء «ع»، در معاشرت با مردم و تکذیبگران و دشمنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link217 | ادب در دعاى يونس (ع ) در شكم ماهى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link226 | از جمله آداب انبیاء «ع»، نفى امتيازهاى مادى و طبقاتى و بزرگداشت اهل علم و تقواست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link218 | دعاى ايوب و زكريا (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link226 | بحث روایتی دیگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۳#link219 | وجوه لطيفى از ادب عبوديت عيسى (ع ) در مقام دعا براىنزول مائده و در مقام تبرئه خود از شرك ورزيدن نصارا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۵#link228 | روایتی از امام حسین «ع»، پیرامون سيره پيامبر اكرم «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link220 | دعائى كه ادب بندگى پيامبر اسلام (ص ) و مؤ منين به آن حضرت را نشان مى دهد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۵#link229 | شرح و تفسير روايت مشهور، درباره احوال جسمی و روحى پيامبر «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link221 | يكى از آداب انبياء (ع ) ادبى بود كه در گفتگوى با قوم خود از طرف پروردگار خودآن را رعايت مى كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۵#link230 | روايات ديگرى، در درباره سيره عملى رسول اكرم «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link222 | مقايسه طرز گفتار و رفتار طواغيت همچون فرعون و نمرود، با رفتار و گفتا انبياء (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۶#link232 | سخاوت پیامبر «ص»، و توجه ايشان به امر نيازمندان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link223 | ادب ديگر انبياء (ع )، ادبى است كه در معاشرت و گفتگو با مردم و در برابر مكذبين ومعاندين مراعات مى نمودند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۶#link233 | رواياتى درباره پاره اى از سیره رسول خدا «ص»، در معاشرت با مردم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link224 | خود را از مردم شمردن و متناسب با ميزان عقل مردم سخن گفتن ، از آداب انبياء (ع ) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۶#link234 | برخی از آداب آن حضرت، در امر نظافت و پاکیزگی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link225 | در باطل و در حقى كه آميخته با باطل است ادب نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۶#link235 | آداب آن جناب، در سفر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۴#link226 | نفى امتيازهاى مادى و طبقاتى و بزرگداشت اهل علم و تقوا، از جمله آداب انبياء (ع ) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۷#link236 | رواياتى درباره آداب حضرتش، در پوشاك و متعلقات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۵#link227 | (شامل يكصدوهشتاد و سه روايت راجع به اوصاف ،احوال و و سنن پيامبر گرامى اسلام (ص ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۷#link237 | آداب آن حضرت، در خوردنی ها و آشاميدنى ها]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۵#link228 | سيره پيامبر اكرم (ص ) از زبان مبارك امام حسين (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۵#link229 | شرح و تفسير كلمات و جملات روايت مشهورى كه درباره جسمى واحوال روحى پيامبر اكرم (ص ) نقل شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۵#link230 | روايات ديگرى در درباره سيره عملى رسول اكرم (ص )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۵#link231 | عبادت پيامبر اكرم (ص ) از ساده روايات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۶#link232 | سخاوت حضرت (ص ) و توجه ايشان به امر نيازمندان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۶#link233 | رواياتى درباره پاره اى از سنن و آداب رسول الله (ص ) در معاشرت با مردم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۶#link234 | از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۶#link235 | آداب آن جناب در سفر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۷#link236 | رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۷#link237 | آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنى ها]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۸#link238 | آداب آن جناب در وضو ساختن و غسل نمودن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۸#link238 | آداب آن جناب در وضو ساختن و غسل نمودن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۸#link239 | از جمله آداب حضرتش در نماز و ملحقات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۸#link239 | از جمله آداب حضرتش، در نماز و ملحقات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۸#link240 | روزه گرفتن آن حضرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۸#link240 | آداب روزه گرفتن آن حضرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link241 | جمله اى از آداب آن جناب در قرائت قرآن و دعا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link241 | جمله اى از آداب آن جناب، در قرائت قرآن و دعا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link242 | گفتارى پيرامون بندگى و بنده دارى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link242 | گفتارى پيرامون بندگى و بنده دارى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link243 | اعتبار عبوديت براى خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link244 | سلطنت حقيقى و مالكيت واقعى پروردگار منشاء وجوب انقياد موجودات در برابر اراده اواست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link245 | برده گيرى و اسباب آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link245 | برده گيرى و اسباب آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link246 | سير تاريخى برده گيرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link261 | گفتارى چند، پيرامون عفو و مجازات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link247 | لغو دو سبب از اسباب بردگى (سلطه و قلدرى ولايت پدر و شوهر) در اسلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۳۹#link248 | برده گيرى اسراى جنگى در جنگ مسلمين با كفار، در اسلام پذيرفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۰#link249 | راه برده گيرى در اسلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۰#link250 | رفتار و سيره اسلام درباره غلامان و كنيزان و عنايت بسيار به آزاد گشتن بردگان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۰#link251 | سير برده گيرى در تاريخ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۰#link252 | انديشه الغاى بردگى تا چه اندازه صحيح بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۰#link253 | لازمه زندگى اجتماعى ، محدوديت آزادى هاى فردى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۰#link254 | ميزان محدوديت آزادى در اجتماع ؟ و بيان صحت نظر و روش اسلام درباره برده گيرى وانطباق آن با عقل و فطرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۰#link255 | داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۰#link256 | ادامه برده گيرى در قرن حاضر به شكلى جديد (همان آتش و همان كاسه )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link257 | برده گيرى قرن بيستم توسط كشورهاى متمدن !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link258 | روش اسلام درباره بردگى حكيمانه ترين روش است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link259 | بررسى اين سخن كه منشاء انديشه الغاء بردگى ، تساوى حقوق افراد بشر بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link260 | وجه علوم تشريع تملك مال براى بردگان و موقت كردن بردگى در اسلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link261 | گفتارى چند در پيرامون عفو و مجازات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link262 | لزوم وجود سنخيت بين عمل و كيفر و پاداش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link263 | كيفر دادن در مقابل جرائم نشان دهنده يك نوع بردگى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۱#link264 | عفو و بخشش ، حد مشروعيت آن و اسبابى كه براى مغفرت در قرآن آمده است : (تو به وشفاعت )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۲#link265 | مراتب عفو كه مترتب است بر مراتب گناه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۶_بخش۴۲#link266 | انواع امر و نهى : جزائى اخلاقى]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۱

کپی متن آیه
مَا قُلْتُ‌ لَهُمْ‌ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي‌ بِهِ‌ أَنِ‌ اعْبُدُوا اللَّهَ‌ رَبِّي‌ وَ رَبَّکُمْ‌ وَ کُنْتُ‌ عَلَيْهِمْ‌ شَهِيداً مَا دُمْتُ‌ فِيهِمْ‌ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي‌ کُنْتَ‌ أَنْتَ‌ الرَّقِيبَ‌ عَلَيْهِمْ‌ وَ أَنْتَ‌ عَلَى‌ کُلِ‌ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ

ترجمه

من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادی، چیزی به آنها نگفتم؛ (به آنها گفتم:) خداوندی را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانی که در میان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم؛ ولی هنگامی که مرا از میانشان برگرفتی، تو خود مراقب آنها بودی؛ و تو بر هر چیز، گواهی!

من به آنان نگفتم جز آنچه به من امر كردى كه: خدا را كه پروردگار من و شماست بپرستيد، و تا وقتى كه در ميانشان بودم بر آنان شاهد و ناظر بودم پس چون مرا برگرفتى، تو خود مراقب آنان بودى، و تو بر همه چيز شاهدى
جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى‌] به آنان نگفتم؛ [گفته‌ام‌] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى.
من به آنها هرگز چیزی نگفتم جز آنچه تو مرا بدان امر کردی، که خدای را پرستید که پروردگار من و شماست، و من بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودم مادامی که در میان آنها بودم، و چون روح مرا گرفتی تو خود نگهبان و ناظر اعمال آنان بودی، و تو بر همه چیز عالم گواهی.
من به آنان جز آنچه را که به من دستور دادی نگفتم، [گفتم:] خدایی را بپرستید که پروردگار من و شماست. و تا زمانی که در میان آنان بودم گواهشان بودم، و چون مرا [از میان آنان به سوی خود] برگرفتی، خود مراقب و نگاهبانشان بودی؛ و تو بر همه چیز گواهی.
من به آنان جز آنچه تو فرمانم داده بودى نگفتم. گفتم كه اللّه پروردگار مرا و پروردگار خود را بپرستيد. و من تا در ميانشان بودم نگهبان عقيدتشان بودم و چون مرا ميرانيدى تو خود نگهبان عقيدتشان گشتى. و تو بر هر چيزى آگاهى.
به آنان چیزی جز آنچه به من فرمان داده‌ای نگفته‌ام گفته‌ام که خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید، و مادام که در میان آنان بودم بر آنان شاهد و ناظر بودم و چون روح مرا گرفتی تو خود [ناظر و] نگاهبان آنان بودی و تو بر همه چیز شاهدی‌
من به آنان نگفتم مگر آنچه مرا فرمان دادى كه خداى را كه پروردگار من و پروردگار شماست بپرستيد، و تا در ميان آنها به سر مى‌بردم بر آنان گواه و نگاهبان بودم و چون مرا از ميان ايشان برگرفتى تو خود بر آنان نگاهبان بودى و تو بر هر چيزى گواهى
من به آنان چیزی نگفته‌ام مگر آنچه را که مرا به گفتن آن فرمان داده‌ای (و آن) این که جز خدا را نپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است (و همو مرا و شما را آفریده است و همه بندگان اوئیم). من تا آن زمان که در میان آنان بودم از وضع (اطاعت و عصیان) ایشان اطّلاع داشتم، و هنگامی که مرا میراندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بوده‌ای (و اعمال و افکارشان را پائیده‌ای) و تو بر هر چیزی مطّلع هستی.
«جز آنچه مرا بدان فرمان دادی (چیزی) به آنان نگفتم که: “خدا پروردگار من و پروردگار خودتان را عبادت کنید.” و تا هنگامی که در میانشان بودم بر آنان گواه بودم. پس چون مرا برگرفتی، تو خود بر آنان دیده‌بان بودی و تو بر هر چیزی گواهی.»
نگفتم بدیشان جز آنچه مرا فرمودی که پرستش کنید خدا را پروردگار من و پروردگار شما و بودم گواه بر ایشان مادامی که بودم در ایشان تا هنگامی که مرا برگرفتی تو مراقب ایشان بودی و توئی بر همه چیز گواه‌

I only told them what You commanded me: that you shall worship Allah, my Lord and your Lord. And I was a witness over them while I was among them; but when You took me to Yourself, You became the Watcher over them—You are Witness over everything.
ترتیل:
ترجمه:
المائدة ١١٦ آیه ١١٧ المائدة ١١٨
سوره : سوره المائدة
نزول : ٩ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«شَهِیداً»: مطلّع و آگاه. «الرَّقِیبَ»: مراقب و مواظب. «شَهِیدٌ»: حاضر و ناظر. آگاه و باخبر.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ «117»

(حضرت عيسى به خداوند گفت:) من، به آنان نگفتم مگر آنچه مرا به آن فرمان دادى كه بپرستيد خداوندى را كه پروردگار من و پروردگار شماست، و تا زمانى كه در ميان آنان بودم، شاهد و ناظر بر آنان بودم، پس چون مرا (از ميانشان) باز گرفتى، تو خود بر آنان مراقب بودى و تو بر هر چيز گواهى.

نکته ها

«توفى» به معناى اخذ و گرفتن تمام و كمال است و مرگ يكى از مصاديق آن است. خداوند حضرت عيسى عليه السلام را از ميان قومشان برداشته و تا زمان قيام امام زمان عليه السلام زنده نگه مى‌دارد و همراه آن حضرت ظهور خواهد كرد.

پیام ها

1- پيامبران معصومند و جز فرمان خدا، كارى را انجام نمى‌دهند و در وحى هيچ تغيير و تصرّفى نمى‌كنند. «ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِي بِهِ»

2- حضرت عيسى، خود را همچون ديگران، دست پرورده‌ى خدا مى‌داند. «رَبِّي وَ رَبَّكُمْ»

3- انبيا، ناظر بر افعال مردمند. «كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً»

4- دعوت به يكتاپرستى، مهم‌ترين وظيفه‌ى انبياست. «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» (با اينكه مأموريّت عيسى تنها توحيد نبوده، امّا آيه فقط توحيد را مطرح مى‌كند)

جلد 2 - صفحه 402

5- دليل و ملاك پرستش خدا، ربوبيّت اوست. «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ (117)

بعد از آن به جهت تصريح به نفى مستفهم عنه، بعد از تقديم ما يدل عليه گويد:

ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِي بِهِ‌: نگفتم مر ايشان را، يعنى امت خود را مگر آنچه تو فرمودى مرا به آنكه به ايشان گويم‌ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ‌: آنكه عبادت كنيد خدا را كه پروردگار من و پروردگار شماست، يعنى گفتم كه من مربوب و مخلوقم نه رب و خالق‌ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً: و بودم بر ايشان گواه يعنى شاهد احوال آنها بودم از كفر و ايمان و افعال و اقوال‌ ما دُمْتُ فِيهِمْ‌:

مادامى كه بودم در ميان آنها يعنى تا زنده بودم نگهبان آنها و ناهى ايشان بودم از اين قول‌ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي‌: پس زمانى كه اخذ فرمودى مرا به رفع به آسمان‌ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ‌: بودى تو نگهبان و مراقب احوال و عالم به اقوال و افعال ايشان، و منع آنها فرمودى از اين قول به ارشاد دلالت بيّنه، و تنبيه بر آن به ارسال و رسل و انزال آيات بر ايشان؛ و بعضى انقياد، و برخى انكار نمودند. وَ أَنْتَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ: و تو بر جميع چيزها شاهد و مطلع و مراقب هستى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ (117)

ترجمه‌

نگفتم مر ايشانرا مگر آنچه را امر كردى مرا بآن كه بپرستيد خدا را كه پروردگار من و پروردگار شما است و بودم بر ايشان گواه ماداميكه بودم در ميان آنها و چون گرفتى مرا بودى تو نگهبان بر آنها و توئى بر همه چيز گواه.

تفسير

حضرت عيسى (ع) بعد از نفى نمودن عقائد باطله نصارى را از شريعت خود اثبات فرمود عقائد حقّه اسلاميه را و عرضه داشت كه تا من در ميان آنها بودم نگذاشتم‌


جلد 2 صفحه 293

اين عقائد فاسده را اظهار نمايند و پس از آنكه تو مرا از آنها گرفتى و بجانب خود صعود دادى حافظ و نگهبان آنها تو بودى هر كس را خواستى توفيق ثبات عنايت فرمودى و هر كس را نخواستى بحال خود واگذاردى و تمام موجودات در صفحه علم تو حاضرند و تو بر همه ناظر و شاهدى ميدانى و مى‌بينى قابل و ناقابل را و هر كس را بكمال لايق خود ميرسانى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما قُلت‌ُ لَهُم‌ إِلاّ ما أَمَرتَنِي‌ بِه‌ِ أَن‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ رَبِّي‌ وَ رَبَّكُم‌ وَ كُنت‌ُ عَلَيهِم‌ شَهِيداً ما دُمت‌ُ فِيهِم‌ فَلَمّا تَوَفَّيتَنِي‌ كُنت‌َ أَنت‌َ الرَّقِيب‌َ عَلَيهِم‌ وَ أَنت‌َ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ شَهِيدٌ (117)

نگفتم‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مگر آنچه‌ تو امر فرمودي‌ باو اينكه‌ عبادت‌ كنيد خداي‌ يگانه‌ ‌را‌ ‌که‌ پروردگار ‌من‌ و ‌شما‌ ‌است‌ و ‌من‌ ‌هم‌ ‌تا‌ روي‌ زمين‌ هستم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌هر‌ چه‌ بگويند ‌ يا ‌ بكنند شهادت‌ ميدهم‌ ‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ مرا گرفتي‌ خودت‌ مراقب‌ ‌آنها‌ هستي‌ و تو ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ شاهد و گواهي‌.

ما قُلت‌ُ لَهُم‌ إِلّا ما أَمَرتَنِي‌ بِه‌ِ معناي‌ رسالت‌ و وظيفه‌ ‌رسول‌ نيست‌ جز تبليغ‌ آنچه‌ مرسل‌ امر فرموده‌ نميتواند چيزي‌ ‌بر‌ ‌او‌ بيفزايد ‌ يا ‌ ‌از‌ ‌او‌ كوتاهي‌ كند أَن‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ اول‌ وظيفه‌ رسل‌ دعوت‌ بتوحيد و عبوديت‌ ذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ و معرفت‌

جلد 6 - صفحه 507

حق‌ ‌است‌

(اول‌ الدين‌ معرفة اللّه‌ و كمال‌ معرفته‌ توحيده‌)

خطبه‌ نهج‌ البلاغه‌.

رَبِّي‌ وَ رَبَّكُم‌ پروردگار ‌من‌ ‌است‌ و ‌من‌ بنده‌ ‌او‌ هستم‌ لَن‌ يَستَنكِف‌َ المَسِيح‌ُ أَن‌ يَكُون‌َ عَبداً لِلّه‌ِ نساء ‌آيه‌ 172، و پروردگار ‌شما‌ ‌که‌ تماما ‌عبد‌ ‌او‌ و مأمور بعبادت‌ ‌او‌ هستيد احدي‌ جز ‌او‌ لياقت‌ عبوديت‌ ندارد و مقام‌ ربوبيت‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ نيست‌ وَ كُنت‌ُ عَلَيهِم‌ شَهِيداً و ‌اينکه‌ دليل‌ ‌است‌ ‌بر‌ اينكه‌ انبياء ناظر بافعال‌ امت‌ هستند بلكه‌ اوصياء ‌آنها‌ فَكَيف‌َ إِذا جِئنا مِن‌ كُل‌ِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنا بِك‌َ عَلي‌ هؤُلاءِ شَهِيداً نساء ‌آيه‌ 41 ما دُمت‌ُ فِيهِم‌ ‌در‌ ميانه‌ ‌آنها‌ هستم‌ و ‌با‌ ‌آنها‌ محشورم‌ فَلَمّا تَوَفَّيتَنِي‌ گذشت‌ ‌که‌ توفي‌ بمعني‌ اخذ بقوه‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌است‌ وفاء دين‌ و توفي‌ طلب‌ و موت‌ ‌را‌ ‌هم‌ وفات‌ ميگويند بواسطه‌ قبض‌ روح‌ ‌است‌ و توفي‌ عيسي‌ همان‌ گرفتن‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و بردن‌ ‌او‌ بآسمان‌ نه‌ بمعني‌ موت‌ ‌است‌ لذا نميگويد توفيت‌ روحي‌ بلكه‌ ‌خود‌ مرا توفي‌ فرمودي‌.

كُنت‌َ أَنت‌َ الرَّقِيب‌َ عَلَيهِم‌ چون‌ باحاطه‌ قيومية و بعلم‌ ذاتي‌ و قدرت‌ كامله‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ رقيب‌، بصير، سميع‌، خبير، محيط، عليم‌ هستي‌.

وَ أَنت‌َ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ شَهِيدٌ حاضر و ناظر ‌هر‌ چيزي‌ هستي‌ چيزي‌ ‌از‌ تو غائب‌ و مستور نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- تعلیمات عیسى (ع) و دستورات وى به امت خویش به تمامى برگرفته شده از فرامین خداوند (ما قلت لهم الا ما امرتنى به)

۲- عیسى (ع)، وفادار به حریم رسالت خویش، در ابلاغ فرامین خداوند (ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه)

۳- تنها خداوند پروردگار، اختیاردار عیسى (ع) و سایر مردمان (ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم)

۴- دعوت مردمان به توحید و پرستش خداوند یکتا از اساسى ترین وظائف و رسالتهاى عیسى (ع) (ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم) تفسیر «ما امرتنى به» به «ان اعبدوا اللّه» با اینکه حضرت عیسى (ع) به جز فرمان به عبادت خدا پیامهاى دیگر نیز داشت گویاى این است که ابلاغ فرمان توحید از اساسى ترین وظایف مسیح (ع) بوده است.

۵- بیان ربوبیت خداوند بر مسیح (ع) و تمامى انسانها از برجسته ترین تعالیم حضرت مسیح (ص) (ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم)

۶- دعوت مردمان به بندگى خداوند، اصلى بنیادین در رسالت پیامبران الهى (ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه)

۷- ربوبیت، ملاک شایستگى براى پرستش (ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم) توصیف «اللّه» به «ربى و ربکم» اشاره به علت لزوم پرستش خداوند (اعبدوا) دارد یعنى چون خداوند رب است شایسته و بایسته پرستش است.

۸- اعتراف علنى عیسى (ع) به بندگى خداوند، دلیل وى بر پوچى ادعاى مسیحیان مشرک (همتایى وى با خداوند) (ءانت قلت ... ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربکم)

۹- عیسى (ع)، گواه و ناظر بر عقاید و رفتار امت خویش، به هنگام حضور در میان آنان (و کنت علیهم شهیداً مادمت فیهم)

۱۰- عیسى (ع) به هنگام حضور در میان امت خویش بازدارنده آنان از گرایش به شرک بود. (و کنت علیهم شهیداً مادمت فیهم) کلمه «شهیداً» به قرینه کلمه «رقیب» در فراز بعد مى تواند علاوه بر گواهى عیسى (ع) بر امت خویش، حاکى از مراقبت وى براى راه نیافتن انحراف در عقاید آنان نیز باشد.

۱۱- پیامبران به هنگام حضور در میان امتهاى خویش، گواه و ناظر بر اعمال و عقاید آنان (و کنت علیهم شهیداً مادمت فیهم)

۱۲- خداوند عهده دار وفات و بر گرفتن عیسى (ع) از میان امت او (فلما توفیتنى)

۱۳- تنها خداوند، نگاهبان و مراقب مسیحیان، پس از برگرفتن عیسى (ع) از میان ایشان (فلما توفیتنى کنت انت الرقیب علیهم)

۱۴- خداوند، همواره نگاهبان و مراقب مردمان (فلما توفیتنى کنت انت الرقیب علیهم) حصر در جمله «کنت انت الرقیب علیهم» مى رساند که خداوند به هنگام حضور عیسى (ع) نیز مراقب و حافظ امت عیسى (ع) بوده است ولى پس از توفى عیسى (ع)، تنها خداوند رقیب و حافظ آنهاست.

۱۵- خداوند، گواه و ناظر بر همه پدیده ها (و انت على کل شىء شهید)

موضوعات مرتبط

  • انبیا: رسالت انبیا ۶ ; گواهى انبیا ۱۱ ; مسؤولیت انبیا ۶ ; نقش انبیا ۱۱
  • انسان: مراقبت از انسان ۱۴
  • توحید: دعوت به توحید ذاتى ۴ ; دعوت به توحید عبادى ۴
  • خدا: اختصاصات خدا ۳، ۱۳ ; اختیارات خدا ۳ ; افعال خدا ۳، ۱۲ ; اوامر خدا ۱، ۲ ; ربوبیت خدا ۳، ۵ ; گواهى خدا ۱۵ ; مراقبت خدا ۱۳، ۱۴
  • شرک: نفى شرک ۱۰
  • عبودیت: دعوت به عبودیت ۶
  • عقیده: باطل ۸
  • عیسى (ع): تعالیم عیسى (ع) ۵ ; توفّى عیسى (ع) ۱۲، ۱۳ ; رسالت عیسى (ع) ۲، ۴، ۱۰ ; عبودیت عیسى (ع) ۸ ; عقیده عیسى (ع) ۸ ; عیسى (ع) و شرک مسیحیان ۱۰ ; عیسى (ع) و مسیحیان ۱، ۹ ; فضایل عیسى (ع) ۱، ۲ ; گواهى عیسى (ع) ۹ ; مسؤولیت عیسى (ع) ۴، ۵ ; منشأ تعالیم عیسى (ع) ۱ ; نفى الوهیت عیسى (ع) ۸ ; وفادارى عیسى (ع) ۲
  • گواهان: امتها ۹، ۱۱ ; گواهان عمل ۹، ۱۱
  • مسیحیان: عقیده مسیحیان ۸ ; مراقبت از مسیحیان ۱۳
  • معبود: ربوبیت معبود ۷ ; ملاک معبود ۷

منابع