الأنعام ٨٠
کپی متن آیه |
---|
وَ حَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَ تُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانِ وَ لاَ أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي کُلَ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلاَ تَتَذَکَّرُونَ |
ترجمه
الأنعام ٧٩ | آیه ٨٠ | الأنعام ٨١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حَآجَّهُ»: با او مجادله کردند (نگا: انبیاء / - و شعراء / - ). «لآ أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ»: از چیزی که آن را انباز خدا میکنید نمیترسم. یعنی من هرگز از بتهای شما نمیترسم، زیرا آنها قدرتی ندارند که به کسی زیانی برسانند. «إِلاّ أَن یَشآءَ رَبِّی شَیْئاً»: مگر آن چیزی که خدا بخواهد. لیکن اگر خدا بخواهد زیانی به کسی برساند میتواند. واژه (شَیْئاً) مفعولٌبه است و یا مفعول مطلق است و به جای (مَشیئَةً) به کار رفته است و تقدیر چنین است: إِلاّ أَن یَشآءَ مَشِیئَةً. «عِلْماً»: تمییز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قُلْ أَ تُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَ... (۴) قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا... (۱) إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاکَ... (۲) مِنْ دُونِهِ فَکِيدُونِي جَمِيعاً... (۰) إِنِّي تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ... (۳)
تفسیر
- آيات ۷۴ - ۸۳ سوره انعام
- بررسى كيفيت مخصوص رفتار و محاجّه ابراهيم «ع»، در اين آيات
- سرگرمى به امور مادى، باعث غفلت از مبدأ و معاد می شود
- اختلاف مفسّران در معناى كلمه «آزر»، و نسبت او با ابراهيم «ع»
- معنای استغفار و دعاى ابراهيم «ع»، براى آزر
- آزر، پدر صلبى و حقيقى ابراهيم «ع» نبوده است
- توهم عجيب بعضى از مفسّران در مورد داستان هاى قرآن كريم
- كلام الهى، كلام حق و فصل است و هزل و خلاف واقع، در آن راه ندارد
- بت ها، از چه چیزی ساخته شده بودند
- مالكيت خداوند، نسبت به قوا و افعالش، مالکیت واقعی و حقیقی است
- ستاره اى كه ابراهيم «ع» دیده، ستاره «زهره» بوده است
- مراد از «ربّ» در كلام ابراهيم «ع»، آفريدگار هستى نيست.
- چرا ابراهيم «ع»، نخست ستاره و ماه و خورشيد را «ربّ» خود دانست
- روش ابطال ربوبيت کواکب و ستارگان، در احتجاج ابراهیم «ع»
- وجه آوردن ضمير مذكّر براى «شمس» كه مؤنث است، در كلام ابراهيم «ع»
- اقوال گوناگون در توجيه تذكير ضمير، در آیه شریفه
- سخن نادرست مفسّری كه مى گوید ابراهيم «ع»، به زبان عربى سخن می گفته است
- معنای جملۀ «لَا أُحِبُّ الآفِلِين»، در محاجّه ابراهیم «ع»
- وجه اين كه ابراهيم «ع»، افول را در احتجاج آورد، نه طلوع را
- سخن فخر رازى، در معنای «افول»، در آيه شریفه
- معناى «فطر» و «فطرت» و «حنيف»
- اسلام، دين مطابق با فطرت انسانى و نوع وجودى آدمى است
- بخش دیگری از احتجاجات ابراهيم «ع»، با مشركان
- اقوال مفسّران، در توضيح سخنان ابراهيم «ع»، در محاجّه با مشركان
- وجه اين كه ابراهيم «ع»، نبودن دليل از ناحيه خداوند را، دليل بر بطلان بت پرستى آورده
- «امنیت» و «هدایت یافتن»، از خواص و آثار ايمان است، اگر با ظلم پوشيده نشود
- ايمان به خدا، فقط مشروط به دورى از شرك و گناهان كبيره نيست
- نقد سخن بعضى از مفسّران، در تفسير آيه: «الّذِينَ آمَنُوا وَ لَم يَلبَسُوا إيمَانَهُم بِظُلمٍ...»
- مراد از جملۀ «نَرفَعُ دَرَجَات مَن نَشَاءُ...»، در آیه شریفه
- بحث روایتی
- رواياتى در مورد تولد و نشو و نماى ابراهيم «ع»، در مخفیگاه
- آنچه از سرگذشت حضرت ابراهيم، مورد اتفاق علماى حديث است
- چند روايت درباره ارائه ملكوت به ابراهيم «ع»
- رواياتى در مورد جملۀ «هَذَا رَبّى»، كه ابراهيم «ع» بر زبان آورد
- رواياتى در ذيل جملۀ «وَ لَم يَلبَسُوا إيمَانَهُم بِظُلمٍ»
- فروع و احكامى كه توسط ابراهيم «ع» تشريع شده اند
- سبب وجود قوانين «حمورابى»، در تورات فعلى
- گفتاری در باره شخصیت ابراهیم خلیل «ع» و سرگذشت او
- بررسی نسبت های ناروای تورات فعلى به ابراهيم «ع»، در بعض روایات اهل سنت
- روايتى جامع از طريق ائمّه اهل بيت «ع»، درباره قضاياى ابراهيم «ع»
- آیا ذبيح ابراهيم «ع»، اسماعيل بوده، یا اسحاق؟
- بررسی نظر طبرى، كه اسحاق «ع» را ذبيح دانسته
- پاسخ به دو اشكال بعضى از مستشرقان به قرآن، در مورد ابراهيم و بناى كعبه
- گفتار مسعودى، درباره عقائد ستاره پرستان، بت پرستان و صائبين
- دو نكته در باره عقاید صابئین و بت پرستان
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «80»
و قومش با وى به گفتگو و ستيزه پرداختند، او گفت: آيا دربارهى خدا با من محاجّه و ستيزه مىكنيد؟ و حال آن كه او مرا هدايت كرده است و من از آنچه شما شريك او مىپنداريد بيم ندارم، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد، (كه اگر هم آسيبى به من برسد، خواست خداست، نه بتها) علم
«1». تفسير نمونه.
جلد 2 - صفحه 499
پروردگارم همه چيز را فراگرفته، پس آيا پند نمىگيريد؟
پیام ها
1- اهل باطل، تعصّب دارند. «حاجَّهُ قَوْمُهُ» (آنگونه كه اگر بدهكار را آرام بگذارند طلبكار مىشود، قوم منحرف هم به جاى شرم از شرك خود، قد علم كرده احتجاج مىكنند)
2- تعصّب و پافشارى اهل باطل، شگفتآور است. «أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ»
3- موحّد، حتّى اگر تنها باشد، از مقابلهى با جمعيّت نگرانى ندارد. أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ ... وَ لا أَخافُ ...
4- حقّ جويى از انسان است ولى هدايت از خدا. «هَدانِ» (حتّى انبياهم نياز به هدايت الهى دارند)
5- آنكه مشمول هدايت الهى شود، بيم ندارد. «هَدانِ وَ لا أَخافُ»
6- نترسيدن از غير خدا، نشانهى توحيد است. «لا أَخافُ» (مشركان، حضرت ابراهيم را به خطر و انتقام تهديد مىكردند)
7- از ريشههاى شرك، گمان ضرر و ترس از آسيبرسانى بتها و طاغوتها مىباشد. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ» (ترس از بتها، سبب پافشارى و تعصّب بر بتپرستى بود)
8- تأثير و نقش هر پديدهاى وابسته به اراده خداوند است. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي»
9- ربوبيّت، سزاوار كسى است كه احاطهى علمى دارد. «وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً»
10- حقيقت، امرى فطرى و وجدانى است كه براى شناخت آن، تذكّر كافى است.
«أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 500
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ: و محاجه و مخاصمه نمودند با او قوم در توحيد قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ: گفت بر وجه انكار و تقريع آيا مخاصمه مىكنيد در وحدانيت خدا و مىخواهيد بر من غلبه نمائيد در اين وَ قَدْ هَدانِ: و حال آنكه هدايت فرموده مرا به توحيد خود بر وجه لطف و توفيق نظر در دلايل ملكوت.
بتپرستان تخويف او كردند كه به معبودان ما استهزا مىكنى بلا به تو خواهند رسانيد؛ حضرت فرمود: وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ: و باكى ندارم و نمىترسم از آنچه شرك آوردهايد و در هيچوقت از بتان شما انديشه ندارم، چه آنها جمادند و به كسى ضرر نتوانند رسانند و كواكب را به دليل افول و غروب دانستهام كه محدث و محتاجند به خالق إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً: مگر آنكه خواهد پروردگار من چيزى را از مكاره كه بسبب ايشان به من رسد به اين وجه كه حيات و تمكين اضرار به آنها دهد تا مضرت به من رسانند. ضرر و نفع ايشان نيز دليل حدوث آنها. و توحيد حق تعالى، و بر آنكه مستحق عبادت، ذات الهى است نه غير او، و شريكى در ملك و ملكوت ندارد وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً: وسعت دارد و احاطه نموده هر چيز را از روى دانش و علم. او به همه چيز محيط است.
اين در حكم استثناء است، يعنى چون علم او به همه چيز محيط است. پس دور نيست كه در علم او گذشته باشد به من مكروهى رسد از جهت بتان. پس بر وجه ترغيب و تحريص ايشان فرمود: أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ: آيا متذكر نمىشويد و پند
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 318
نمىگيريد و ميان جاهل و عالم و عاجز و قادر فرق نمىگذاريد.؟
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80)
ترجمه
و محاجّه كردند با او قومش گفت آيا محاجّه ميكنيد با من در خدا و بتحقيق هدايت كرد مر او نميترسم از آنچه شريك ميگيريد بآن مگر آنكه بخواهد پروردگار من چيزيرا وسعت دارد پروردگار من هر چيزيرا از جهت علم آيا پس متذكّر نمىشويد.
تفسير
أ تحاجّوني بتخفيف نون بجهت التقاء نونين و حذف نون دوم براى كراهت تضعيف نيز قرائت شده است و حاصل مستفاد از آيه شريفه آنستكه بعد از آنكه حضرت ابراهيم اقامه برهان بر نفى شرك و اثبات توحيد در مقابل قوم خود فرمود آنها در مقام مجادله با آنحضرت بر آمدند مثلا گاهى استبعاد مينمودند كه چگونه ميشود دست از دين آباء و اجداد برداشت و گاهى مىگفتند چگونه ما خدائيرا كه نمىبينم و نميدانيم
جلد 2 صفحه 343
كجا است پرستش كنيم و گاهى هم تهديد ميكردند كه اگر با خدايان ما معارضه كنى بغضب آنها ديوانه يا فلج خواهى شد چنانچه رسم جهّال است كه وقتى از اقامه برهان يا ردّ آن عاجز شوند شروع بمجادله و مخاصمه و تهديد و تحذير مينمايند و حضرت ابراهيم (ع) در جواب آنها استبعاد فرمود از مجادله آنها با خودش در امر توحيد كه ببرهان قطعى براى آنها اثبات فرموده بود با آنكه اثبات چيزى دلالت بر ثبوت آن دارد نزد مثبت و ممكن است جمله و قد هدان اشاره بارائه ملكوت سماوات باشد در آيات سابقه و نفى فرمود خوف از بت بلكه از هر موجودى جز خدا را از خود و تعليق فرمود ضرر موعود آنها را در معارضه با بتان بلكه مطلق ضرر را باراده خداوند و بنابر اين استثناء از نفى ضرر است كه لازم نفى خوف است كه تصريح بآن شده است و ممكن است استثناء از نفى خوف باشد از بتان بملاحظه آنكه ممكن است خداوند بآنها قدرت اضرار بدهد تا آنكه اين خود دليل بر حدوث و احتياج آنها باشد چنانچه در مجمع اين معنى را تقويت فرموده و بنظر حقير معنى اوّل اقرب است چون خداوند چنين قدرتى به بت عنايت نمىكند چنانچه معجزه را بدست مدّعى كاذب جارى نمىفرمايد و تأكيد فرمود اين معنى را كه اختيار ضرر و نفع بدست خدا است بآنكه بسا باشد كه در علم خدا گذشته باشد كه بر بنده ضررى وارد شود براى مصلحتى چون علم خداوند احاطه دارد بتمام اشخاص و اوضاع و احوال و در اين صورت نبايد بنده راضى برضاى خدا نباشد بلكه بايد تسليم امر او شود و در خاتمه باز استبعاد فرمود از آنكه چگونه آنها متذكر نمىشوند و عاجز و قادر را از يكديگر تميز نمىدهند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ حاجَّهُ قَومُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللّهِ وَ قَد هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشرِكُونَ بِهِ إِلاّ أَن يَشاءَ رَبِّي شَيئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيءٍ عِلماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80)
و محاجه نمودند قوم ابراهيم با ابراهيم فرمود آيا با من محاجه ميكنيد درباره خداوند و حال آنكه مرا هدايت فرموده و نميترسم از خدايان شما که شريك خدا قرار دادهايد مگر آنكه پروردگار من بخواهد چيزي را علم پروردگار من سعه دارد هر چيزي را آيا يادآور نميشويد.
وَ حاجَّهُ قَومُهُ حاجّ از باب مفاعله طرفيني است يعني يكديگر اقامه حجت ميكنند بر طرف و حجة بمعني دليل و برهان است بر اثبات مطلب خود و بطلان مطلب طرف بترتيب مقدمات براي اخذ نتيجه از راه فكر و تأمل چنانچه
جلد 7 - صفحه 123
سبزواري ميگويد
(الفكر حركة الي المباديبرگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- قوم ابراهیم به جاى تسلیم در برابر توحید مستدل او، به احتجاج با او پرداختند. (و ما أنا من المشرکین. و حاجه قومه)
۲- تعصب و پافشارى قوم ابراهیم بر عقیده شرک خویش، على رغم استدلالهاى آن حضرت بر بطلان آن (و حاجه قومه قال أتحجونى فى الله)
۳- اظهار شگفتى ابراهیم (ع) از لجاجت مردم بر شرک، على رغم وجود دلایل واضح بر بطلان آن (و حاجه قومه قال أتحجونى فى الله)
۴- ابراهیم (ع)، ره یافته به توحید و یگانه پرستى در پرتو هدایت خداوند بود. (أتحجونى فى الله و قد هدین)
۵- استدلالهاى ابراهیم (ع) بر ابطال شرک و پرستش بتها و اجرام آسمانى به هدایت خداوند بود. (أتتخذ أصناما ... قال لاأحب الأفلین ... و قد هدین)
روایات و احادیث
۶- هدایت آدمى به توحید، خود گواه و برهانى بر یکتایى خداوند در ربوبیت است. (أتحجونى فى الله و قد هدین) از ظاهر آیه چنین بر مى آید که ابراهیم (ع) در برابر احتجاج مشرکان به نفس هدایت شدن خود به توحید ربوبى استدلال فرموده و این راهیابى را دلیل بر یگانگى او دانسته است. زیرا اگر چنین پروردگارى نمى بود، چنین راهى را نمى نمایاند.[۱]
۷- اگر پروردگار یگانه حقیقت نداشت، آدمى به توحید ربوبى رهنمون نمى گشت. (أتحجونى فى الله و قد هدین)
۸- آدمى با هدایت خداوند، رهنورد توحید مى گردد. (قال أتحجونى فى الله و قد هدین) احتجاج قوم ابراهیم با او در مورد شرک و توحید بوده است. به همین جهت مصداق مورد نظر براى «هدان»، هدایت به توحید است و طبعاً اختصاصى به ابراهیم (ع) ندارد.
۹- قوم ابراهیم در مقابله با ادله توحیدى آن حضرت، او را به آسیب دیدن از جانب بتها بیم دادند. (و لا أخاف ما تشرکون به) جمله «لا أخاف» که پاسخ حضرت ابراهیم (ع) به تهدید مشرکان است قرینه بر وقوع تهدید از جانب آنهاست.
۱۰- ترس موهوم و خرافى قوم ابراهیم از معبودهاى پندارى خویش، از عوامل پافشارى آنان بر شرک خویش بود. (و لا أخاف ما تشرکون به)
۱۱- موهومات و عقاید خرافى از مشکلات تبلیغ توحید (و لا أخاف ما تشرکون به)
۱۲- ابراهیم (ع) با اعلام نهراسیدن از معبودهاى مشرکان، بى پایگى منطق و تهدیدهاى مشرکان را نشان داد. (و لا أخاف ما تشرکون به)
۱۳- ابراهیم (ع) ترس مفروض از پدیده هاى جهان را به خواست و مشیت خداوند دانست، نه تأثیر مستقل پدیده ها و ربوبیت آنها (و لا أخاف ما تشرکون به إلا أن یشاء ربى شیئا)
۱۴- خوف انگیز بودن برخى پدیده ها و رخدادهاى جهان به مشیت خداوند است، نه ربوبیت پدیده ها و تأثیر آنها. (و لا أخاف ما تشرکون به إلا أن یشاء ربى)
۱۵- تمامى پدیده هاى جهان در احاطه و گستره علم خداوند قرار دارند. (و سع ربى کل شىء علما)
۱۶- علم محیط خداوند بر تمامى موجودات، ضامن جریان مشیت و ربوبیت خداوند در پهنه هستى است. (إلا أن یشاء ... و سع ربى کل شىء علما)
۱۷- علم و آگاهى، لازمه حتمى براى تدبیر و مدیریت است. (إلا أن یشاء ربى شیئا و سع ربى کل شىء علما) ابراهیم (ع) تدبیر و جریان ربوبیت الهى را در جهان در پرتو علم محیط خداوند دانسته است. در اینجا باید یک اصل کلى مورد نظر و مقبول باشد که اساس تدبیر صحیح در پرتو علم میسر است.
۱۸- تأثیر و نقش هر پدیده اى در جهان هستى مرهون مشیت و اذن پروردگار است. (إلا أن یشاء ربى شیئا و سع ربى کل شىء علما)
۱۹- ربوبیت تنها شأن موجودى است که احاطه علمى بر تمامى پدیده هاى هستى داشته باشد. (و سع ربى کل شىء علما) بحث در آیات گذشته درباره توحید ربوبى بود. جمله «وسع ربى ...» از زبان ابراهیم (ع) مى تواند به عنوان ملاک و معیارى براى «رب» بیان شده باشد.
۲۰- شرک ورزى، على رغم دلایل روشن توحید، امرى شگفت انگیز است. (أتحجونى فى الله و قد هدین .. أفلا تتذکرون)
۲۱- تذکر و زدودن غفلت، براى درک حقانیت توحید و بطلان شرک کافى است. (قال أتحجونى فى الله و قد هدین .. أفلا تتذکرون) به کار رفتن «تتذکرون» به جاى «تتفکرون» و مانند آن، بیانگر این نکته است که تذکر و زدودن غبار غفلت براى اقرار به توحید کافى است.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: حاکم آفرینش ۱۵
- ابراهیم(ع): اجتجاج ابراهیم(ع) ۲، ۵، ۹; تعجّب ابراهیم(ع) ۳; توحید ابراهیم(ع) ۴; شجاعت ابراهیم(ع) ۱۲; شرک ستیزى ابراهیم(ع) ۵; عقیده ابراهیم(ع) ۱۳; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۳، ۹، ۱۲; هدایت ابراهیم(ع) ۴; هشدار به ابراهیم(ع) ۹
- اجرام آسمانى: ردّ ربوبیت اجرام آسمانى ۵
- بت پرستى: بطلان بت پرستى ۵
- تذکر: آثار تذکر ۲۱
- ترس: از موجودات ۱۳، ۱۴; منشأ ترس ۱۳
- توحید: حقانیّت توحید ۲۱; دلایل توحید ۷; دلایل توحید ربوبى ۶; مشکلات دعوت به توحید ۱۱; هدایت به توحید ۶، ۷، ۸
- خدا: احاطه خدا ۱۵; ربوبیت خدا ۱۶; علم خدا ۱۵، ۱۶; مشیت خدا ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۱۸; هدایت خدا ۴، ۵، ۸
- ربوبیت: شرایط ربوبیت ۱۷، ۱۹; علم در ربوبیت ۱۷، ۱۹
- شرک: بطلان شرک ۳، ۵، ۲۱; بى منطقى شرک ۲۰; سرزنش شرک ۲۰
- عقیده: آثار عقیده به خرافات ۱۱; عقیده به معبودان باطل ۲۰; عوامل عقیده به توحید ۷، ۸
- عوامل طبیعى: عمل عوامل طبیعى ۱۳، ۱۴، ۱۸
- غفلت: آثار رفع غفلت ۲۱
- قوم ابراهیم: احتجاج قوم ابراهیم ۱; تعصّب قوم ابراهیم ۲; تهدیدهاى قوم ابراهیم ۱۲; خرافات در قوم ابراهیم ۱۰; شرک قوم ابراهیم ۲، ۳، ۱۰; عصیان قوم ابراهیم ۱; عقیده قوم ابراهیم ۲، ۳، ۹، ۱۰; عوامل لجاجت قوم ابراهیم ۱۰; قوم ابراهیم و ابراهیم(ع) ۱; لجاجت قوم ابراهیم ۲، ۳; معبودان قوم ابراهیم ۹، ۱۰، ۱۲; هشدارهاى قوم ابراهیم ۹
- مدیریت: شرایط مدیریت ۱۷; علم در مدیریت ۱۷
منابع
- ↑ ر. ک: تفسیر المیزان.