۲۰٬۶۰۴
ویرایش
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
==مراد از اين كه انسان نگهبانانى دارد كه او را از امر خداوند حفظ مى كنند == | ==مراد از اين كه انسان نگهبانانى دارد كه او را از امر خداوند حفظ مى كنند == | ||
و «تعقيب هر چيز»، به معناى آمدن و يا آوردن بعد از آن است، و با اين حال چنين به نظر مى رسد كه «معقبات از پيش رو»، معنا نداشته باشد. چون گفتيم معناى | و «تعقيب هر چيز»، به معناى آمدن و يا آوردن بعد از آن است، و با اين حال چنين به نظر مى رسد كه «معقبات از پيش رو»، معنا نداشته باشد. چون گفتيم معناى «مُعَقِّب»، چيزی است كه از دنبال و پشت سر انسان بيايد. پس ناگزير بايد آدمى را چنين تصوّر كرد كه در راهى مى رود و معقبات، دورش مى چرخند، و اتفاقا خداوند از اين راه هم خبر داده و فرموده: «يَا أيُّهَا الإنسَانُ إنَّكَ كَادِحٌ إلَى رَبِّكَ كَدحاً فَمُلَاقِيه». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۱ </center> | ||
و نيز در معناى اين آيه، آيات ديگرى است كه دلالت مى كند بر رجوع آدمى به پروردگارش. مانند | و نيز در معناى اين آيه، آيات ديگرى است كه دلالت مى كند بر رجوع آدمى به پروردگارش. مانند جملۀ «وَ إلَيهِ تُرجَعُون»، و جملۀ «وَ إلَيهِ تُقلَبُون». | ||
بنابراين، براى آدمى كه بر حسب اين ادله به سوى پروردگارشبر مى گردد، تعقيب كنندگانى است كه از پيش رو و از پشت سر، مراقب او هستند. | |||
اين هم از مشرب قرآن معلوم و پيداست كه آدمى تنها اين هيكل جسمانى و اين بدن مادى محسوس نيست، بلكه موجودى است مركب از بدن و نفس و شؤون، و امتيازات عمده او كه همه مربوط به نفس او است، نفس او است كه اراده و شعور دارد، و به خاطر داشتن آن، مورد امر و نهى قرار مى گيرد و پاى ثواب و عقاب، راحت و الم، و سعادت و شقاوت به ميان مى آيد، و كارهاى زشت و زيبا از او سر مى زند، و ايمان و كفر را به او نسبت مى دهند، هر چند نفس، بدون بدن كارى نمى كند، وليكن بدن جنبه آلت و ابزارى را دارد كه نفس براى رسيدن به مقاصد و هدف هاى خود، آن را به كار مى برد. | اين هم از مشرب قرآن معلوم و پيداست كه آدمى تنها اين هيكل جسمانى و اين بدن مادى محسوس نيست، بلكه موجودى است مركب از بدن و نفس و شؤون، و امتيازات عمده او كه همه مربوط به نفس او است، نفس او است كه اراده و شعور دارد، و به خاطر داشتن آن، مورد امر و نهى قرار مى گيرد و پاى ثواب و عقاب، راحت و الم، و سعادت و شقاوت به ميان مى آيد، و كارهاى زشت و زيبا از او سر مى زند، و ايمان و كفر را به او نسبت مى دهند، هر چند نفس، بدون بدن كارى نمى كند، وليكن بدن جنبه آلت و ابزارى را دارد كه نفس براى رسيدن به مقاصد و هدف هاى خود، آن را به كار مى برد. | ||
بنابراين، معناى | بنابراين، معناى جملۀ «مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ»، توسعه مى يابد. هم امور مادى و جسمانى را شامل مى شود و هم امور روحى را. پس همه اجسام و جسمانياتى كه در طول حيات ايشان به جسم او احاطه دارد، بعضى از آن ها در پيش روى او قرار گرفته، و بعضى در پشت سر او واقع شده اند. و همچنين جميع مراحل نفسانى كه آدمى در مسيرش به سوى پروردگارش مى پيمايد، و جميع احوال روحى كه به خود مى گيرد، و قرب و بُعدها و سعادت و شقاوت ها و اعمال صالح و طالح و ثواب و عقاب هايى كه براى خود ذخيره مى كند، همه آن ها يا در پشت سر انسان قرار دارند و يا در پيش رويش. | ||
و اين معقباتى كه خداوند از آن ها خبر داده، در اين گونه امور از نظر ارتباطش به انسان ها دخل و تصرف هايى دارند، و اين انسان، كه خداوند او را توصيف كرده به اين كه: مالك نفع و ضرر، مرگ و حيات، و بعث و نشور خود نيست و قدرت بر حفظ هيچ يك از خود و آثار خود را ندارد. چه آن ها كه حاضرند و چه آن ها كه غائب اند، و اين خداى سبحان است كه او و آثار حاضر و غائب او را حفظ مى كند، و در عين اين كه فرموده: | و اين معقباتى كه خداوند از آن ها خبر داده، در اين گونه امور از نظر ارتباطش به انسان ها دخل و تصرف هايى دارند، و اين انسان، كه خداوند او را توصيف كرده به اين كه: مالك نفع و ضرر، مرگ و حيات، و بعث و نشور خود نيست و قدرت بر حفظ هيچ يك از خود و آثار خود را ندارد. چه آن ها كه حاضرند و چه آن ها كه غائب اند، و اين خداى سبحان است كه او و آثار حاضر و غائب او را حفظ مى كند، و در عين اين كه فرموده: «اللّهُ حَفِيظٌ عَلَيهِم». و نيز فرموده: «وَ رَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَئٍ حَفِيظٌ». در عين حال وسائطى را هم در اين حفظ كردن، اثبات نموده و مى فرمايد: «وَ إنَّ عَلَيكُم لَحَافِظِينَ». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۲ </center> | ||
«مُعَقِّبَات»، همان گونه كه به امر خدا حفظ مى كنند، از امر خدا نيز حفظ مى كنند. | |||
پس اگر خداى تعالى، آثار حاضر و غايب انسانى را به وسيله اين وسائط كه گاهى آن ها را «حافظين» ناميده و گاهى «مُعقّبات» خوانده، حفظ نمى فرمود، هر آينه فنا و نابودى از هر جهت آن ها را احاطه نموده و هلاكت از پيش رو و پشت سر به سويشان مى شتافت. | |||
چيزى كه هست، همان طور كه حفظ آن ها به امرى از ناحيه خداست، همچنين فناى آن ها و فساد و هلاكتشان به امر خداست. زيرا ملك هستى از آنِ اوست و جز او، كسى مدبّر و متصرف در آن نيست. اين، آن حقيقتى است كه تعليم قرآنى بدان هدايت مى كند. البته آيات در اين معانى بسيار است، ليكن حاجتى به ايراد آن ها نيست. | |||
و اگر ملائكه عملى مى كنند، آن نيز به امر خداست، همچنان كه قرآن كريم مى فرمايد: «يُنَزِّلُ المَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِن أمرِهِ». و نيز مى فرمايد: «لَا يَسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَ هُم بِأمرِهِ يَعمَلُونَ». | |||
از همين جا معلوم مى شود كه اين معقّبات (نگهبانان)، همان طور كه آنچه حفظ مى كنند، به امر خدا مى كنند، همچنين از امر خدا حفظ مى كنند. چون فنا و هلاكت و فساد هم به امر خداست، همان طور كه بقا و استقامت و صحت، به امر خداست. | |||
و | پس هيچ مركب جسمانى و مادى دوام نمى يابد مگر به امر خدا، و هيچ يك از آن ها تركيبش انحلال و فساد نمى يابد، مگر باز به امر خدا. در معنويات هم، هيچ حالت روحى و يا عمل و يا اثر عملى دوام نمى يابد، مگر به امر خدا، و هيچ يك از آن ها دچار حبط و زوال و فساد نمى شود، مگر باز به امر خدا. | ||
آرى امر، همه اش از آنِ خداست و برگشت همه اش، به سوى اوست. | |||
بنابراين، | بنابراين، معقّبات، همان طور كه به امر خدا حفظ مى كنند، از امر خدا نيز حفظ مى كنند، و چون چنين است، ناگزير بايد جملۀ «يَحفَظُونَهُ مِن أمرِ اللّه»، به همين معنا تفسير و حمل شود. | ||
و از آنچه گفته شد، معلوم گرديد كه وجه اتصال و ارتباط جمله مورد بحث با جمله | و از آنچه گفته شد، معلوم گرديد كه وجه اتصال و ارتباط جمله مورد بحث با جمله بعدی اش كه مى فرمايد: «إنَّ اللّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّرُوا مَا بِأنفُسِهِم» چيست، و اين كه در حقيقت جمله مذكور، مى خواهد جمله مورد بحث را تعليل كند، و معناى مجموع آن دو اين است كه: خداى تعالى، اين معقّبات را قرار داده و بر انسان موكل كرده تا او را به امر خدا، از امر خدا حفظ نمايند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۳ </center> | ||
و از اين كه هلاك شود و يا از وضعى كه | و از اين كه هلاك شود و يا از وضعى كه دارد، دگرگون گردد، نگه دارند، چون سنّت خدا بر اين جريان يافته كه وضع هيچ قومى را دگرگون نسازد، مگر آن كه خودشان حالات روحى خود را دگرگون سازند. مثلا اگر شكرگزار بودند، به كفران مبدّل نمايند، و يا اگر مطيع بودند، عصيان بورزند، و يا اگر ايمان داشتند، به شرك بگرايند. در اين هنگام، خدا هم نعمت را به نقمت، و هدايت را به اضلال، و سعادت را به شقاوت مبدّل مى سازد، و همچنين... | ||
==مقصود از جمله: «ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم»== | ==مقصود از جمله: «ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم»== |
ویرایش