۲۰٬۵۹۸
ویرایش
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
<span id='link345'><span> | <span id='link345'><span> | ||
==بحث روايتى | ==بحث روايتى == | ||
در تفسير | در تفسير عياشى، از امام صادق «علیه السلام»، روايت آورده كه در تفسير جمله: «وَ لَمَّا جَائَهُم كِتَابٌ مِن عِندِ اللّه مُصَدِّقٌ» فرمود: | ||
يهوديان در كتب خود خوانده بودند كه محمّد «ص»، رسول خدا است، و محل هجرتش، مابين دو كوه «عير» و «اُحُد» است. پس از بلاد خود كوچ كردند، تا آن محل را پيدا كنند. لاجرم به كوهى رسيدند كه آن را «حداد» مى گفتند. با خود گفتند: لابد اين همان «اُحُد» است. چون «حداد» و «اُحُد» يكى است. پس پيرامون آن كوه متفرق شدند. بعض از آنان در «تَيماء» - بين خيبر و مدينه - و بعض ديگر در «فدك»، و بعضى در «خيبر» منزل گزيدند. | |||
اين بود تا وقتى كه بعضى از يهوديان «تيماء» هوس كردند به ديدن بعضى از برادران خود بروند. در همين بين، مردى اعرابى از قبيله «قيس» مى گذشت، شتران او را كرايه كردند. او گفت: من شما را از مابين «عير» و «اُحُد» مى برم. گفتند: پس هر وقت به آن محل رسيدى، به ما اطلاع بده. | |||
آن مرد اعرابى همچنان مى رفت تا به وسط اراضى مدينه رسيد، رو كرد به يهوديان و گفت: اين كوه «عير» است، و اين هم كوه «احد». پس يهوديان پياده شدند و به او گفتند: ما به آرزويمان رسيديم، و ديگر كارى به شتران تو نداريم. از شتر پياده شده، و شتران را به صاحبش دادند و گفتند: تو می توانى هر جا می خواهى بروى، ما در همين جا می مانيم. | |||
پس نامه اى به برادران يهود خود - كه در خيبر و فدك منزل گرفته بودند - نوشتند كه: ما به آن نقطه اى كه مابين «عير» و «اُحُد» است، رسيديم. شما هم نزد ما بيایيد. يهوديان خيبر در پاسخ نوشتند: ما در اين جا خانه ساخته ايم، و آب و مِلك و اموالى به دست آورده ايم، نمی توانيم اين ها را رها نموده، نزديك شما منزل كنيم، ولى هر وقت آن پيامبر موعود مبعوث شد، به شتاب نزد شما خواهيم آمد. | |||
<span id='link346'><span> | <span id='link346'><span> | ||
==توطن يهود در مدينه و اطراف آن و انكار و تكذيب آنها پيامبر(ص ) == | ==توطن يهود در مدينه و اطراف آن و انكار و تكذيب آنها پيامبر(ص ) == | ||
اين عده از يهوديان كه در مدينه يعنى ميان عير و احد منزل كردند، اموال بسيارى كسب كردند، «'''تبّع '''» از بسيارى مال آنان خبردار شد و بجنگ با آنان برخاست ، يهوديان متحصن شدند، تبّع ايشانرا محاصره كرد، و در آخر بايشان امان داد، پس بر او در آمدند، «'''تبّع '''» بايشان گفت : مى خواهم در اين سرزمين بمانم ، براى اينكه مرا خيلى معطل كرديد، گفتند تو نميتوانى در اينجا بمانى براى اينكه اينجا محل هجرت پيغمبرى است ، | اين عده از يهوديان كه در مدينه يعنى ميان عير و احد منزل كردند، اموال بسيارى كسب كردند، «'''تبّع '''» از بسيارى مال آنان خبردار شد و بجنگ با آنان برخاست ، يهوديان متحصن شدند، تبّع ايشانرا محاصره كرد، و در آخر بايشان امان داد، پس بر او در آمدند، «'''تبّع '''» بايشان گفت : مى خواهم در اين سرزمين بمانم ، براى اينكه مرا خيلى معطل كرديد، گفتند تو نميتوانى در اينجا بمانى براى اينكه اينجا محل هجرت پيغمبرى است ، |
ویرایش