گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:
<span id='link335'><span>
<span id='link335'><span>


==دو عمل جاهلانه يهود كه خداوند از آنها پرده برمى دارد ==
==پرده برداری خداوند، از دو عمل جاهلانه قوم يهود ==
و دو جريمه و جهالت يهوديان ، كه در آيه مورد بحث بدان اشاره شده ، يكى نفاق ايشان است ، كه در ظاهر اظهار ايمان مى كنند، تا خود را از اذيت و طعن و قتل حفظ كنند، و دوم اين است كه خواستند حقيقت و منويات درونى خود را از خدا بپوشانند، و خيال كردند اگر پرده پوشى كنند، ميتوانند امر را بر خدا مشتبه سازند، با اينكه خدا بآشكار و نهان ايشان آگاه است ، همچنانكه در اين آيه از سخنان محرمانه ايشان خبر داد.
و دو جريمه و جهالت يهوديان، كه در آيه مورد بحث بدان اشاره شده، يكى «نفاق» ايشان است، كه در ظاهر اظهار ايمان مى كنند، تا خود را از اذيت و طعن و قتل حفظ كنند. و دوم اين است كه خواستند حقيقت و منويات درونى خود را از خدا بپوشانند، و خيال كردند اگر پرده پوشى كنند، می توانند امر را بر خدا مشتبه سازند، با اين كه خدا به آشكار و نهان ايشان آگاه است، همچنان كه در اين آيه، از سخنان محرمانه ايشان خبر داد.
بطوريكه از لحن كلام بر مى آيد، جريان از اين قرار بوده كه:


عوام ايشان از ساده لوحى ، وقتى بمسلمانان مى رسيده اند، اظهار مسرت ميكردند، و پاره اى از بشارتهاى تورات را بايشان مى گفتند، و يا اطلاعاتى در اختيار مى گذاشتند، كه مسلمانان از آنها براى تصديق نبوت پيامبرشان ، استفاده مى كردند، و رؤسايشان از اينكار نهى مى كردند، و مى گفتند: اين خود فتحى است كه خدا براى مسلمانان قرار داده ، و ما نبايد آنرا براى ايشان فاش سازيم ، چون با همين بشارت ها كه در كتب ما است ، نزد پروردگار خود عليه ما احتجاج خواهند كرد.
به طوری كه از لحن كلام بر مى آيد، جريان از اين قرار بوده كه:
 
عوام ايشان از ساده لوحى، وقتى به مسلمانان مى رسيده اند، اظهار مسرّت می كردند، و پاره اى از بشارت هاى تورات را به ايشان مى گفتند، و يا اطلاعاتى در اختيار مى گذاشتند، كه مسلمانان از آن ها، براى تصديق نبوت پيامبرشان استفاده مى كردند، و رؤسايشان، از اين كار نهى مى كردند و مى گفتند:  
 
اين خود فتحى است كه خدا براى مسلمانان قرار داده، و ما نبايد آن را براى ايشان فاش سازيم. چون با همين بشارت ها - كه در كتب ماست -  نزد پروردگار خود، عليه ما احتجاج خواهند كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۲۳ </center>
كاءنه خواسته اند بگويند: اگر ما اين بشارتها را در اختيار مسلمانان قرار ندهيم ، (العياذباللّه )، خود خدا اطلاع ندارد، كه موسى (ع ) ما را به پيروى پيامبر اسلام سفارش كرده ، و چون اطلاع ندارد، ما را با آن مؤ اخذه نمى كند، و معلوم است كه لازمه اين حرف اين است كه خدايتعالى تنها آنچه آشكار است بداند، و از نهانيها خبر نداشته باشد، و بباطن امور علمى نداشته باشد، و اين نهايت درجه جهل است .
گویا خواسته اند بگويند: اگر ما اين بشارت ها را در اختيار مسلمانان قرار ندهيم، - العياذُ بِاللّّه - خود خدا اطلاع ندارد، كه موسى «علیه السلام» ما را به پيروى پيامبر اسلام سفارش كرده، و چون اطلاع ندارد، ما را با آن مؤاخذه نمى كند، و معلوم است كه لازمۀ اين حرف، اين است كه خدای تعالى، تنها آنچه آشكار است، بداند و از نهانی ها خبر نداشته باشد، و به باطن امور، علمى نداشته باشد و اين، نهايت درجه جهل است.


لذا خداى سبحان با جمله : «'''اولا يعلمون ان اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون ؟'''» الخ اين پندار غلطشان را رد مى كند، چون اين نوع علم - يعنى علم بظواهر امور به تنهائى ، و جهل بباطن آن ، علمى است كه بالاخره منتهى بحس ميشود، و حس احتياج به بدن مادى دارد، بدينكه مجهز بآلات و ابزار احساس ، از چشم ، و گوش ، و امثال آن باشد، و باز بدينكه مقيد بقيود زمان و مكان ، و خود مولود علل ديگرى مانند خود مادى باشد، و چيزيكه چنين است مصنوع است نه صانع عالم .
لذا خداى سبحان، با جملۀ «أوَ لَا يَعلَمُونَ أنَّ اللّهَ يَعلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعلِنُونَ» الخ، اين پندار غلطشان را رد مى كند. چون اين نوع علم - يعنى علم به ظواهر امور به تنهایى و جهل به باطن آن، علمى است كه بالاخره منتهى به حس می شود و حس، احتياج به بدن مادى دارد. بدين كه مجهز به آلات و ابزار احساس، از چشم و گوش و امثال آن باشد. و باز بدين كه مقيد به قيود زمان و مكان، و خود مولود علل ديگرى مانند خود مادى باشد، و چيزی كه چنين است، مصنوع است، نه صانع عالم.
<span id='link336'><span>
<span id='link336'><span>
==ريشه مادى عقايد يهود ==
==ريشه مادى عقايد يهود ==
و اين جريان يكى از شواهد بيان قبلى ما است ، كه گفتيم بنى اسرائيل بخاطر اينكه براى ماده اصالت قائل بودند، درباره خدا هم باحكام ماده حكم مى كردند، و او را موجودى فعال در ماده مى پنداشتند، چيزيكه هست موجوديكه قاهر بر عالم ماده است ، اما عينا مانند يك علت مادى ، و قاهر بر معلول مادى .
و اين جريان يكى از شواهد بيان قبلى ما است ، كه گفتيم بنى اسرائيل بخاطر اينكه براى ماده اصالت قائل بودند، درباره خدا هم باحكام ماده حكم مى كردند، و او را موجودى فعال در ماده مى پنداشتند، چيزيكه هست موجوديكه قاهر بر عالم ماده است ، اما عينا مانند يك علت مادى ، و قاهر بر معلول مادى .
۲۰٬۶۰۴

ویرایش