گمنام

تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۰: خط ۹۰:
==نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد ==
==نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد ==


پس با اين بيان چند نكته روشن شد، اول اينكه حجت و دليلى كه آيه مشتمل بر آنست غير آن دليلى است كه آيه سابق مشتمل بر آن بود، گر چه هر دو دليل متوقف بر يك مقدمه اند، و آن اينكه مسيح و مادرش هر دو از ممكنات اند، الا اينكه دليل آيه اول اين بود كه بشر و محتاجند، و هر دو بنده و فرمانبر خداى سبحانند، و كسى كه چنين باشد صحيح نيست اله و معبود كسى واقع شود، و ليكن حجت اين آيه اينست كه مسيح ممكن است و محتاج و خود مملوك است ، و هيچ ضرر و نفعى را مالك نيست ، و چنين كسى الوهيت و پرستش در برابر خداى تعالى صحيح نيست .
پس با اين بيان چند نكته روشن شد:


نكته دوم اينكه : حجت و دليلى كه در اين آيه است حجتى است كه از مدركات فهم ساده و بسيط و عقل سالم گرفته شده است . زيرا عقل اينطور حكم مى كند كه انسان ساده و بى غرض اگر چيزى را اله و معبود گرفته و آنرا بپرستد براى اينست كه مى خواهد به اين وسيله معبودش را به دفع ضرر و جلب نفع خود وادار كند، و اگر به اين حكم عقلى ، اين مطلب را ضميمه كنيم كه در عالم جز خدا كسى مالك ضرر و نفع نيست ، اين نتيجه بدست مى آيد كه هيچ غرض عقلائى را در عبادت غير خدا نمى توان تصور كرد، و چون چنين است پس بايد از اين عمل يعنى عبادت غير خدا اجتناب كرد.
اول اين كه: حجت و دليلى كه آيه مشتمل بر آن است، غير آن دليلى است كه آيه سابق مشتمل بر آن بود، گرچه هر دو دليل متوقف بر يك مقدمه اند، و آن، اين كه: مسيح و مادرش، هر دو از ممكنات اند، جز اين كه دليل آيه اول اين بود كه بشر و محتاج اند، و هر دو بنده و فرمانبر خداى سبحان اند، و كسى كه چنين باشد، صحيح نيست اله و معبود كسى واقع شود، وليكن حجت اين آيه، اين است كه مسيح، ممكن است و محتاج و خود مملوك است، و هيچ ضرر و نفعى را مالك نيست، و الوهيت و پرستش چنین کسی، در برابر خداى تعالى صحيح نيست.


نكته سوم اينكه : در آيه شريفه با اينكه استدلال در آن عليه كسانيست كه مسيح را اله خود گرفته اند و با اينكه مسيح چون انسان و صاحب عقل است موصول او بايد «'''من '''» باشد نه «'''ما'''» ليكن مع ذلك فرموده : «'''ما لا يملك '''» و نفرمود: «'''من لا يملك '''» براى اينكه بفهماند انحراف اهل كتاب هم همان انحراف بت پرستان است ، و لذا دليلى كه عليه آنها اقامه كرديم همان دليلى است كه عليه وثنى ها و بت پرستها اقامه كرده ايم ، و وجود عقل در مسيح هيچ دخالتى در تماميت و ناتمامى دليل ندارد، علاوه بر اين ، مسيح گر چه داراى عقل است ليكن مالك عقل خود نيست ، عقل صاحبان عقل هم مانند ساير چيرهائى كه در شوون وجودى آنان هست و با آنان نسبت دارد از خود آنان نيست و همه از ديگرى است ، از اين جهت صحيح است در حق آنان هم بجاى «'''من '''» «'''ما'''» بكار برد.
نكته دوم اين كه: حجت و دليلى كه در اين آيه است، حجتى است كه از مدركات فهم ساده و بسيط و عقل سالم گرفته شده است. زيرا عقل اين طور حكم مى كند كه انسان ساده و بى غرض، اگر چيزى را اله و معبود گرفته و آن را بپرستد، براى اين است كه مى خواهد به اين وسيله، معبودش را به دفع ضرر و جلب نفع خود وادار كند، و اگر به اين حكم عقلى، اين مطلب را ضميمه كنيم كه در عالَم، جز خدا، كسى مالك ضرر و نفع نيست، اين نتيجه به دست مى آيد كه هيچ غرض عقلایى را در عبادت غير خدا نمى توان تصور كرد، و چون چنين است، پس بايد از اين عمل، يعنى عبادت غير خدا اجتناب كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۹ </center>
و لذا مى بينيم از جميع معبودهاى ساختگى بشر سلب مالكيت همه چيز حتى دست و پا و چشم و امثال اينها كرده و فرموده :


«إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَستَجِيبُوا لَكمْ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشونَ بهَا أَمْ لهَُمْ أَيْدٍ يَبْطِشونَ بهَا أَمْ لَهُمْ أَعْينٌ يُبْصِرُونَ بهَا أَمْ لَهُمْ ءَاذَانٌ يَسمَعُونَ بهَا قُلِ ادْعُوا شرَكاءَكُمْ ثمَّ كِيدُونِ فَلا تُنظِرُونِ».
نكته سوم اين كه: در آيه شريفه، با اين كه استدلال در آن عليه كسانی است كه مسيح را اله خود گرفته اند، و با اين كه مسيح چون انسان و صاحب عقل است، موصول او بايد «مَن» باشد، نه «ما»، ليكن مع ذلك فرموده: «مَا لَا یَملِكُ»، و نفرمود: «مَن لَا يَملِكُ»، براى اين كه بفهماند انحراف اهل كتاب هم، همان انحراف بت پرستان است، و لذا دليلى كه عليه آن ها اقامه كرديم، همان دليلى است كه عليه وثنى ها و بت پرست ها اقامه كرده ايم، و وجود عقل در مسيح، هيچ دخالتى در تماميت و ناتمامى دليل ندارد.  


نكته اينكه در جمله : «'''مالا يملك لكم ضرا ولا نفعا'''» و جملات مشابه آن «'''ضر'''»قبل از «'''نفع '''» آورده شده است
علاوه بر اين، مسيح، گرچه داراى عقل است، ليكن مالك عقل خود نيست. عقل صاحبان عقل هم، مانند ساير چيزهایى كه در شؤون وجودى آنان هست و با آنان نسبت دارد، از خود آنان نيست و همه از ديگرى است. از اين جهت، صحيح است در حق آنان هم، به جاى «مَن»، «مَا» به كار برد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۹ </center>
و لذا مى بينيم از جميع معبودهاى ساختگى بشر، سلب مالكيت همه چيز حتى دست و پا و چشم و امثال اين ها كرده و فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَستَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صادِقِينَ * أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشونَ بهَا أَمْ لهَُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بهَا أَمْ لَهُمْ أَعْينٌ يُبْصِرُونَ بهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسمَعُونَ بهَا قُلِ ادْعُوا شرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنظِرُونِ».


و همچنين نكته اينكه اول ضرر را ذكر كرد سپس نفع را و فرمود: «'''ضرا و لا نفعا'''» باز اشاره به ارتكاز است ، و خواست تا كلام بر وفق ارتكاز و فطرت ساده جارى شده باشد.
و همچنين نكته اين كه اول ضرر را ذكر كرد، سپس نفع را و فرمود: «ضَرّاً وَ لَا نَفعاً»، باز اشاره به ارتكاز است، و خواست تا كلام بر وفق ارتكاز و فطرت ساده جارى شده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۹ </center>
و فطرت انسان بر اين است كه آنچه را از نعمت در دست دارد مادامى كه در دست اوست دلش از ناحيه آن آرام است ، و خودش التفاتى به اين معنا كه ممكن است روزى به فقدان آن دچار شود نيست ، او امروز اندوه و المى كه در فقدان آن درك و تصور مى كند بخود راه نمى دهد، بخلاف ضررها و مصيبات و فقدان نعمتها كه بالفعل يعنى در حال حاضر الم و اندوه آنها را درك مى كند، و فطرتش او را وادار مى سازد كه به معبودى ملتجى شود تا آن معبود ضرر حاضر و مصيبت فعلى او را دفع كند، و يا نعمتى كه در حال حاضر از دستش رفته برايش باز گرداند يا اگر ندارد بدهد.  
و فطرت انسان بر اين است كه آنچه را از نعمت در دست دارد، مادامى كه در دست اوست، دلش از ناحيه آن آرام است، و خودش التفاتى به اين معنا كه ممكن است روزى به فقدان آن دچار شود، نيست. او، امروز اندوه و المى كه در فقدان آن درك و تصور مى كند، به خود راه نمى دهد، به خلاف ضررها و مصيبات و فقدان نعمت ها كه بالفعل، يعنى در حال حاضر، الم و اندوه آن ها را درك مى كند، و فطرتش او را وادار مى سازد كه به معبودى ملتجى شود تا آن معبود، ضرر حاضر و مصيبت فعلى او را دفع كند، و يا نعمتى كه در حال حاضر از دستش رفته، برايش باز گرداند، يا اگر ندارد، بدهد.  


خداى تعالى هم در اين معنا فرموده : «وَ إِذَا مَس الانسنَ الضرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائماً فَلَمَّا كَشفْنَا عَنْهُ ضرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلى ضرٍّ مَّسهُ» و نيز فرموده : «و لئن اذقناه رحمه منا من بعد ضراء مسته ليقولن هذالى» و نيز فرموده : «و اذا انعمنا على الانسان اعرض و نابجانبه و اذا مسه الشر فذو دعاء عريض».
خداى تعالى هم، در اين معنا فرموده: «وَ إِذَا مَسَّ الانسانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائماً فَلَمَّا كَشفْنَا عَنْهُ ضرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلى ضرٍّ مَّسهُ». و نيز فرموده: «و لئن اذقناه رحمةً منّا مِن بَعدِ ضَرَّاءَ مَسَّتهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِى». و نيز فرموده: «وَ إذَا أنعَمنَا عَلَى الإنسَانِ أعرَضَ وَ نَآ بِجَانِبِهِ وَ إذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ».


پس ، از اين آيات به خوبى بدست آمد كه پريشانى زودتر آدمى را به خضوع و التجا در برابر پروردگار و به عبادت او وا مى دارد تا جلب نفع ، و از اين جهت در آيه مورد بحث يعنى آيه «ما لا يملك لكم ضرا و لا نفعا» اول ضرر و بعد نفع را ذكر كرده ، و همچنين آيات ديگرى كه نظير آنست مانند آيه «وَ اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لا يخْلُقُونَ شيْئاً وَ هُمْ يخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لاَنفُسِهِمْ ضرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَيَوةً وَ لا نُشوراً».
پس از اين آيات به خوبى به دست آمد كه: پريشانى، زودتر آدمى را به خضوع و التجا در برابر پروردگار و به عبادت او وا مى دارد، تا جلب نفع، و از اين جهت، در آيه مورد بحث، يعنى آيه: «مَا لَا يَملِكُ لَكُم ضَرّاً وَ لَا نَفعاً»، اول ضرر و بعد نفع را ذكر كرده. و همچنين، آيات ديگرى كه نظير آن است، مانند آيه: «وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لاَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَيَوةً وَ لا نُشُوراً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۱۰ </center>
نكته چهارم اينكه : مجموع آيه «'''اتعبدون من دون الله ...'''» حجتى است بر اين مطلب كه تنها و تنها خداى سبحان بايد عبادت و پرستش شود، و نبايد در پرستش ، غير او را با او شركت داد، اين بيان به دو حجت تقسيم مى شود كه ملخص حجت و برهان اولى اينست كه:
نكته چهارم اين كه: مجموع آيه «أتَعبُدُونَ مِن دُونِ الله...»، حجتى است بر اين مطلب كه تنها و تنها، خداى سبحان، بايد عبادت و پرستش شود، و نبايد در پرستش، غير او را با او شركت داد.


اله گرفتن و آنرا پرستيدن لابد بمنظور دفع ضرر و جلب منفعت است ، و چون چنين است ناگزير آن معبود بايد كسى باشد كه مالك و صاحب اختيار نفع و ضرر باشد، پس عبادت چيزى كه خود مالك هيچ چيز نيست ، صحيح نمى باشد. و ملخص برهان دومى اينكه :
اين بيان، به دو حجت تقسيم مى شود، كه ملخص حجت و برهان اولى، اين است كه: اله گرفتن و آن را پرستيدن لابد به منظور دفع ضرر و جلب منفعت است، و چون چنين است، ناگزير آن معبود بايد كسى باشد كه مالك و صاحب اختيار نفع و ضرر باشد. پس عبادت چيزى كه خود مالك هيچ چيز نيست، صحيح نمى باشد.  


خداى سبحان تنها معبودى است كه شنوا و جوابگوى هر سائل و داناى به هر حاجتى است ، و جز او كسى اينچنين نيست ، پس عبادت او، واجب است و نبايد براى او شريكى قرار داد.
و ملخص برهان دومى اين كه: خداى سبحان، تنها معبودى است كه شنوا و جوابگوى هر سائل و داناى به هر حاجتى است، و جز او، كسى اين چنين نيست. پس عبادت او، واجب است و نبايد براى او شريكى قرار داد.
<span id='link57'><span>
<span id='link57'><span>


۱۹٬۳۰۵

ویرایش