۲۰٬۶۱۵
ویرایش
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
<span id='link267'><span> | <span id='link267'><span> | ||
==در تنگناها و شدائد، | ==انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود== | ||
و استغاثه به خداى تعالى و تضرع به درگاه | و استغاثه به خداى تعالى و تضرع به درگاه او، در هنگام برخورد با مصائب و هجوم شدايدى كه اميد انسان از هر جا و از هر سببى از اسباب ظاهرى قطع مى شود، مطلبى است ضرورى، كه احدى در آن شك ندارد. | ||
آرى، انسان هرچند هم كه دين نداشته باشد و به خداى سبحان ايمان نياورده باشد، مع ذلك در هنگام هجوم شدايد، اگر به وجدان خود مراجعه نمايد، مى يابد كه اميدش قطع نشده و هنوز به جايى دل بسته است. و ممكن نيست اميدى بدون اميدوار كننده اى تحقق يابد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۹۴ </center> | ||
پس همين كه | پس همين وجود اميد، دليل است بر وجود كسى كه به او اميد برده شود. همچنان كه تحقق هر حالتى در انسان، كه معناى تعلق در آن باشد، مانند حبّ و بغض و اراده و كراهت و جذب و نظائر آن، بدون طرف تعلقش در خارج ممكن نيست. پس اگر در خارج مراد و مطلوب و جاذبه اى نباشد، ممكن نيست اراده و طلب و جذبى تحقق پيدا كند. و اين، وضع تمامى موجوداتى است كه خالى از نسبت نيستند. | ||
پس همين كه در هنگام شدايد، در نهاد آدمى چيزى به نام رجاء و اميد هست، با اين كه اسباب ظاهرى همه و همه قطع شده، خود دليل بر اين است كه مافوق اين سبب هاى قطع شده، سببى است كه حوادث بزرگ نمى توانند آن را قطع كند، و آدمى به هيچ وجه از آن بريده نيست، و سببى است كه زوال و فنا و سهو و نسيان نمى پذيرد. | |||
اين، حقيقتى است كه انسان در ذات خود آن را يافته و فطرتش بدان حكم مى كند، هر چند كه اشتغال به اسباب ظاهرى، او را غافل ساخته و يا زخارف مادى و محسوس او را به خود جلب و جذب كرده باشد. | |||
از | ليكن همين انسان وقتى در محاصره بلايا قرار گرفت و چاره از هر جهت از دستش بريده شد، و راه نجات را به روى خود بسته ديد، و همه اسباب ظاهرى از پيش رويش ناپديد شد و موانع بلايا همه از نظرش پريدند، و ديگر چيزى از شواغل نماند كه او را مشغول كرده و دلش به آن بستگى پيدا كند، آن وقت است كه آن حقيقتى كه اسباب ظاهرى تاكنون پنهانش می داشت و وى از او در غفلت مى زيست، ظهور كرده، دلش به آن متعلق مى شود، و آن، عبارت است از: سببى كه فوق همه اسباب است و او، خداى عزّ اسمه است. | ||
«'''ثُمَّ إِذَا كَشف الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنكُم بِرَبِّهِمْ يُشرِكُونَ'''»: | |||
از اين جا، مذمت و توبيخ مشركان شروع مى شود. مذمت و توبيخى كه سرانجام به تهديد منتهى مى گردد، و اين، حق است بر آنان. | |||
براى اين كه «كشف ضرّ» از استغاثه ايشان و رجوع فطری شان به پروردگار خود، اقتضاء مى كرد كه او را يكتاى در ربوبيت بدانند، وليكن بعد از آن كه حقيقت برايشان با دفع بلاها و نزول رحمت كشف شد، باز هم گروهى از اين ها، دل به اسباب ظاهرى بسته و به شرك قبلى خود بازگشته، و رذائل اخلاقى در دل هايشان بيدار شد و قوت گرفت، و هواها در دل هايشان كوران كرد، و باز غير خداى را شريك خدا كردند، و يكى از چيزهايى كه شريك قرار دادند، همان سبب هاى ظاهرى بود، و معناى آيه روشن است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۹۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۹۵ </center> | ||
<span id='link268'><span> | <span id='link268'><span> | ||
==توضيح اين كه كفران نعمت غایت و غرض شرك ورزيدن مشركين است == | ==توضيح اين كه كفران نعمت غایت و غرض شرك ورزيدن مشركين است == | ||
«'''لِيَكْفُرُوا بِمَا ءَاتَيْنَهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسوْف تَعْلَمُونَ'''»: | «'''لِيَكْفُرُوا بِمَا ءَاتَيْنَهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسوْف تَعْلَمُونَ'''»: |
ویرایش