گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
<span id='link268'><span>
<span id='link268'><span>


==توضيح اين كه كفران نعمت غایت و غرض شرك ورزيدن مشركين است ==
==توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است ==
«'''لِيَكْفُرُوا بِمَا ءَاتَيْنَهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسوْف تَعْلَمُونَ'''»:
«'''لِيَكْفُرُوا بِمَا ءَاتَيْنَهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسوْف تَعْلَمُونَ'''»:


«لام» در ابتداى جمله، لام غايت است و چنين معنا مى دهد كه : مشركين براى اين شرك ورزيدند كه نعمتهاى ما را كفران كنند، و آن بلاهايى كه از ايشان برگردانديم شكر نگزارند.
«لام» در ابتداى جمله، لام غايت است و چنين معنا مى دهد كه: مشركان، براى اين شرك ورزيدند كه نعمت هاى ما را كفران كنند، و آن بلاهايى كه از ايشان برگردانديم، شكر نگزارند.


و اگر كفران نعمت را غرض و نتيجه شرك ايشان قرار داد بدين جهت است كه اينان در مسير زندگى جز كفران، هدف ديگرى ندارند، تنها هدفشان كفران نعمتهاى خدا و ترك شكر او است ، و اين بدان جهت است كه اشتغال به محسوسات و ماديات، در دلهايشان ملكه ماديگرى و دلبستگى به اسباب ظاهرى و استناد نعمتها به آن اسباب را ملكه راسخى قرار داده، و آن ملكه پرده ضخيمى ميان آنان و معرفت فطريشان شده، توحيد خدايشان در ربوبيت را از يادشان برده ، در برخورد با هر نعمتى سبب ظاهرى آن را به ياد مى آورند و هيچ به ياد مسبب اسباب يعنى خداى تعالى نمى افتند، و قهرا در برابر همان اسباب خاضع گشته و از انقطاع آنها نگران مى شوند، ولى در برابر خدا نه خضوع دارند و نه خشوع و نه دلواپسى، پس گويا - و بلكه حتما - غايتى جز كفر به نعمت خدا و ترك شكر آن ندارند.
و اگر كفران نعمت را غرض و نتيجه شرك ايشان قرار داد، بدين جهت است كه اينان در مسير زندگى، جز كفران، هدف ديگرى ندارند. تنها هدفشان كفران نعمت هاى خدا و ترك شكر اوست.  


پس كفر به خداى سبحان غايت عمومى آنان در هر ثنائى كه داخل مى شوند و در هر عملى كه بجا مى آورند مى باشد، و اگر بعد از كشف ضر و رفع گرفتارى باز هم شرك مى ورزند و به ساير ارباب، دلبسته گشته و خاضع و خاشع آنها مى شوند براى اين است كه نعمت خدا را كفران كنند، و چون اين كفرانشان كه كفران دائمى است و بر آن اصرار ورزيده بر خدا استكبار مى ورزند با اينكه خداى سبحان فرموده: «لئن شكرتم لازيدنكم و لان كفرتم ان عذابى لشديد» - غضب الهى را بر انگيخت تا آن تهديد را بكند.  
و اين، بدان جهت است كه اشتغال به محسوسات و ماديات، در دل هايشان ملكه ماديگرى و دلبستگى به اسباب ظاهرى و استناد نعمت ها به آن اسباب را ملكه راسخى قرار داده، و آن ملكه، پرده ضخيمى ميان آنان و معرفت فطری شان شده، توحيد خدايشان در ربوبيت را از يادشان برده، در برخورد با هر نعمتى، سبب ظاهرى آن را به ياد مى آورند و هيچ به ياد مسبب اسباب، يعنى خداى تعالى نمى افتند، و قهرا در برابر همان اسباب، خاضع گشته و از انقطاع آن ها نگران مى شوند. ولى در برابر خدا، نه خضوع دارند و نه خشوع و نه دلواپسى. پس گويا - و بلكه حتما - غايتى جز كفر به نعمت خدا و ترك شكر آن ندارند.


لذا روى سخن را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بسوى ايشان كه تاكنون غايب فرض شده بودند برگردانيده و بدون وساطت آن جناب به خود آنان خطاب كرده و فرمود: «فتمتعوا فسوف تعلمون: پس سرگرم باشيد كه بزودى خواهيد فهميد».
پس كفر به خداى سبحان، غايت عمومى آنان در هر ثنائى كه داخل مى شوند و در هر عملى كه بجا مى آورند، مى باشد، و اگر بعد از كشف ضرّ و رفع گرفتارى، باز هم شرك مى ورزند و به ساير ارباب، دلبسته گشته و خاضع و خاشع آن ها مى شوند، براى اين است كه نعمت خدا را كفران كنند. و چون اين كفرانشان، كه كفران دائمى است و بر آن اصرار ورزيده، بر خدا استكبار مى ورزند، با اين كه خداى سبحان فرموده: «لَئِن شَكَرتُم لَأزِيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ» - غضب الهى را بر انگيخت، تا آن تهديد را بكند.  


از اينكه در اينجا نفرمود: سرگرم چه باشيد، براى اين بود كه اطلاق كلام شامل همه ماديات شده و بفهماند كه بطور كلى به هر چيزى كه دل ببنديد بزودى در قيامت بر آن مؤ اخذه خواهيد شد، و چيزى از آن به دردتان نمى خورد و از هيچ يك آن امور منتفع نخواهيد شد،
لذا روى سخن را از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به سوى ايشان كه تاكنون غايب فرض شده بودند، برگردانيده و بدون وساطت آن جناب، به خود آنان خطاب كرده و فرمود: «فَتَمَتَّعُوا فَسَوفَ تَعلَمُونَ: پس سرگرم باشيد كه به زودى خواهيد فهميد».


و نيز علت اين كه: نفرمود: بزودى چه چيز را خواهيد فهميد و همينقدر فهمانيد كه سر انجام بدى در پيش دارند، براى اين بود كه مشركين نفهمند چه عذابى در پيش دارند و عذاب مذكور ناگهانى سر برسد، و چيزى ببينند كه هرگز احتمالش را نميدادند و اين در تهديد دردناكتر است.
از اين كه در اين جا نفرمود: سرگرم چه باشيد، براى اين بود كه اطلاق كلام، شامل همه ماديات شده و بفهماند كه به طور كلى، به هر چيزى كه دل ببنديد، به زودى در قيامت، بر آن مؤاخذه خواهيد شد، و چيزى از آن به دردتان نمى خورد و از هيچ يك آن امور منتفع نخواهيد شد.


بعضى از مفسرين گفته اند: «لام» در جمله «ليكفروا بما آتيناهم» لام امر است ، و مراد، تهديد به نحو تعجيز است ليكن توجيهى است كه به زحمت قبول مى شود.
و نيز علت اين كه نفرمود: به زودى چه چيز را خواهيد فهميد و همين قدر فهمانيد كه سرانجام بدى در پيش دارند، براى اين بود كه مشركان نفهمند چه عذابى در پيش دارند و عذاب مذكور ناگهانى سر برسد، و چيزى ببينند كه هرگز احتمالش را نمی دادند و اين، در تهديد دردناكتر است.


مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب «ما لا يعملون» قرار مى دهند
بعضى از مفسران گفته اند: «لام» در جملۀ «لِيَكفُرُوا بِمَا آتَينَاهُم»، «لام» امر است و مراد، تهديد به نحو تعجيز است، ليكن توجيهى است كه به زحمت قبول مى شود.
 
==مقصود از اين كه مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند==


«'''وَ يجْعَلُونَ لِمَا لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللَّهِ لَتُسئَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْترُونَ'''»:
«'''وَ يجْعَلُونَ لِمَا لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللَّهِ لَتُسئَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْترُونَ'''»:
۲۰٬۶۰۸

ویرایش