۲۰٬۴۲۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
و جملۀ «وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَاب»، حال است از كلمۀ «جبال»، و عامل آن، فعل «تَرَى» است. و معنايش اين است كه: تو كوه ها را وقتى در صور دميده مى شود، در حالى مى بينى كه سير مى كنند، مانند سير ابرها در آسمان. | و جملۀ «وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَاب»، حال است از كلمۀ «جبال»، و عامل آن، فعل «تَرَى» است. و معنايش اين است كه: تو كوه ها را وقتى در صور دميده مى شود، در حالى مى بينى كه سير مى كنند، مانند سير ابرها در آسمان. | ||
<span id='link390'><span> | <span id='link390'><span> | ||
==وجه | ==وجه اين كه تخريب عالَم با پيدايش قيامت را، «صُنع متقن» خود خواند == | ||
كلمه «صنع»، در | كلمه «صنع»، در جملۀ «صُنعَ اللّهِ الَّذِى أتقَنَ كُلَّ شَئ»، مفعول مطلق براى فعل تقديرى است و تقدير كلام «صَنَعَهُ صَنعاً» مى باشد. يعنى: آن را آفريد، آفريدنى. | ||
و در اين جمله، تلويح و اشاره اى است به اين كه اين صُنع و اين عمل از خداى تعالى، تخريب و ويرانى عالَم است، ليكن چون تكميل آن را در پى دارد و مستلزم اتقان نظام آن است، نظامى كه در آن هر چيزى به منتها درجه كمال خود مى رسد، آن كمالى كه اگر كمال سعادت باشد، و اگر كمال شقاوت، زمينه اش را قبلا فراهم كرده بود. از اين رو، اين ويرانى را «صُنع» و «آفرينش» ناميد. چون اين خود، صُنع خداست. آن صنعى كه هر چيزى را متقن كرده. | |||
«''' | پس خداى سبحان، إتقان را از هرچه كه متقن كرده، سلب نمى كند و فساد را بر آنچه اصلاح فرموده، مسلط نمى سازد. پس اگر دنيا را خراب مى كند، براى اين است كه آخرت را تعمير نمايد. | ||
ليكن خواننده توجه دارد كه اين گونه تفسير كردن ، بيهوده خود را به زحمت انداختن | |||
«'''إنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفعَلُون '''» - بعضى از مفسران گفته اند: اين جمله، تعليل مطالب قبل است، كه «نفخ صور» و مابعد آن را، صُنع محكم خدا مى دانست، و معنايش اين است كه: | |||
از اين جهت صُنع محكم اوست، كه او به ظواهر و بواطن افعال مكلّفين آگاه است. و همين آگاهى اقتضاء مى كند كه آن بواطن و كيفيات اعمال را آن طور كه هست و حُسن و قبحى كه دارد، ظاهر كند، و آثار آن حُسن و قبح را، كه همان ثواب و عقاب است، بعد از بعث و حشر و به راه انداختن كوه ها، بر آن اعمال مترتب كند. | |||
ليكن خواننده توجه دارد كه اين گونه تفسير كردن ، بيهوده خود را به زحمت انداختن است و از آن هم كه بگذريم، اصلا سياق آن را نمى پذيرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۶ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند: | بعضى ديگر گفته اند: جملۀ «خَبِيرٌ بِمَا تَفعَلُون»، اصلا ربطى به ماقبل ندارد، و جمله اى است استينافى، در حكم جواب از سؤالى مقدر. گويا كسى پرسيده: بعد از آن همه حوادث عجيب چه مى شود؟ در پاسخ فرموده: خدا به عمل هر عاملى خبير و مطلع است. آنان را بر طبق عمل هايشان پاداش و كيفر مى دهد. و آنگاه همين اجمال را در جملۀ «وَ مَن جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِنهَا» تا آخر دو آيه، تفصيل مى دهد. | ||
البته در اين | البته در اين ميان، وجه ديگرى نيز هست كه با دقت در سياق آيات قبلى فهميده مى شود. | ||
توضيح اين كه: خداى سبحان، نخست به رسول گرامى اش دستور داد بر خدا توكل كند و امر مشركان و بنى اسرائيل را به او واگذارد. | |||
براى اين كه او، تنها قدرت آن دارد كه مؤمنان به آياتش و تسليم شدگان در برابر حق را هدايت كند. و اما مشركان، به خاطر انكار و لجبازی شان، و يهوديان به خاطر اختلافشان، مُردگانى شده اند كه گوششان از شنيدن حق كر شده و چشمشان از ديدن آن كور. ديگر نمى شنوند و به سوى حق راه نمى يابند و با نظر در آيات آسمان و زمين اعتبار نمى گيرند، و همه را اين ها به اختيار خود مى كنند. نه اين كه ما قدرت ديدن و شنيدن را از آن ها گرفته باشيم. | |||
و آن | در مرحله دوم آينده، آنان را كه با اين حال مى ميرند، يعنى هيچ معجزه و آيتى در آن ها اثر نمى گذارد، بيان مى كند و مى فرمايد: به زودى، جنبنده اى از زمين بيرون مى شود و با ايشان صحبت مى كند، كه چون معجزه اى است خارق العاده و بسيار عجيب، ناگزيرشان مى كند از اين كه حق را قبول كنند. و ديگر اين كه از هر امتى، فوجى از تكذيب كنندگان را محشور مى كند و حجت را بر آنان تمام مى سازد و بالاخره، او داناى به افعال ايشان است و به زودى، هر كه حسنه يا سيئه اى كرده باشد، پاداش يا كيفرش مى دهد و اين پاداش، در روزى است كه در صور دميده شود. پس همه به فزع درآيند و با خوارى و ذلت نزد خدا آيند. | ||
دقت در اين دو فراز، اين را به دست مى دهد كه ملايم تر با سياق اين است كه ما كلمۀ «يَومَ يُنفَخُ» را ظرف بگيريم براى جملۀ «إنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا يَفعَلُون». و كلمۀ «يَفعَلُون» را هم، با «يا» بخوانيم و «تَفعَلُون» نخوانيم، هرچند كه در قرائت متعارف با «تاى» خطاب آمده. | |||
و آن وقت، معنا چنين مى شود: «خدا به آنچه اهل آسمان ها و زمين مى كنند، در روزى كه در صور دميده مى شود، و همه با خوارى نزدش مى آيند، دانا و با خبر است. هر كس حسنه آورده باشد، به بهتر از آن پاداش مى شود و هر كس سيئه آورده باشد، با صورت به جهنم انداخته مى شود، و همه جزاى عمل خود را مى بينند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۷ </center> | ||
بنابراين، آيه مورد بحث، همان معنا را خواهد داد كه آيه: «أفَلَا يَعلَمُ إذَا بُعثِرَ مَا فِى القُبُورِ وَ حُصِّلَ مَا فِى الصُّدُور إنَّ رَبَّهُم بِهِم يَومَئِذٍ لَخَبِير»، و آيه: «يَومَ هُم بَارِزُونَ لَا يَخفَى عَلَى اللّهِ مِنهُم شَئٌ»، در مقام بيان آن است. | |||
آن وقت، جملۀ «مَن جَاءَ بِالحَسَنَة...»، تفصيلى مى شود براى جملۀ «إنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا يَفعَلُون»، تفصيل از نظر لازمه با خبر بودن، كه همان جزاى عملكرد آنان است، همچنان كه در ذيل هم به آن اشاره نموده مى فرمايد: «هَل تُجزَونَ إلّا مَا كُنتُم تَعمَلُون»، و قبلا مردم غايب فرض شده بودند و در اين جا حاضر و مورد خطاب، اين التفات به منظور تشديد نهيب و تهديد است. | |||
حمل آيه : «و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّمرّ السحاب» بر حركت جوهرى و برحركت انتقالى زمين | حمل آيه : «و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّمرّ السحاب» بر حركت جوهرى و برحركت انتقالى زمين | ||
ویرایش