۲۰٬۵۹۸
ویرایش
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
<span id='link68'><span> | <span id='link68'><span> | ||
==ديدگاه | ==ديدگاه دنياپرستان: تمناى داشتن ثروتى چون ثروت قارون == | ||
«'''الذين يريدون الحيوه الدنيا'''» - يعنى كسانى كه زندگانى دنيا را هدف نهايى و يگانه غايت مساعى خويش مى دانند، و غايتى ديگر وراى آن نمى بينند، و خلاصه از آخرت غافل و جاهلند، و نمى دانند كه خدا در آخرت چه ثوابها براى بندگان خود فراهم كرده ، آيه ((فاعرض عن من تولى عن ذكرنا، و لم يرد الا الحيوه الدنيا، ذلك مبلغهم من العلم (( نيز به اين معنا تصريح دارد، و به همين جهت اموال قارون را سعادتى عظيم شمردند، بدون اينكه قيد و شرطى در كلام خود بياورند، گفتند: اى كاش ما هم مى داشتيم آنچه را كه قارون دارد، چون او حظى عظيم ، و سعادتى بزرگ دارد | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۷ </center> | ||
دسته اى ديگر (مؤ منان ): ((ثوب اللدخير...(( | دسته اى ديگر (مؤ منان ): ((ثوب اللدخير...(( | ||
وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكمْ ثَوَاب اللَّهِ خَيرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ | |||
«'''وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكمْ ثَوَاب اللَّهِ خَيرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ...'''»: | |||
كلمه ((ويل (( به معناى هلاكت است ، كه در موارد نفرين به هلاكت و نيز انزجار از هر چه خوش آيند نيست استعمال مى شود، و در آيه مورد بحث انزجار از آرزويى است كه دنياطلب ان آن را آرزو كردند | كلمه ((ويل (( به معناى هلاكت است ، كه در موارد نفرين به هلاكت و نيز انزجار از هر چه خوش آيند نيست استعمال مى شود، و در آيه مورد بحث انزجار از آرزويى است كه دنياطلب ان آن را آرزو كردند | ||
گويندگان اين حرف مؤ منين بنى اسرائيل بوده اند، كه به خدا علم داشتند، و خطابشان در اين سخن بر همان نادانهايى است كه آرزو كردند اى كاش آنچه قارون دارد آنان نيز مى داشتند، و آن را سعادتى عظيم آنهم بدون قيد و شرط پنداشتند، و مقصودشان از اين سخن اين بوده كه ثواب خدا كه مخصوص اشخاصى است كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند، بهتر است از آنچه قارون دارد، پس اگر ايمان دارند و صالح هستند آرزوى آن ثوابها كنند، نه آنچه كه قارون دارد | گويندگان اين حرف مؤ منين بنى اسرائيل بوده اند، كه به خدا علم داشتند، و خطابشان در اين سخن بر همان نادانهايى است كه آرزو كردند اى كاش آنچه قارون دارد آنان نيز مى داشتند، و آن را سعادتى عظيم آنهم بدون قيد و شرط پنداشتند، و مقصودشان از اين سخن اين بوده كه ثواب خدا كه مخصوص اشخاصى است كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند، بهتر است از آنچه قارون دارد، پس اگر ايمان دارند و صالح هستند آرزوى آن ثوابها كنند، نه آنچه كه قارون دارد | ||
«'''و لا يلقيها الا الصابرون'''» - كلمه ((يلقاها(( مضارع مجهول از مصدر ((تلقيه (( است ، كه به معناى فهماندن است ، همچنان كه تلقى به معناى فهميدن و گرفتن است ، و ضمير ((ها(( - به طورى كه گفته اند - به ((كلمه (( برمى گردد، كه از سياق آيه استفاده مى شود، هر چند كه لفظ كلمه قبلا در آيه نيامده و معناى آيه اين است : اين كلمه را - كه گفتيم : ثواب خدا براى آنان كه ايمان آورده و عمل صالح كنند بهتر است - نمى فهمند مگر كسانى كه صابر باشند | |||
و بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: ضمير مذكور به سيره يا طريقه برمى گردد، - كه آن نيز از مفهوم آيه استفاده مى شود - ، و معنايش اين است كه : طريقه يا سيره ايمان و عمل صالح را كسى نمى فهمد، و يا موفق به عمل به آن نمى گردد، مگر صابران | و بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: ضمير مذكور به سيره يا طريقه برمى گردد، - كه آن نيز از مفهوم آيه استفاده مى شود - ، و معنايش اين است كه : طريقه يا سيره ايمان و عمل صالح را كسى نمى فهمد، و يا موفق به عمل به آن نمى گردد، مگر صابران | ||
و صابران كسانى هستند كه در هنگام شدائد و نيز در برابر اطاعتها و هم چنين ترك گناهان خويشتن دار باشند، و وجه اينكه تنها اين دسته مى توانند به ثواب خدا برسند و اين كلمه ، يا سيره و يا طريقه را بفهمند، اين است كه : تصديق به بهتر بودن ثواب آخرت از حظ دنيوى - كه قهرا مستلزم داشتن ايمان و عمل صالح است كه آن دو نيز ملازم با ترك بسيارى از هواها و محروميت از بسيارى از مشتهيات هستند - محقق نمى شود، مگر براى كسانى كه صفت صبر دارند، و مى توانند تلخى مخالفت طبع و سركوبى نفس اماره را تحمل كنند | و صابران كسانى هستند كه در هنگام شدائد و نيز در برابر اطاعتها و هم چنين ترك گناهان خويشتن دار باشند، و وجه اينكه تنها اين دسته مى توانند به ثواب خدا برسند و اين كلمه ، يا سيره و يا طريقه را بفهمند، اين است كه : تصديق به بهتر بودن ثواب آخرت از حظ دنيوى - كه قهرا مستلزم داشتن ايمان و عمل صالح است كه آن دو نيز ملازم با ترك بسيارى از هواها و محروميت از بسيارى از مشتهيات هستند - محقق نمى شود، مگر براى كسانى كه صفت صبر دارند، و مى توانند تلخى مخالفت طبع و سركوبى نفس اماره را تحمل كنند | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۸ </center> | ||
فخَسفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الاَرْض ... | «'''فخَسفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الاَرْض ...'''»: | ||
دو ضمير ((به (( و ((بداره (( به قارون برمى گردد، و چون خسف و فرو بردن قارون و خانه اش در زمين متفرع بر بغى و طغيان او بود ((فاء(( تفريع بر سر اين جمله آمد | دو ضمير ((به (( و ((بداره (( به قارون برمى گردد، و چون خسف و فرو بردن قارون و خانه اش در زمين متفرع بر بغى و طغيان او بود ((فاء(( تفريع بر سر اين جمله آمد | ||
«'''فما كان له من فئه ينصرونه من دون الله ، و ما كان من المنتصرين'''» - كلمه ((فئه (( به معناى جماعتى متمايل بهم است ، و در كلمه ((ينصرونه (( و كلمه ((منتصرين (( در اين آيه معناى منع و امتناع نهفته است و حاصل معنا اين است كه : | |||
قارون ، هيچ جماعتى نداشت كه او را از عذاب شدن منع كنند، و خودش هم از ممتنعين نبود، كه زير بار عذاب نرود، و اين درست بر خلاف پندارى بود كه يك عمر در سر مى پرورانيد، و خيال مى كرد كه آن عامل كه ثروت و خير را به سويش جلب نموده و شر را از او دفع مى كرد، حول و قوت خودش و جمعيت و خدم و حشمش بود، كه آنها را هم به علم خود كسب كرده بود، ولى نه آن جمعش نگهش داشت ، و نه آن قوت و نيرويش از عذاب خدا نجاتش بخشيد، و معلوم شد كه آنچه داشته خدا به او داده بود | |||
بنابر اين حرف ((فاء(( در جمله ((فما كان (( تفريع اين جمله را بر جمله ((فخسفنا به ...(( مى رساند، و چنين معنا مى دهد كه ما او و خانه اش را در زمين فرو برديم ، پس برايش روشن شد بطلان آنچه ادعا مى كرد، و مى گفت من خودم مستحق اين ثروت هستم ، و حاجتى به خدا ندارم ، و اين نبوغ علمى و نيروى خودم است كه جلب خير و رفع ضرر از من مى كند | بنابر اين حرف ((فاء(( در جمله ((فما كان (( تفريع اين جمله را بر جمله ((فخسفنا به ...(( مى رساند، و چنين معنا مى دهد كه ما او و خانه اش را در زمين فرو برديم ، پس برايش روشن شد بطلان آنچه ادعا مى كرد، و مى گفت من خودم مستحق اين ثروت هستم ، و حاجتى به خدا ندارم ، و اين نبوغ علمى و نيروى خودم است كه جلب خير و رفع ضرر از من مى كند | ||
<span id='link70'><span> | <span id='link70'><span> | ||
==بعد از هلاكت قارون ، برآرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابعمشيت خدا است . == | ==بعد از هلاكت قارون ، برآرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابعمشيت خدا است . == | ||
وَ أَصبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالاَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ ... | وَ أَصبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالاَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ ... |
ویرایش