گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:
==معناى «واحد» در آیه: «إلَهٌ وَاحِدٌ»==
==معناى «واحد» در آیه: «إلَهٌ وَاحِدٌ»==


«'''و الهكم اله واحد'''»، در سابق در تفسير بسم اللّه در اول كتاب ، تفسير سوره حمد معناى كلمه (اله ) گذشت ، و اما معناى كلمه (واحد)، بايد دانست كه مفهوم وحدت از مفاهيم بديهى است كه در تصور آن هيچ حاجت بان نيست كه كسى آنرا برايمان معنا كند و بفهماند كه وحدت يعنى چه چيزى كه هست موارد استعمال آن مختلف است ، چه بسا چيزى را بخاطر يكى از اوصافش واحد بدانند، و مثلا بگويند مردى واحد، عالمى واحد، شاعرى واحد، كه مى فهماند صفت مردانگى و علم و شعر كه در او است شركت و كثرت نمى پذيرد و درست هم هست ، چون رجوليتى كه در زيد است قابل قسمت ميان او و غير او نيست ، بخلاف رجوليتى كه در زيد و عمرو است - كه دو مردند - و دو رجوليت دارند و مفهوم رجوليت در بين آن دو تقسيم شده و كثرت پذيرفته است .
«'''وَ إلَهكُمُ إلَهٌ وَاحِدٌ'''»: در سابق، در تفسير «بِسمِ اللّه» در اول كتاب، تفسير سوره «حمد»، معناى كلمۀ «إلَه» گذشت.  


پس زيد از اين جهت - يعنى از جهت داشتن صفتى بنام رجوليت - موجودى است واحد كه قابل كثرت نيست ، هر چند كه از جهت اين صفت و صف ات ديگرش مثلا علمش و قدرتش و حياتش ، و امثال آن واحد نباشد، بلكه كثرت داشته باشد.
و اما معناى كلمۀ «وَاحِد»: بايد دانست كه مفهوم وحدت از مفاهيم بديهى است كه در تصور آن، هيچ حاجت به آن نيست كه كسى آن را برايمان معنا كند و بفهماند كه «وحدت»، يعنى چه. چيزى كه هست، موارد استعمال آن مختلف است. چه بسا چيزى را به خاطر يكى از اوصافش واحد بدانند و مثلا بگويند: «مردى واحد»، «عالمى واحد»، «شاعرى واحد»، كه مى فهماند صفت مردانگى و علم و شعر كه در اوست، شركت و كثرت نمى پذيرد، و درست هم هست. چون رجوليتى كه در زيد است، قابل قسمت ميان او و غير او نيست. به خلاف رجوليتى كه در زيد و عمرو است - كه دو مردند - و دو رجوليت دارند و مفهوم رجوليت در بين آن دو، تقسيم شده و كثرت پذيرفته است.


ولى اين جريان در خداى سبحان وضع ديگرى بخود مى گيرد، ميگوئيم خدا واحد است ،
پس «زيد» از اين جهت - يعنى از جهت داشتن صفتى به نام رجوليت - موجودى است واحد، كه قابل كثرت نيست، هرچند كه از جهت اين صفت و صفات ديگرش، مثلا علمش و قدرتش و حياتش و امثال، آن واحد نباشد، بلكه كثرت داشته باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹۴ </center>
بخاطر اينكه صفتى كه در اوست - مثلا الوهيتش - صفتى است كه احدى با او در آن صفت شريك نيست و باز مى گوئيم : خدا واحد است چون علم و قدرت و حيات دارد، و خلاصه بخاطر داشتن چند صفت وحدتش مبدل به كثرت نمى شود، براى اينكه علم او چون علوم ديگران و قدرتش و حياتش چون قدرت و حيات ديگران نيست ، و علم و قدرت و حيات و ساير صفاتش او را متكثر نمى كند، تكثرى كه در صفات او هست تنها تكثر مفهومى است و گرنه علم و قدرت و حياتش يكى است ، آنهم ذات او است ، هيچيك از آنها غير ديگرى نيست ، بلكه او عالم است بقدرتش ‍ و قادر است بحياتش ، وحى است به علمش ، بخلاف ديگران كه اگر قادرند به قدرتشان قادرند و اگر عالم هستند، به علمشان عالم هستند، خلاصه صفاتشان هم مفهوما مختلف است و هم عينا.
ولى اين جريان در خداى سبحان، وضع ديگرى به خود مى گيرد. می گویيم: «خدا واحد است»، به خاطر اين كه صفتى كه در اوست - مثلا الوهيتش - صفتى است كه احدى با او در آن صفت شريك نيست. و باز مى گویيم: «خدا واحد است»، چون علم و قدرت و حيات دارد.
 
و خلاصه به خاطر داشتن چند صفت، وحدتش مبدّل به كثرت نمى شود. براى اين كه علم او، چون علوم ديگران و قدرتش و حياتش چون قدرت و حيات ديگران نيست، و علم و قدرت و حيات و ساير صفاتش، او را متكثر نمى كند. تكثرى كه در صفات او هست، تنها تكثر مفهومى است و گرنه علم و قدرت و حياتش، يكى است. آن هم ذات اوست. هيچ يك از آن ها، غير ديگرى نيست، بلكه او عالم است به قدرتش و قادر است به حياتش، و حىّ است به علمش. به خلاف ديگران كه اگر قادرند، به قدرتشان قادرند و اگر عالم هستند، به علمشان عالم هستند. خلاصه صفاتشان، هم مفهوما مختلف است و هم عينا.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۵۰}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۵۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۲۰٬۸۸۷

ویرایش