گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
اين جاست كه می توانيم بگویيم: يك عده احكام اجتماعى همواره باقى است و تبدل نمى يابد، مانند وجود مطلق حُسن و قبح، همچنان كه خود اجتماع مطلق نيز اين طور است. به اين معنا كه هرگز اجتماع غير اجتماع نمی شود و انفراد نمى گردد، هرچند كه اجتماعى خاص مبدل به اجتماع خاص ديگر می شود. حُسن مطلق و حُسن خاص نيز، عينا مانند اجتماع مطلق و اجتماع خاص است.
اين جاست كه می توانيم بگویيم: يك عده احكام اجتماعى همواره باقى است و تبدل نمى يابد، مانند وجود مطلق حُسن و قبح، همچنان كه خود اجتماع مطلق نيز اين طور است. به اين معنا كه هرگز اجتماع غير اجتماع نمی شود و انفراد نمى گردد، هرچند كه اجتماعى خاص مبدل به اجتماع خاص ديگر می شود. حُسن مطلق و حُسن خاص نيز، عينا مانند اجتماع مطلق و اجتماع خاص است.


مقدمه چهارم اين كه: ما مى بينيم يك فرد انسان در هستى و بقائش محتاج به اين است كه كمالاتى و منافعى را دارا باشد و بر خود واجب می داند آن منافع را به سوى خود جلب نموده، ضميمه نفس خود كند.
'''* مقدمه چهارم اين كه:'''
 
ما مى بينيم يك فرد انسان در هستى و بقائش محتاج به اين است كه كمالاتى و منافعى را دارا باشد و بر خود واجب می داند آن منافع را به سوى خود جلب نموده، ضميمه نفس خود كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۶۹ </center>
دليلش بر اين وجوب، احتياجى است كه در جهات وجوديش دارد و اتفاقا خلقتش هم مجهز به جهازى است كه با آن می تواند آن كمالات و منافع را به دست آورد. مانند دستگاه گوارش و دستگاه تناسلى و امثال آن كه اگر احتياج به منافع و كمالاتى كه راجع به اين دو دستگاه است، در وجودش نبود، از آغاز خلقت مجهز به اين دو جهاز هم نمی شد و چون شد، پس بر او واجب است كه در تحصيل آن منافع اقدام كند و نمی تواند از درِ تفريط آن ها را به كلّى متروك گذارد.  
دليلش بر اين وجوب، احتياجى است كه در جهات وجوديش دارد و اتفاقا خلقتش هم مجهز به جهازى است كه با آن می تواند آن كمالات و منافع را به دست آورد. مانند دستگاه گوارش و دستگاه تناسلى و امثال آن كه اگر احتياج به منافع و كمالاتى كه راجع به اين دو دستگاه است، در وجودش نبود، از آغاز خلقت مجهز به اين دو جهاز هم نمی شد و چون شد، پس بر او واجب است كه در تحصيل آن منافع اقدام كند و نمی تواند از درِ تفريط آن ها را به كلّى متروك گذارد.  
خط ۳۲: خط ۳۴:
پس بر او واجب است كه در مقابل اين مضرات مقاومت نموده، آن طور كه سزاوار است، يعنى به طور متوسط از خود دفاع كند. در اين راه نيز بايد از راه افراط و تفريط اجتناب كند. چون افراط در آن با ساير تجهيزاتش منافات دارد و تفريط در آن با احتياجش و مجهز بودن به جهازات دفاعش منافات دارد. و اين حد وسط در دفاع از خود، همان «شجاعت» است، و دو طرف افراط و تفريطش «تهوّر» و «جبن است». نظير اين محاسبه در علم و دو طرف افراط و تفريطش، يعنى جربزه و كودنى، و همچنين در عدالت و دو طرف افراط و تفريطش، يعنى ظلم و انظلام، جريان دارد.
پس بر او واجب است كه در مقابل اين مضرات مقاومت نموده، آن طور كه سزاوار است، يعنى به طور متوسط از خود دفاع كند. در اين راه نيز بايد از راه افراط و تفريط اجتناب كند. چون افراط در آن با ساير تجهيزاتش منافات دارد و تفريط در آن با احتياجش و مجهز بودن به جهازات دفاعش منافات دارد. و اين حد وسط در دفاع از خود، همان «شجاعت» است، و دو طرف افراط و تفريطش «تهوّر» و «جبن است». نظير اين محاسبه در علم و دو طرف افراط و تفريطش، يعنى جربزه و كودنى، و همچنين در عدالت و دو طرف افراط و تفريطش، يعنى ظلم و انظلام، جريان دارد.


حال كه اين چهار مقدمه روشن گرديد، می گویيم:  
''' * حال كه اين چهار مقدمه روشن گرديد، می گویيم:'''


اين چهار ملكه از فضائل نفسانى است كه طبيعت فرد به دليل اين كه مجهز به ادوات آن است، اقتضاى آن را دارد، و اين چهار ملكه، يعنى «عفت» و «شجاعت» و «حكمت» و «عدالت»، همه حسنه و نيكو است. براى اين كه «نيكو» عبارت از: هر چيزى است كه با غايت و غرض از خلقت هر چيز و كمال و سعادتش ‍سازگار باشد، و اين چهار ملكه، همه با سعادت فرد انسانى سازگار است. به همان دليلى كه ذكرش گذشت، و صفاتی كه در مقابل اين چهار ملكه قرار مى گيرند، همه رذائل و زشت است و هميشه هم زشت است.
اين چهار ملكه از فضائل نفسانى است كه طبيعت فرد به دليل اين كه مجهز به ادوات آن است، اقتضاى آن را دارد، و اين چهار ملكه، يعنى «عفت» و «شجاعت» و «حكمت» و «عدالت»، همه حسنه و نيكو است. براى اين كه «نيكو» عبارت از: هر چيزى است كه با غايت و غرض از خلقت هر چيز و كمال و سعادتش ‍سازگار باشد، و اين چهار ملكه، همه با سعادت فرد انسانى سازگار است. به همان دليلى كه ذكرش گذشت، و صفاتی كه در مقابل اين چهار ملكه قرار مى گيرند، همه رذائل و زشت است و هميشه هم زشت است.
خط ۵۴: خط ۵۶:
بعد از آن كه آن مقدمات و اين نتيجه را خواندى، كاملا متوجه شدى كه چرا گفتيم: بيانات ماديون و آن ديگران در فن اخلاق ساقط و بى اعتبار است.
بعد از آن كه آن مقدمات و اين نتيجه را خواندى، كاملا متوجه شدى كه چرا گفتيم: بيانات ماديون و آن ديگران در فن اخلاق ساقط و بى اعتبار است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۷۱ </center>
اینک، باز هم توضیح:
''' * اینک، باز هم توضیح:'''


اما اين كه گفتند: «حُسن و قبح مطلق اصلا وجود ندارد، بلكه هرچه نيكو است، نسبتا نيكو است و هرچه هم زشت است، نسبتا زشت است و حُسن و قبح ها، بر حسب اختلاف منطقه ها و زمان ها و اجتماع ها مختلف می شود»، يك مغالطه اى است كه در اثر خلط ميان اطلاق مفهومى به معناى كليت، و اطلاق وجودى به معناى استمرار وجود، كرده اند.
اما اين كه گفتند: «حُسن و قبح مطلق اصلا وجود ندارد، بلكه هرچه نيكو است، نسبتا نيكو است و هرچه هم زشت است، نسبتا زشت است و حُسن و قبح ها، بر حسب اختلاف منطقه ها و زمان ها و اجتماع ها مختلف می شود»، يك مغالطه اى است كه در اثر خلط ميان اطلاق مفهومى به معناى كليت، و اطلاق وجودى به معناى استمرار وجود، كرده اند.
۲۰٬۷۷۷

ویرایش