۲۰٬۷۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
اين جاست كه می توانيم بگویيم: يك عده احكام اجتماعى همواره باقى است و تبدل نمى يابد، مانند وجود مطلق حُسن و قبح، همچنان كه خود اجتماع مطلق نيز اين طور است. به اين معنا كه هرگز اجتماع غير اجتماع نمی شود و انفراد نمى گردد، هرچند كه اجتماعى خاص مبدل به اجتماع خاص ديگر می شود. حُسن مطلق و حُسن خاص نيز، عينا مانند اجتماع مطلق و اجتماع خاص است. | اين جاست كه می توانيم بگویيم: يك عده احكام اجتماعى همواره باقى است و تبدل نمى يابد، مانند وجود مطلق حُسن و قبح، همچنان كه خود اجتماع مطلق نيز اين طور است. به اين معنا كه هرگز اجتماع غير اجتماع نمی شود و انفراد نمى گردد، هرچند كه اجتماعى خاص مبدل به اجتماع خاص ديگر می شود. حُسن مطلق و حُسن خاص نيز، عينا مانند اجتماع مطلق و اجتماع خاص است. | ||
مقدمه چهارم اين كه: ما مى بينيم يك فرد انسان در هستى و بقائش محتاج به اين است كه كمالاتى و منافعى را دارا باشد و بر خود واجب می داند آن منافع را به سوى خود جلب نموده، ضميمه نفس خود كند. | '''* مقدمه چهارم اين كه:''' | ||
ما مى بينيم يك فرد انسان در هستى و بقائش محتاج به اين است كه كمالاتى و منافعى را دارا باشد و بر خود واجب می داند آن منافع را به سوى خود جلب نموده، ضميمه نفس خود كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۶۹ </center> | ||
دليلش بر اين وجوب، احتياجى است كه در جهات وجوديش دارد و اتفاقا خلقتش هم مجهز به جهازى است كه با آن می تواند آن كمالات و منافع را به دست آورد. مانند دستگاه گوارش و دستگاه تناسلى و امثال آن كه اگر احتياج به منافع و كمالاتى كه راجع به اين دو دستگاه است، در وجودش نبود، از آغاز خلقت مجهز به اين دو جهاز هم نمی شد و چون شد، پس بر او واجب است كه در تحصيل آن منافع اقدام كند و نمی تواند از درِ تفريط آن ها را به كلّى متروك گذارد. | دليلش بر اين وجوب، احتياجى است كه در جهات وجوديش دارد و اتفاقا خلقتش هم مجهز به جهازى است كه با آن می تواند آن كمالات و منافع را به دست آورد. مانند دستگاه گوارش و دستگاه تناسلى و امثال آن كه اگر احتياج به منافع و كمالاتى كه راجع به اين دو دستگاه است، در وجودش نبود، از آغاز خلقت مجهز به اين دو جهاز هم نمی شد و چون شد، پس بر او واجب است كه در تحصيل آن منافع اقدام كند و نمی تواند از درِ تفريط آن ها را به كلّى متروك گذارد. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۴: | ||
پس بر او واجب است كه در مقابل اين مضرات مقاومت نموده، آن طور كه سزاوار است، يعنى به طور متوسط از خود دفاع كند. در اين راه نيز بايد از راه افراط و تفريط اجتناب كند. چون افراط در آن با ساير تجهيزاتش منافات دارد و تفريط در آن با احتياجش و مجهز بودن به جهازات دفاعش منافات دارد. و اين حد وسط در دفاع از خود، همان «شجاعت» است، و دو طرف افراط و تفريطش «تهوّر» و «جبن است». نظير اين محاسبه در علم و دو طرف افراط و تفريطش، يعنى جربزه و كودنى، و همچنين در عدالت و دو طرف افراط و تفريطش، يعنى ظلم و انظلام، جريان دارد. | پس بر او واجب است كه در مقابل اين مضرات مقاومت نموده، آن طور كه سزاوار است، يعنى به طور متوسط از خود دفاع كند. در اين راه نيز بايد از راه افراط و تفريط اجتناب كند. چون افراط در آن با ساير تجهيزاتش منافات دارد و تفريط در آن با احتياجش و مجهز بودن به جهازات دفاعش منافات دارد. و اين حد وسط در دفاع از خود، همان «شجاعت» است، و دو طرف افراط و تفريطش «تهوّر» و «جبن است». نظير اين محاسبه در علم و دو طرف افراط و تفريطش، يعنى جربزه و كودنى، و همچنين در عدالت و دو طرف افراط و تفريطش، يعنى ظلم و انظلام، جريان دارد. | ||
حال كه اين چهار مقدمه روشن گرديد، می گویيم: | ''' * حال كه اين چهار مقدمه روشن گرديد، می گویيم:''' | ||
اين چهار ملكه از فضائل نفسانى است كه طبيعت فرد به دليل اين كه مجهز به ادوات آن است، اقتضاى آن را دارد، و اين چهار ملكه، يعنى «عفت» و «شجاعت» و «حكمت» و «عدالت»، همه حسنه و نيكو است. براى اين كه «نيكو» عبارت از: هر چيزى است كه با غايت و غرض از خلقت هر چيز و كمال و سعادتش سازگار باشد، و اين چهار ملكه، همه با سعادت فرد انسانى سازگار است. به همان دليلى كه ذكرش گذشت، و صفاتی كه در مقابل اين چهار ملكه قرار مى گيرند، همه رذائل و زشت است و هميشه هم زشت است. | اين چهار ملكه از فضائل نفسانى است كه طبيعت فرد به دليل اين كه مجهز به ادوات آن است، اقتضاى آن را دارد، و اين چهار ملكه، يعنى «عفت» و «شجاعت» و «حكمت» و «عدالت»، همه حسنه و نيكو است. براى اين كه «نيكو» عبارت از: هر چيزى است كه با غايت و غرض از خلقت هر چيز و كمال و سعادتش سازگار باشد، و اين چهار ملكه، همه با سعادت فرد انسانى سازگار است. به همان دليلى كه ذكرش گذشت، و صفاتی كه در مقابل اين چهار ملكه قرار مى گيرند، همه رذائل و زشت است و هميشه هم زشت است. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۶: | ||
بعد از آن كه آن مقدمات و اين نتيجه را خواندى، كاملا متوجه شدى كه چرا گفتيم: بيانات ماديون و آن ديگران در فن اخلاق ساقط و بى اعتبار است. | بعد از آن كه آن مقدمات و اين نتيجه را خواندى، كاملا متوجه شدى كه چرا گفتيم: بيانات ماديون و آن ديگران در فن اخلاق ساقط و بى اعتبار است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۷۱ </center> | ||
اینک، باز هم توضیح: | ''' * اینک، باز هم توضیح:''' | ||
اما اين كه گفتند: «حُسن و قبح مطلق اصلا وجود ندارد، بلكه هرچه نيكو است، نسبتا نيكو است و هرچه هم زشت است، نسبتا زشت است و حُسن و قبح ها، بر حسب اختلاف منطقه ها و زمان ها و اجتماع ها مختلف می شود»، يك مغالطه اى است كه در اثر خلط ميان اطلاق مفهومى به معناى كليت، و اطلاق وجودى به معناى استمرار وجود، كرده اند. | اما اين كه گفتند: «حُسن و قبح مطلق اصلا وجود ندارد، بلكه هرچه نيكو است، نسبتا نيكو است و هرچه هم زشت است، نسبتا زشت است و حُسن و قبح ها، بر حسب اختلاف منطقه ها و زمان ها و اجتماع ها مختلف می شود»، يك مغالطه اى است كه در اثر خلط ميان اطلاق مفهومى به معناى كليت، و اطلاق وجودى به معناى استمرار وجود، كرده اند. |
ویرایش