۱۹٬۳۰۸
ویرایش
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
==نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد == | ==نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد == | ||
پس با اين بيان چند نكته روشن | پس با اين بيان چند نكته روشن شد: | ||
اول اين كه: حجت و دليلى كه آيه مشتمل بر آن است، غير آن دليلى است كه آيه سابق مشتمل بر آن بود، گرچه هر دو دليل متوقف بر يك مقدمه اند، و آن، اين كه: مسيح و مادرش، هر دو از ممكنات اند، جز اين كه دليل آيه اول اين بود كه بشر و محتاج اند، و هر دو بنده و فرمانبر خداى سبحان اند، و كسى كه چنين باشد، صحيح نيست اله و معبود كسى واقع شود، وليكن حجت اين آيه، اين است كه مسيح، ممكن است و محتاج و خود مملوك است، و هيچ ضرر و نفعى را مالك نيست، و الوهيت و پرستش چنین کسی، در برابر خداى تعالى صحيح نيست. | |||
نكته | نكته دوم اين كه: حجت و دليلى كه در اين آيه است، حجتى است كه از مدركات فهم ساده و بسيط و عقل سالم گرفته شده است. زيرا عقل اين طور حكم مى كند كه انسان ساده و بى غرض، اگر چيزى را اله و معبود گرفته و آن را بپرستد، براى اين است كه مى خواهد به اين وسيله، معبودش را به دفع ضرر و جلب نفع خود وادار كند، و اگر به اين حكم عقلى، اين مطلب را ضميمه كنيم كه در عالَم، جز خدا، كسى مالك ضرر و نفع نيست، اين نتيجه به دست مى آيد كه هيچ غرض عقلایى را در عبادت غير خدا نمى توان تصور كرد، و چون چنين است، پس بايد از اين عمل، يعنى عبادت غير خدا اجتناب كرد. | ||
نكته سوم اين كه: در آيه شريفه، با اين كه استدلال در آن عليه كسانی است كه مسيح را اله خود گرفته اند، و با اين كه مسيح چون انسان و صاحب عقل است، موصول او بايد «مَن» باشد، نه «ما»، ليكن مع ذلك فرموده: «مَا لَا یَملِكُ»، و نفرمود: «مَن لَا يَملِكُ»، براى اين كه بفهماند انحراف اهل كتاب هم، همان انحراف بت پرستان است، و لذا دليلى كه عليه آن ها اقامه كرديم، همان دليلى است كه عليه وثنى ها و بت پرست ها اقامه كرده ايم، و وجود عقل در مسيح، هيچ دخالتى در تماميت و ناتمامى دليل ندارد. | |||
علاوه بر اين، مسيح، گرچه داراى عقل است، ليكن مالك عقل خود نيست. عقل صاحبان عقل هم، مانند ساير چيزهایى كه در شؤون وجودى آنان هست و با آنان نسبت دارد، از خود آنان نيست و همه از ديگرى است. از اين جهت، صحيح است در حق آنان هم، به جاى «مَن»، «مَا» به كار برد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۹ </center> | |||
و لذا مى بينيم از جميع معبودهاى ساختگى بشر، سلب مالكيت همه چيز حتى دست و پا و چشم و امثال اين ها كرده و فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَستَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صادِقِينَ * أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشونَ بهَا أَمْ لهَُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بهَا أَمْ لَهُمْ أَعْينٌ يُبْصِرُونَ بهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسمَعُونَ بهَا قُلِ ادْعُوا شرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنظِرُونِ». | |||
و همچنين نكته | و همچنين نكته اين كه اول ضرر را ذكر كرد، سپس نفع را و فرمود: «ضَرّاً وَ لَا نَفعاً»، باز اشاره به ارتكاز است، و خواست تا كلام بر وفق ارتكاز و فطرت ساده جارى شده باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۹ </center> | ||
و فطرت انسان بر اين است كه آنچه را از نعمت در دست | و فطرت انسان بر اين است كه آنچه را از نعمت در دست دارد، مادامى كه در دست اوست، دلش از ناحيه آن آرام است، و خودش التفاتى به اين معنا كه ممكن است روزى به فقدان آن دچار شود، نيست. او، امروز اندوه و المى كه در فقدان آن درك و تصور مى كند، به خود راه نمى دهد، به خلاف ضررها و مصيبات و فقدان نعمت ها كه بالفعل، يعنى در حال حاضر، الم و اندوه آن ها را درك مى كند، و فطرتش او را وادار مى سازد كه به معبودى ملتجى شود تا آن معبود، ضرر حاضر و مصيبت فعلى او را دفع كند، و يا نعمتى كه در حال حاضر از دستش رفته، برايش باز گرداند، يا اگر ندارد، بدهد. | ||
خداى تعالى | خداى تعالى هم، در اين معنا فرموده: «وَ إِذَا مَسَّ الانسانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائماً فَلَمَّا كَشفْنَا عَنْهُ ضرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلى ضرٍّ مَّسهُ». و نيز فرموده: «و لئن اذقناه رحمةً منّا مِن بَعدِ ضَرَّاءَ مَسَّتهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِى». و نيز فرموده: «وَ إذَا أنعَمنَا عَلَى الإنسَانِ أعرَضَ وَ نَآ بِجَانِبِهِ وَ إذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ». | ||
پس | پس از اين آيات به خوبى به دست آمد كه: پريشانى، زودتر آدمى را به خضوع و التجا در برابر پروردگار و به عبادت او وا مى دارد، تا جلب نفع، و از اين جهت، در آيه مورد بحث، يعنى آيه: «مَا لَا يَملِكُ لَكُم ضَرّاً وَ لَا نَفعاً»، اول ضرر و بعد نفع را ذكر كرده. و همچنين، آيات ديگرى كه نظير آن است، مانند آيه: «وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لاَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَيَوةً وَ لا نُشُوراً». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۱۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۱۰ </center> | ||
نكته چهارم | نكته چهارم اين كه: مجموع آيه «أتَعبُدُونَ مِن دُونِ الله...»، حجتى است بر اين مطلب كه تنها و تنها، خداى سبحان، بايد عبادت و پرستش شود، و نبايد در پرستش، غير او را با او شركت داد. | ||
اله گرفتن و | اين بيان، به دو حجت تقسيم مى شود، كه ملخص حجت و برهان اولى، اين است كه: اله گرفتن و آن را پرستيدن لابد به منظور دفع ضرر و جلب منفعت است، و چون چنين است، ناگزير آن معبود بايد كسى باشد كه مالك و صاحب اختيار نفع و ضرر باشد. پس عبادت چيزى كه خود مالك هيچ چيز نيست، صحيح نمى باشد. | ||
خداى | و ملخص برهان دومى اين كه: خداى سبحان، تنها معبودى است كه شنوا و جوابگوى هر سائل و داناى به هر حاجتى است، و جز او، كسى اين چنين نيست. پس عبادت او، واجب است و نبايد براى او شريكى قرار داد. | ||
<span id='link57'><span> | <span id='link57'><span> | ||
ویرایش