گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:


==ايمان و عمل در موقع روبرو شدن با عذاب الهى، يا هنگام مرگ، سودى ندارد ==
==ايمان و عمل در موقع روبرو شدن با عذاب الهى، يا هنگام مرگ، سودى ندارد ==
«'''يَوْمَ يَأْتى بَعْض آيَاتِ رَبِّك ...'''»:
«'''يَوْمَ يَأْتى بَعْضُ آيَاتِ رَبِّك ...'''»:


اين آيه، اثر و خاصيت روز بروز و ظهور اين آيات را - كه در حقيقت خصوصيت و اثر خود آيات نيز هست - شرح مى دهد. به اين بيان كه ايمان در روز ظهور آيات، وقتى مفيد است كه آدمى در دنيا و قبل از ظهور آيات نيز، به طوع و اختيار ايمان آورده و دستورهاى خداوند را عملى كرده باشد.  
اين آيه، اثر و خاصيت روز بروز و ظهور اين آيات را - كه در حقيقت خصوصيت و اثر خود آيات نيز هست - شرح مى دهد. به اين بيان كه ايمان در روز ظهور آيات، وقتى مفيد است كه آدمى در دنيا و قبل از ظهور آيات نيز، به طوع و اختيار ايمان آورده و دستورهاى خداوند را عملى كرده باشد.  


و اما كسى كه در دنيا ايمان نياورده و يا اگر آورده، در پرتو ايمانش، خيرى كسب نكرده و عمل صالحى انجام نداده، و در عوض، سرگرم گناهان بوده، چنين كسى ايمانش، كه ايمان اضطرارى است، در موقع ديدار عذاب و يا در موقع مرگ، سودى به حالش نمى دهد. همچنان كه فرموده: «و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى إذا حضر أحدهم الموت قال إنّى تبت الآن».
و اما كسى كه در دنيا ايمان نياورده و يا اگر آورده، در پرتو ايمانش، خيرى كسب نكرده و عمل صالحى انجام نداده، و در عوض، سرگرم گناهان بوده، چنين كسى ايمانش، كه ايمان اضطرارى است، در موقع ديدار عذاب و يا در موقع مرگ، سودى به حالش نمى دهد. همچنان كه فرموده: «وَ لَيسَت التَّوبَةُ لِلَّذِينَ يَعمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إذَا حَضَرَ أحَدَهُمُ المَوتُ قَالَ إنّى تُبتُ الآنَ».


نكته لطيفى كه علاوه بر نظم بديع و بى سابقه در آيه به كار رفته، اين است كه: سه مرتبه كلمه «ربك: پروردگارت» در آيه تكرار شده، و اين، بدان خاطر است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را در برابر دشمنانش تأييد كرده باشد. چون مشركان هميشه در برابر آن جناب، به داشتن بت ها، افتخار و مباهات مى كردند. خداى تعالى خواست تا آن جناب هم، پروردگار خود را به رُخ آنان بكشد، و به چنين مددكارى افتخار نمايد، و در نتيجه، در كار دعوت خود پشتگرم باشد. اگر مؤثر واقع شد و كارى از پيش برد، كه چه بهتر، و گرنه از ناحيه قضاى فصل و حكمى كه خداوند ميان او و ميان دشمنانش مى كند، دلگرم بوده باشد.
نكته لطيفى كه علاوه بر نظم بديع و بى سابقه در آيه به كار رفته، اين است كه: سه مرتبه كلمه «رَبّك: پروردگارت» در آيه تكرار شده، و اين، بدان خاطر است كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را در برابر دشمنانش تأييد كرده باشد. چون مشركان هميشه در برابر آن جناب، به داشتن بت ها، افتخار و مباهات مى كردند. خداى تعالى خواست تا آن جناب هم، پروردگار خود را به رُخ آنان بكشد، و به چنين مددكارى افتخار نمايد، و در نتيجه، در كار دعوت خود پشتگرم باشد. اگر مؤثر واقع شد و كارى از پيش برد، كه چه بهتر، و گرنه از ناحيه قضاى فصل و حكمى كه خداوند ميان او و ميان دشمنانش مى كند، دلگرم بوده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۶ </center>
خداى تعالى، تنها به تكرار لفظ «ربك» اكتفا ننموده و مطلب را با جمله «قل انتظروا إنّا منتظرون» ختم نموده و فرموده: تو هم آن عذابى را كه ايشان انتظارش را دارند، منتظر باش، و به ايشان بگو كه: من منتظر رسيدن آنم، شما هم منتظر باشيد، كه بى شك خواهد آمد.
خداى تعالى، تنها به تكرار لفظ «رَبّك» اكتفا ننموده و مطلب را با جملۀ «قُل انتَظِرُوا إنَّا مُنتَظِرُونَ» ختم نموده و فرموده: تو هم آن عذابى را كه ايشان انتظارش را دارند، منتظر باش، و به ايشان بگو كه: من منتظر رسيدن آنم، شما هم منتظر باشيد، كه بى شك خواهد آمد.
<span id='link277'><span>
<span id='link277'><span>


خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
پس اين كه بعضى از مفسران در جواب آن كسى كه گفته استفهام در آيه براى تهكم است، تهديد مزبور را صورى دانسته و گفته است: مطالب آيه امورى است واقعى، نه اقتراح و تقاضاى مشركان. براى اين كه لازمه اقتراح بودن اين است كه خداوند آن را عملى نموده و امت اسلام را مانند ساير امت ها، به تقاضاى عذاب خود هلاك سازد. و حال آن كه خداوند، امت نبى رحمت را هلاك نمى كند، جواب صحيحى نيست.
پس اين كه بعضى از مفسران در جواب آن كسى كه گفته استفهام در آيه براى تهكم است، تهديد مزبور را صورى دانسته و گفته است: مطالب آيه امورى است واقعى، نه اقتراح و تقاضاى مشركان. براى اين كه لازمه اقتراح بودن اين است كه خداوند آن را عملى نموده و امت اسلام را مانند ساير امت ها، به تقاضاى عذاب خود هلاك سازد. و حال آن كه خداوند، امت نبى رحمت را هلاك نمى كند، جواب صحيحى نيست.


زيرا آيات قرآنى به خوبى دلالت دارد بر اين كه امت اسلام هم، مانند ساير امم، روزى دچار عذاب گشته و به زودى مشمول قضاى به قسط و حكم فصل خداوند مى شوند. مانند آيه: «و لكل أمة رسول فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صادقين قل لا أملك لنفسى ضرا و لا نفعا إلا ما شاء الله لكل أمة اجل». تا آن جا كه مى فرمايد: «و يستنبؤنك أحق هو قل إى و ربى إنه لحق و ما أنتم بمعجزين...». پس جواب از تهكم بودن استفهام، همان است كه ما داديم.
زيرا آيات قرآنى به خوبى دلالت دارد بر اين كه امت اسلام هم، مانند ساير امم، روزى دچار عذاب گشته و به زودى مشمول قضاى به قسط و حكم فصل خداوند مى شوند. مانند آيه: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإذَا جَاءَ رَسُولُهُم قُضِىَ بَينَهُم بِالقِسطِ وَ هَم لَا يُظلَمُونَ وَ يَقُولُونَ مَتَى هَذَا الوَعدُ إن كُنتُم صَادِقِينَ قُل لَا أملِكُ لِنَفسِى ضَرّاً وَ لَا نَفعاً إلّا مَا شَاءَ اللهُ لِكُلّ أُمَّةٍ أجَلٌ». تا آن جا كه مى فرمايد: «وَ يَستَنبِؤُنَكَ أحَقٌّ هُوَ قُل إى وَ رَبِّى إنَّهُ لَحَقٌّ وَ مَا أنتُم بِمُعجِزِينَ...». پس جواب از تهكّم بودن استفهام، همان است كه ما داديم.


بعضى از مفسران به آيه مورد بحث استدلال كرده اند بر اين كه: ايمان مادامى كه توأم با عمل نبوده باشد، هيچ اثرى ندارد، و اين استدلال صحيح است. ليكن تا اندازه اى، نه بطور مطلق. زيرا آيه شريفه، تنها در مقابل بيان اين جهت است كه كسى كه برايش ممكن بوده كه ايمان بياورد و نياورده و كسى كه برايش ممكن بوده كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، پس ايمان آورده ولى عمل صالح نكرده، تا با مرگ خود مواجه شده، چنين كسى را ايمان در موقع مرگش و يا در موقع ديدن عذاب خدا اثر ندارد.  
بعضى از مفسران به آيه مورد بحث استدلال كرده اند بر اين كه: ايمان مادامى كه توأم با عمل نبوده باشد، هيچ اثرى ندارد، و اين استدلال صحيح است. ليكن تا اندازه اى، نه بطور مطلق. زيرا آيه شريفه، تنها در مقابل بيان اين جهت است كه كسى كه برايش ممكن بوده كه ايمان بياورد و نياورده و كسى كه برايش ممكن بوده كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، پس ايمان آورده ولى عمل صالح نكرده، تا با مرگ خود مواجه شده، چنين كسى را ايمان در موقع مرگش و يا در موقع ديدن عذاب خدا اثر ندارد.  
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
و اما كسى كه به طوع و اختيار خود ايمان آورده، وليكن اجل مهلتش نداده كه عمل صالح انجام دهد و در حال ايمان كسب خيرى بنمايد، آيه شريفه متعرض حال او نيست. بلكه بر عكس، آيه شريفه دلالت و يا دست كم إشعار دارد بر اين كه ايمان نافع، آن ايمانى است كه:  
و اما كسى كه به طوع و اختيار خود ايمان آورده، وليكن اجل مهلتش نداده كه عمل صالح انجام دهد و در حال ايمان كسب خيرى بنمايد، آيه شريفه متعرض حال او نيست. بلكه بر عكس، آيه شريفه دلالت و يا دست كم إشعار دارد بر اين كه ايمان نافع، آن ايمانى است كه:  


اولا از روى اختيار و طوع و رغبت بوده باشد، نه اين كه ديدن مرگ و يا عذاب مضطر به ايمان آوردنش كرده باشد. و ثانيا گناهان آن را فاسد و تباه نساخته باشد. پس آيه، نه تنها دلالت بر بى اثر بودن ايمان مورد بحث ندارد، بلكه دلالت و يا اشعار بر نافع بودن آن دارد.
اولاً، از روى اختيار و طوع و رغبت بوده باشد، نه اين كه ديدن مرگ و يا عذاب مضطر به ايمان آوردنش كرده باشد. و ثانياً، گناهان آن را فاسد و تباه نساخته باشد. پس آيه، نه تنها دلالت بر بى اثر بودن ايمان مورد بحث ندارد، بلكه دلالت و يا اشعار بر نافع بودن آن دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۷ </center>
در جمله: «لا ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت»، بين موصوف (نفسا) و صفت آن (لم تكن آمنت)، فاعل فعل (إيمانها) فاصله شده است، و گويا براى اين بوده كه هم بين فعل و فاعلش زياد فاصله نيفتاده باشد، و هم دو كلمه «إيمانها» و «فى إيمانها»، نزديك به هم قرار نگيرند.
در جمله: «لَا يَنفَعُ نَفساً إيمَانُهَا لَم تَكُن آمَنَت»، بين موصوف (نَفساً) و صفت آن (لَم تَكُن آمَنَت)، فاعل فعل (إيمَانُهَا) فاصله شده است، و گويا براى اين بوده كه هم بين فعل و فاعلش زياد فاصله نيفتاده باشد، و هم دو كلمه «إيمَانُهَا» و «فِى إيمَانِهَا»، نزديك به هم قرار نگيرند.
<span id='link278'><span>
<span id='link278'><span>


۱۹٬۳۰۲

ویرایش