گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۰: خط ۸۰:


==مراد از آمدن خدا و آمدن بعض آيات خدا، در آيه شريفه==
==مراد از آمدن خدا و آمدن بعض آيات خدا، در آيه شريفه==
و مراد از آمدن پروردگار، آمدن قيامت است، كه روز ملاقات پروردگار است. زيرا آن روز، روز انكشاف تام و جلوه حق و ظهور توحيد خدا است. در آن روز، ديگر حجابى بين او و بين مخلوقات نيست. چون شأن قيامت همين است كه پرده از روى حقيقت هر چيز بردارد. همين انكشاف و ظهور بعد از خفا، و حضور بعد از غيبت، مصحح اطلاق آمدن خدا است، نه اين كه العياذ بالله، آمدن او، مانند آمدن ديگران مستلزم اتصاف به صفات اجسام بوده باشد.
و مراد از «آمدن پروردگار»، آمدن قيامت است، كه روز ملاقات پروردگار است. زيرا آن روز، روز انكشاف تامّ و جلوه حق و ظهور توحيد خدا است. در آن روز، ديگر حجابى بين او و بين مخلوقات نيست. چون شأن قيامت، همين است كه پرده از روى حقيقت هر چيز بردارد. همين انكشاف و ظهور بعد از خفا، و حضور بعد از غيبت، مصحح اطلاق آمدن خدا است، نه اين كه العياذ بالله، آمدن او، مانند آمدن ديگران مستلزم اتصاف به صفات اجسام بوده باشد.


بعضى از مفسران گفته اند: مراد از آمدن خدا، آمدن امر او است. در سابق هم، نظير اين حرف را در ذيل آيه «هل ينظرون إلا أن يأتيهم الله فى ظلل من الغمام»، در جلد اول اين كتاب نقل كرديم.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «آمدن خدا»، آمدن امر اوست. در سابق هم، نظير اين حرف را در ذيل آيه «هَل يَنظُرُونَ إلَّا أن يَأتِيَهُمُ اللهُ فِى ظُلَلٍ مِنَ الغَمَامِ»، در جلد اول اين كتاب نقل كرديم.


و اما مراد از آمدن بعضى از آيات پروردگار، يا آمدن آيه و حادثه اى است كه باعث تبدل و دگرگونى نشأه حيات ايشان باشد، به طورى كه ديگر نتوانند به قدرت و اختيارى كه قبلا داشتند، برگردند. مانند حادثه مرگ كه نشأه عمل را به نشأه جزاى برزخى مبدل مى سازد.
و اما مراد از آمدن بعضى از آيات پروردگار، يا آمدن آيه و حادثه اى است كه باعث تبدل و دگرگونى نشئه حيات ايشان باشد، به طورى كه ديگر نتوانند به قدرت و اختيارى كه قبلا داشتند، برگردند. مانند حادثه مرگ كه نشئه عمل را به نشئه جزاى برزخى مبدّل مى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۴ </center>
يا آيه اى است كه مستلزم استقرار ملكۀ كفر و انكار در نفوس آنان باشد، به طورى كه نتوانند به مسأله توحيد اذعان و ايمان پيدا كنند، و دل هايشان به حق اقبال نكند، و اگر هم به زبان اعتراف كنند، از ترس عذابى باشد كه با آن روبرو شده اند. همچنان كه فرمود: «و إذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابة من الارض تكلمهم أنّ الناس كانوا بآياتنا لا يوقنون».  
يا آيه اى است كه مستلزم استقرار ملكۀ كفر و انكار در نفوس آنان باشد، به طورى كه نتوانند به مسأله توحيد اذعان و ايمان پيدا كنند، و دل هايشان به حق اقبال نكند، و اگر هم به زبان اعتراف كنند، از ترس عذابى باشد كه با آن روبرو شده اند. همچنان كه فرمود: «وَ إذَا وَقَعَ القَولُ عَلَيهِم أخرَجنَا لَهُم دَابَّةً مِنَ الأرضِ تُكَلِّمُهُم أنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ».  


و نيز فرمود: «و يقولون متى هذا الفتح إن كنتم صادقين  قل يوم الفتح لا ينفع الذين كفروا إيمانهم و لا هم ينظرون». چون ظاهر آيه اين است كه مراد از فتح، فتح پيغمبر و پيروزى وى، به وسيله حكم شدن بين او و بين امت او است.  
و نيز فرمود: «وَ يَقُولُونَ مَتَى هَذَا الفَتحُ إن كُنتُم صَادِقِينَ * قُل يَومَ الفَتحِ لَا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إيمَانَهُم وَ لَا هُم يُنظَرُونَ». چون ظاهر آيه اين است كه مراد از «فتح»، فتح پيغمبر و پيروزى وى، به وسيله حكم شدن بين او و بين امت اوست.  


همچنان كه شعيب (عليه السلام) نيز، اين قسم فتح را از خداى تعالى مسألت نموده و خداوند از قول وى چنين حكايت كرده است: «ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الفاتحين». و نيز از قول ساير پيغمبران حكايت كرده و فرموده: «و استفتحوا و خاب كل جبار عنيد».
همچنان كه شعيب «عليه السلام» نيز، اين قسم فتح را از خداى تعالى مسألت نموده و خداوند از قول وى چنين حكايت كرده است: «رَبَّنَا افتَح بَينَنَا وَ بَينَ قَومِنَا بِالحَقِّ وَ أنتَ خَيرُ الفَاتِحِينَ». و نيز از قول ساير پيغمبران حكايت كرده و فرموده: «وَ استَفتَحُوا وَ خَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ».


و يا آمدن عذابى است از ناحيه خداوند، كه برگشت نداشته، مفرّى از آن نباشد، و ايشان را مضطر به ايمان كند، تا بلكه با ايمان آوردن، خود را از آن عذاب برهانند، وليكن ايمانشان سودى نبخشد.  
و يا آمدن عذابى است از ناحيه خداوند، كه برگشت نداشته، مفرّى از آن نباشد، و ايشان را مضطر به ايمان كند، تا بلكه با ايمان آوردن، خود را از آن عذاب برهانند، وليكن ايمانشان سودى نبخشد.  


چون ايمان وقتى اثر دارد كه از روى اختيار باشد. همچنان كه فرموده: «فلما رأوا بأسنا قالوا آمنا بالله وحده و كفرنا بما كنا به مشركين فلم يك ينفعهم إيمانهم لما رأوا بأسنا سنة الله التى قد خلت فى عباده و خسر هنالك الكافرون».
چون ايمان وقتى اثر دارد كه از روى اختيار باشد. همچنان كه فرموده: «فَلَمَّا رَأوا بَأسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللهِ وَحدَهُ وَ كَفَرنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشرِكِينَ فَلَم يَكُ يَنفَعُهُم إيمَانُهُم لَمَّا رَأوا بَأسَنَا سُنَّةَ اللهِ الَّتِى قَد خَلَت فِى عِبَادِهِ وَ خَسِرَ هُنَالِكَ الكَافِرُونَ».
   
   
پس اين امور يعنى آمدن ملائكه و يا آمدن پروردگار و يا آمدن بعضى از آيات پروردگار، همه امورى هستند كه به وقوع پيوستن آن، همراه با قضاى به قسط و حكم به عدل است، و مشركان كه هيچ حجتى و موعظتى در آنان اثر نمى كند، جز همين پيشامدها را نخواهند داشت، اگرچه خودشان از آن غافل باشند. آرى پيشامدى كه دارند، واقع خواهد شد، چه بدانند و چه ندانند.
پس اين امور يعنى آمدن ملائكه و يا آمدن پروردگار و يا آمدن بعضى از آيات پروردگار، همه امورى هستند كه به وقوع پيوستن آن، همراه با قضاى به قسط و حكم به عدل است، و مشركان كه هيچ حجتى و موعظتى در آنان اثر نمى كند، جز همين پيشامدها را نخواهند داشت، اگرچه خودشان از آن غافل باشند. آرى پيشامدى كه دارند، واقع خواهد شد، چه بدانند و چه ندانند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۵ </center>
بعضى از مفسران گفته اند: استفهامى كه در آيه شريفه است، از باب تهكم و استهزا است، و معنايش اين است كه اين مشركان، از تو مطالبه حجت نمى كنند، بلكه مقصودشان اين است كه تو اقتراحات و درخواست هاى بيجاى آنان را عملى سازى. چون مشركان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) خواسته بودند كه وى، وسيله ديدن خدا را برايشان فراهم سازد، و يا ملائكه بر آنان نازل گردد، و يا آن حضرت مانند پيغمبران گذشته، عذابى بر آنان بفرستد.
بعضى از مفسران گفته اند: استفهامى كه در آيه شريفه است، از باب تهكّم و استهزا است، و معنايش اين است كه اين مشركان، از تو مطالبه حجت نمى كنند، بلكه مقصودشان اين است كه تو اقتراحات و درخواست هاى بيجاى آنان را عملى سازى. چون مشركان از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» خواسته بودند كه وى، وسيله ديدن خدا را برايشان فراهم سازد، و يا ملائكه بر آنان نازل گردد، و يا آن حضرت مانند پيغمبران گذشته، عذابى بر آنان بفرستد.


اين وجه خيلى بعيد نيست، وليكن آن چنان كه با صدر آيه سازگارى دارد، با ذيل آن كه مى فرمايد: «يوم يأتى بعض آيات ربك...» سازگار نيست. زيرا ذيل آيه، در مقام بيان حقايق و تفصيل آثار است، و اين با تهكم جور نمى آيد.
اين وجه خيلى بعيد نيست، وليكن آن چنان كه با صدر آيه سازگارى دارد، با ذيل آن كه مى فرمايد: «يَومَ يَأتِى بَعضُ آيَاتِ رَبِّكَ...» سازگار نيست. زيرا ذيل آيه، در مقام بيان حقايق و تفصيل آثار است، و اين با تهكّم جور نمى آيد.
<span id='link276'><span>
<span id='link276'><span>


۱۹٬۳۰۲

ویرایش