گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
پس اين كه بعضى از مفسران در جواب آن كسى كه گفته استفهام در آيه براى تهكم است، تهديد مزبور را صورى دانسته و گفته است: مطالب آيه امورى است واقعى، نه اقتراح و تقاضاى مشركان. براى اين كه لازمه اقتراح بودن اين است كه خداوند آن را عملى نموده و امت اسلام را مانند ساير امت ها، به تقاضاى عذاب خود هلاك سازد. و حال آن كه خداوند، امت نبى رحمت را هلاك نمى كند، جواب صحيحى نيست.
پس اين كه بعضى از مفسران در جواب آن كسى كه گفته استفهام در آيه براى تهكم است، تهديد مزبور را صورى دانسته و گفته است: مطالب آيه امورى است واقعى، نه اقتراح و تقاضاى مشركان. براى اين كه لازمه اقتراح بودن اين است كه خداوند آن را عملى نموده و امت اسلام را مانند ساير امت ها، به تقاضاى عذاب خود هلاك سازد. و حال آن كه خداوند، امت نبى رحمت را هلاك نمى كند، جواب صحيحى نيست.


زيرا آيات قرآنى به خوبى دلالت دارد بر اين كه امت اسلام هم، مانند ساير امم، روزى دچار عذاب گشته و به زودى مشمول قضاى به قسط و حكم فصل خداوند مى شوند. مانند آيه: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإذَا جَاءَ رَسُولُهُم قُضِىَ بَينَهُم بِالقِسطِ وَ هَم لَا يُظلَمُونَ وَ يَقُولُونَ مَتَى هَذَا الوَعدُ إن كُنتُم صَادِقِينَ قُل لَا أملِكُ لِنَفسِى ضَرّاً وَ لَا نَفعاً إلّا مَا شَاءَ اللهُ لِكُلّ أُمَّةٍ أجَلٌ». تا آن جا كه مى فرمايد: «وَ يَستَنبِؤُنَكَ أحَقٌّ هُوَ قُل إى وَ رَبِّى إنَّهُ لَحَقٌّ وَ مَا أنتُم بِمُعجِزِينَ...». پس جواب از تهكّم بودن استفهام، همان است كه ما داديم.
زيرا آيات قرآنى به خوبى دلالت دارد بر اين كه امت اسلام هم، مانند ساير امم، روزى دچار عذاب گشته و به زودى مشمول قضاى به قسط و حكم فصل خداوند مى شوند. مانند آيه: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإذَا جَاءَ رَسُولُهُم قُضِىَ بَينَهُم بِالقِسطِ وَ هَم لَا يُظلَمُونَ * وَ يَقُولُونَ مَتَى هَذَا الوَعدُ إن كُنتُم صَادِقِينَ * قُل لَا أملِكُ لِنَفسِى ضَرّاً وَ لَا نَفعاً إلّا مَا شَاءَ اللهُ لِكُلّ أُمَّةٍ أجَلٌ». تا آن جا كه مى فرمايد: «وَ يَستَنبِؤُنَكَ أحَقٌّ هُوَ قُل إى وَ رَبِّى إنَّهُ لَحَقٌّ وَ مَا أنتُم بِمُعجِزِينَ...». پس جواب از تهكّم بودن استفهام، همان است كه ما داديم.


بعضى از مفسران به آيه مورد بحث استدلال كرده اند بر اين كه: ايمان مادامى كه توأم با عمل نبوده باشد، هيچ اثرى ندارد، و اين استدلال صحيح است. ليكن تا اندازه اى، نه بطور مطلق. زيرا آيه شريفه، تنها در مقابل بيان اين جهت است كه كسى كه برايش ممكن بوده كه ايمان بياورد و نياورده و كسى كه برايش ممكن بوده كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، پس ايمان آورده ولى عمل صالح نكرده، تا با مرگ خود مواجه شده، چنين كسى را ايمان در موقع مرگش و يا در موقع ديدن عذاب خدا اثر ندارد.  
بعضى از مفسران به آيه مورد بحث استدلال كرده اند بر اين كه: ايمان مادامى كه توأم با عمل نبوده باشد، هيچ اثرى ندارد، و اين استدلال صحيح است. ليكن تا اندازه اى، نه بطور مطلق. زيرا آيه شريفه، تنها در مقابل بيان اين جهت است كه كسى كه برايش ممكن بوده كه ايمان بياورد و نياورده و كسى كه برايش ممكن بوده كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، پس ايمان آورده ولى عمل صالح نكرده، تا با مرگ خود مواجه شده، چنين كسى را ايمان در موقع مرگش و يا در موقع ديدن عذاب خدا اثر ندارد.  
۱۹٬۳۰۲

ویرایش