گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
جواب اين است كه:  
جواب اين است كه:  


مساله دروغگویى كفّار و قسم دروغ خوردنشان در چند جاى قرآن ذكر شده است. يكى آيه مورد بحث، و ديگرى آيه شريفه: «يَومَ يَبعَثُهُمُ اللهُ جَمِيعاً فَيَحلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحلِفُونَ لَكُم»، و اين دروغگویى و به دروغ قسم خوردن كفار، براى اين نيست كه به اين وسيله به اغراض فاسد خود رسيده، حقيقت امر را پوشيده بدارند. آن دار دنيا است كه با دروغ ممكن است حقيقتى مكتوم و مشتبه شود، نه آخرت. زيرا آخرت، جاى پاداش و كيفر است، نه محل عمل و تحصيل غرض. وليكن كفار، از آن جایى كه در دنيا عادت كرده بودند كه به وسيله دروغ و خدعه و فريب و سوگندهاى دروغ، خود را از مهلكه ها رهانيده و منافع را به خود جلب كنند،
مساله دروغگویى كفّار و قسم دروغ خوردنشان در چند جاى قرآن ذكر شده است. يكى آيه مورد بحث، و ديگرى آيه شريفه: «يَومَ يَبعَثُهُمُ اللهُ جَمِيعاً فَيَحلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحلِفُونَ لَكُم».
 
و اين دروغگویى و به دروغ قسم خوردن كفار، براى اين نيست كه به اين وسيله به اغراض فاسد خود رسيده، حقيقت امر را پوشيده بدارند. آن دار دنيا است كه با دروغ ممكن است حقيقتى مكتوم و مشتبه شود، نه آخرت. زيرا آخرت، جاى پاداش و كيفر است، نه محل عمل و تحصيل غرض. وليكن كفار، از آن جایى كه در دنيا عادت كرده بودند كه به وسيله دروغ و خدعه و فريب و سوگندهاى دروغ، خود را از مهلكه ها رهانيده و منافع را به خود جلب كنند، و دروغگویى ملكۀ راسخه اى در دل هايشان شده بود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۷۱ </center>
و دروغگویى ملكۀ راسخه اى در دل هايشان شده بود، و وقتى ملکه اى در نفس رسوخ نمود، نفس ناگزير در اجابت خواسته هاى آن است، همچنان كه مرد فحّاش، وقتى ملكه دشنام دادن در نفسش مستقر گشت، هرچه هم تصميم بگيرد، نمى تواند از آن خوددارى نمايد.  
و وقتى ملکه اى در نفس رسوخ نمود، نفس ناگزير در اجابت خواسته هاى آن است، همچنان كه مرد فحّاش، وقتى ملكه دشنام دادن در نفسش مستقر گشت، هرچه هم تصميم بگيرد، نمى تواند از آن خوددارى نمايد.  


و همچنين، مرد متكبّر و لجوج و عنود، نمى تواند نفس خود را به تواضع وادارد، و اگر هم احيانا در مواقف خطرناك خاضع شود، خضوعش ظاهرى و ريایى است، و در باطن، همان متكبّر و لجوجى است كه بود، و به قدر خردلى تغيير حالت نداده است. از اين جهت، كفار نيز در قيامت، روى عادت و ملکه اى كه در دنيا داشتند، بى اختيار لب به دروغ مى گشايند.
و همچنين، مرد متكبّر و لجوج و عنود، نمى تواند نفس خود را به تواضع وادارد، و اگر هم احيانا در مواقف خطرناك خاضع شود، خضوعش ظاهرى و ريایى است، و در باطن، همان متكبّر و لجوجى است كه بود، و به قدر خردلى تغيير حالت نداده است. از اين جهت، كفار نيز در قيامت، روى عادت و ملکه اى كه در دنيا داشتند، بى اختيار لب به دروغ مى گشايند.
۲۰٬۸۸۷

ویرایش