۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۷}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۹: | خط ۲۱: | ||
و همچنين آن حضرت در ساير شهرهائى كه آنروز بدست مسلمين فتح شده بود مانند مكه و طائف و يمن و امثال آنها جانشينان و حكامى نصب مى فرمود، و نيز بر لشكرها چه كوچك و چه بزرگ كه باطراف مى فرستادند امرا و پرچمدارانى مى گماردند،اين بوده است رفتار رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در ايام حيات خود، و چون فرقى بين آنزمان و زمان پس از رحلت آنجناب نيست ، از اين رو بايد براى زمان غيبت خود هم فكرى بكند، و شخصى را براى اداره امور امت تعيين بفرمايد، بلكه احتياج مردم به والى در زمان غيبت آن جناب بيشتر است از زمان حضورش ، و با اين حال چگونه مى توان تصور كرد كه آن جناب براى آنروز مردم هيچ فكرى نكرده است ؟!. | و همچنين آن حضرت در ساير شهرهائى كه آنروز بدست مسلمين فتح شده بود مانند مكه و طائف و يمن و امثال آنها جانشينان و حكامى نصب مى فرمود، و نيز بر لشكرها چه كوچك و چه بزرگ كه باطراف مى فرستادند امرا و پرچمدارانى مى گماردند،اين بوده است رفتار رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در ايام حيات خود، و چون فرقى بين آنزمان و زمان پس از رحلت آنجناب نيست ، از اين رو بايد براى زمان غيبت خود هم فكرى بكند، و شخصى را براى اداره امور امت تعيين بفرمايد، بلكه احتياج مردم به والى در زمان غيبت آن جناب بيشتر است از زمان حضورش ، و با اين حال چگونه مى توان تصور كرد كه آن جناب براى آنروز مردم هيچ فكرى نكرده است ؟!. | ||
نكاتى كه در آيه شريفه : «'''يا ايها الرسول بلغ ماانزل اليك من ربك '''» مى باشد | نكاتى كه در آيه شريفه : «'''يا ايها الرسول بلغ ماانزل اليك من ربك '''» مى باشد | ||
يَأَيهَا | يَأَيهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك | ||
چند نكته در اين آيه شريفه هست كه به يك يك آنها اشاره مى كنيم : | چند نكته در اين آيه شريفه هست كه به يك يك آنها اشاره مى كنيم : | ||
يكى اينكه در اين آيه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) با اينكه داراى القاب زيادى است بعنوان رسالت مورد خطاب قرار گرفته ، واين از اين جهت است كه در اين آيه گفتگو از تبليغ است ، و مناسب ترين القاب و عناوين آن جناب در اين مقام همان عنوان رسالت است ، براى اينكه بكار رفتن اين لقب خود اشاره ايست به علت حكم ، يعنى وجوب تبليغى كه بوسيله همين آيه به رسول الله (صلى الله عليه و آله ) گوشزد شده است ، و مى فهماند كه رسول ، جز رسالت و رسانيدن پيام كارى ندارد، و انجام رسالت رفته البته به لوازم آن كه همان تبليغ و كسى كه زير بار رسانيدن است قيام مى كند. | يكى اينكه در اين آيه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) با اينكه داراى القاب زيادى است بعنوان رسالت مورد خطاب قرار گرفته ، واين از اين جهت است كه در اين آيه گفتگو از تبليغ است ، و مناسب ترين القاب و عناوين آن جناب در اين مقام همان عنوان رسالت است ، براى اينكه بكار رفتن اين لقب خود اشاره ايست به علت حكم ، يعنى وجوب تبليغى كه بوسيله همين آيه به رسول الله (صلى الله عليه و آله ) گوشزد شده است ، و مى فهماند كه رسول ، جز رسالت و رسانيدن پيام كارى ندارد، و انجام رسالت رفته البته به لوازم آن كه همان تبليغ و كسى كه زير بار رسانيدن است قيام مى كند. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۷: | ||
دوم اينكه در اين آيه از خود آن مطلبى كه بايد تبليغ شود اسم نبرده ، تا هم به عظمت آن اشاره كرده باشد و هم به آن چيزى كه لقب رسالت به آن اشاره داشت ، اشاره كند، يعنى بفهماند كه اين مطلب امرى است كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در آن هيچ گونه اختيارى ندارد، بنابراين ، در آيه شريفه دو برهان بر سلب اختيار از رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در تبليغ كردن و يا تاخير در تبليغ اقامه شده است ، يكى تعبير از آن جناب به رسول ، و يكى هم نگفتن اصل مطلب ، و در عين اينكه دو برهان است دو عذر قاطع هم هست براى رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در جراتش بر اظهار مطلب و علنى كردن آن براى عموم ، و در عين حال تصديق فراست رسول الله (صلى الله عليه و آله ) هم هست ، يعنى مى فهماند كه رسول الله (صلى الله عليه وآله ) درست تفرس كرده و در احساس خطر مصيب بوده است ، و نيز مى رساند كه اين مطلب از مسائلى است كه تا رسول الله (صلى الله عليه و آله ) زنده است بايد به زبان مبارك خودش به مردم ابلاغ شود و كسى در ايفاى اين وظيفه جاى خود آن جناب را نمى گيرد. | دوم اينكه در اين آيه از خود آن مطلبى كه بايد تبليغ شود اسم نبرده ، تا هم به عظمت آن اشاره كرده باشد و هم به آن چيزى كه لقب رسالت به آن اشاره داشت ، اشاره كند، يعنى بفهماند كه اين مطلب امرى است كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در آن هيچ گونه اختيارى ندارد، بنابراين ، در آيه شريفه دو برهان بر سلب اختيار از رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در تبليغ كردن و يا تاخير در تبليغ اقامه شده است ، يكى تعبير از آن جناب به رسول ، و يكى هم نگفتن اصل مطلب ، و در عين اينكه دو برهان است دو عذر قاطع هم هست براى رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در جراتش بر اظهار مطلب و علنى كردن آن براى عموم ، و در عين حال تصديق فراست رسول الله (صلى الله عليه و آله ) هم هست ، يعنى مى فهماند كه رسول الله (صلى الله عليه وآله ) درست تفرس كرده و در احساس خطر مصيب بوده است ، و نيز مى رساند كه اين مطلب از مسائلى است كه تا رسول الله (صلى الله عليه و آله ) زنده است بايد به زبان مبارك خودش به مردم ابلاغ شود و كسى در ايفاى اين وظيفه جاى خود آن جناب را نمى گيرد. | ||
جمله «'''و ان لم تفعل فما بلغت رسالته '''» گر چه صورت تهديدى دارد ولى در حقيقتمبين اهميت موضوع است | جمله «'''و ان لم تفعل فما بلغت رسالته '''» گر چه صورت تهديدى دارد ولى در حقيقتمبين اهميت موضوع است | ||
وَ إِن | وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ | ||
همانطورى كه سابقا هم اشاره كرديم مراد از «'''رسالت '''» و يا به قرائتهاى ديگر «'''رسالات '''» مجموع وظايفى است كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) بدوش گرفته بود، و نيز سابقا گفتيم كه از لحن آيه اهميت و عظمت اين حكمى كه به آن اشاره كرده استفاده مى شود، و فهميده مى شود كه حكم مذكور حكمى است كه اگر تبليغ نشود مثل اينست كه هيچ چيز از رسالتى را كه بعهده گرفته است تبليغ نكرده باشد، بنابراين مى توان گفت گر چه كلام صورت تهديد دارد ليكن در حقيقت در صدد بيان اهميت مطلب است ، و مى خواهد بفهماند مطلب اينقدر مهم است كه اگر در حق آن كوتاهى شود حق چيزى از اجزاى دين رعايت و ادا نشده است . | همانطورى كه سابقا هم اشاره كرديم مراد از «'''رسالت '''» و يا به قرائتهاى ديگر «'''رسالات '''» مجموع وظايفى است كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) بدوش گرفته بود، و نيز سابقا گفتيم كه از لحن آيه اهميت و عظمت اين حكمى كه به آن اشاره كرده استفاده مى شود، و فهميده مى شود كه حكم مذكور حكمى است كه اگر تبليغ نشود مثل اينست كه هيچ چيز از رسالتى را كه بعهده گرفته است تبليغ نكرده باشد، بنابراين مى توان گفت گر چه كلام صورت تهديد دارد ليكن در حقيقت در صدد بيان اهميت مطلب است ، و مى خواهد بفهماند مطلب اينقدر مهم است كه اگر در حق آن كوتاهى شود حق چيزى از اجزاى دين رعايت و ادا نشده است . | ||
پس جمله «'''وَ إِن | پس جمله «'''وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت '''» جمله شرطيه ايست كه ريخت و سياقش براى بيان اهميت و تاءثير بود و نبود شرط است ، و اينكه بود و نبود جزا هم متفرع بر بود و نبود شرط است ، و در حقيقت اين جمله شرطيه كه صورتا شرطيه است ، در واقع شرطيه نيست ، زيرا جمله شرطيه در محاورات مردم معمولا وقتى بكار مى رود كه تحقق جزا مجهول باشد به جهت جهل بتحقق شرط، و چون در جمله شرطيه مورد بحث يعنى «'''ان لم تفعل فما بلغت '''» نمى توان به خداى تعالى نسبت جهل داد از اين رو اگر هم مى بينيم جمله بصورت شرطيه بيان شده است كه در مى دانيم حقيقت شرطيه نيست ، علاوه بر اينكه ساحت مقدس رسول الله (صلى الله عليه و آله ) منزه است از اينكه خداى تعالى و لو بصورت شرطيه و «'''اگر'''» نسبت مخالفت و نافرمانى و ترك تبليغ به او بدهد، با اينكه خودش در مدح او فرموده : | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۷۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۷۲ </center> | ||
«'''الله اعلم حيث يجعل رسالته - يعنى خداوند داناتر است كه رسالت خود را در كجا و به چه شخصى محول كند'''»، پس جمله «'''و ان لم تفعل فما بلغت ...'''» درست است كه بظاهر تهديد را مى رساند ليكن در واقع اعلام اهميت اين حكم است به آن جناب و به ساير مردم و اينكه رسول الله در تبليغ آن هيچ جرمى و گناهى ندارد، و مردم حق هيچگونه اعتراض به او ندارند. | «'''الله اعلم حيث يجعل رسالته - يعنى خداوند داناتر است كه رسالت خود را در كجا و به چه شخصى محول كند'''»، پس جمله «'''و ان لم تفعل فما بلغت ...'''» درست است كه بظاهر تهديد را مى رساند ليكن در واقع اعلام اهميت اين حكم است به آن جناب و به ساير مردم و اينكه رسول الله در تبليغ آن هيچ جرمى و گناهى ندارد، و مردم حق هيچگونه اعتراض به او ندارند. | ||
معناى عصمت در جمله : «'''والله يعصمك من الناس '''» | معناى عصمت در جمله : «'''والله يعصمك من الناس '''» | ||
وَ | وَ اللَّهُ يَعْصِمُك مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِينَ | ||
راغب گفته است : «'''عصم '''» (بفتح عين و سكون صاد) به معناى امساك است ، و اعتصام به معناى آن حالتى است از انسان كه در طلب حافظى كه او را حفظ كند از خود نشان مى دهد. راغب همچنين در معناى اين كلمه بسط كلام مى دهد تا آنجا كه مى گويد: «'''عصام '''» (بكسر عين ) چيزى است كه بوسيله آن چيزى بسته و حفظ مى شود و عصمتى كه در انبيا است به معناى نگهدارى ايشانست از معصيت ، و خداوند ايشان را با وسايل گوناگونى حفظ مى كند: يكى با صفاى دل و پاكى گوهرى است كه خداى تعالى ايشان را به آن كرامت اختصاص داده است و يكى ديگر با نعمت فضائل جسمانى و نفسانى است كه به آنان ارزانى داشته و ديگر با نصرت و تثبيت قدمهاى آنها است ، و نيز سكينت و اطمينان خاطر و نگهدارى دل هايشان و توفيقاتشان است ، كما اينكه خداى تعالى فرموده : «'''و الله يعصمك من الناس '''». | راغب گفته است : «'''عصم '''» (بفتح عين و سكون صاد) به معناى امساك است ، و اعتصام به معناى آن حالتى است از انسان كه در طلب حافظى كه او را حفظ كند از خود نشان مى دهد. راغب همچنين در معناى اين كلمه بسط كلام مى دهد تا آنجا كه مى گويد: «'''عصام '''» (بكسر عين ) چيزى است كه بوسيله آن چيزى بسته و حفظ مى شود و عصمتى كه در انبيا است به معناى نگهدارى ايشانست از معصيت ، و خداوند ايشان را با وسايل گوناگونى حفظ مى كند: يكى با صفاى دل و پاكى گوهرى است كه خداى تعالى ايشان را به آن كرامت اختصاص داده است و يكى ديگر با نعمت فضائل جسمانى و نفسانى است كه به آنان ارزانى داشته و ديگر با نصرت و تثبيت قدمهاى آنها است ، و نيز سكينت و اطمينان خاطر و نگهدارى دل هايشان و توفيقاتشان است ، كما اينكه خداى تعالى فرموده : «'''و الله يعصمك من الناس '''». | ||
و عصمت چيزى است نظير دست بند كه زنان در دست مى اندازند، و از دست ، آن موضعى را كه عصمت (دست بند) بر آن قرار مى گيرد معصم گويند، و بعضى به سفيدى مچ دست با پاى چارپايان از نظر شباهتش به دست بند عصمت گفته اند، نظير اينكه چارپائى را كه يك پايش سفيد باشد به چارپائى كه يك پايش بسته باشد تشبيه كرده و محجل مى گويند و بر همين قياس گفته مى شود: «'''غراب اعصم : كلاغ قلاده دار'''». | و عصمت چيزى است نظير دست بند كه زنان در دست مى اندازند، و از دست ، آن موضعى را كه عصمت (دست بند) بر آن قرار مى گيرد معصم گويند، و بعضى به سفيدى مچ دست با پاى چارپايان از نظر شباهتش به دست بند عصمت گفته اند، نظير اينكه چارپائى را كه يك پايش سفيد باشد به چارپائى كه يك پايش بسته باشد تشبيه كرده و محجل مى گويند و بر همين قياس گفته مى شود: «'''غراب اعصم : كلاغ قلاده دار'''». | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
مؤ لف : مرحوم كلينى در كافى به اسناد خود از ابى الجارود از امام ابى جعفر (عليه السلام ) نقل مى كند كه در حديث مفصلى فرموده اند: آيه شريفه در باره ولايت على (عليه السلام ) نازل شده است . | مؤ لف : مرحوم كلينى در كافى به اسناد خود از ابى الجارود از امام ابى جعفر (عليه السلام ) نقل مى كند كه در حديث مفصلى فرموده اند: آيه شريفه در باره ولايت على (عليه السلام ) نازل شده است . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۷}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش