گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
<span id='link241'><span>
<span id='link241'><span>


==توبه عبد بين دو توبه خدا واقع است ==
و «توبه بنده»، محفوف و پيچيده به دو توبه از خدا است و در بين آن دو قرار مى گيرد. به اين معنا كه بنده در هيچ حالى از احوال، از خداى خود بى نياز نيست، و اگر بخواهد از لجنزار گناه نجات يافته، توبه كند، محتاج به اين است كه خدا چنين توفيقى به او بدهد و اعانت و رحمت خود را شامل حال او بسازد، تا او موفق به توبه بگردد.  
و توبه بنده محفوف و پيچيده به دو توبه از خدا است ، و در بين آندو قرار مى گيرد، باين معنا كه بنده در هيچ حالى از احوال ، از خداى خود بى نياز نيست ، و اگر بخواهد از لجن زار گناه نجات يافته ، توبه كند، محتاج به اين است كه خدا چنين توفيقى باو بدهد، و اعانت و رحمت خود را شامل حال او بسازد، تا او موفق بتوبه بگردد، و وقتى موفق بتوبه شد، تازه باز محتاج بيك توبه ديگرى از خداست ، و آن اين است كه باز خدا برحمت و عنايتش بسوى بنده رجوع كند، و رجوع او را بپذيرد، پس توبه بنده وقتى قبول شود، بين دو توبه از خدا قرار گرفته است ، همچنانكه آيه : «'''ثم تاب عليهم ليتوبوا،'''» (پس خدا بسوى ايشان توبه آورد، تا ايشان توبه كنند) بر اين معنا دلالت دارد.


و آن قرائت كه كلمه (آدم ) را بصداى بالا، و كلمه (كلمات ) را بصداى پيش خوانده ، با اين نكته مناسب است ، هر چند كه آن قرائت ديگر، يعنى بصداى پيش خواندن آدم ، و بصداى بالا خواندن كلمات )، نيز با اين معنا منافات ندارد.
و وقتى به توبه موفق شد، تازه باز محتاج به يك توبه ديگرى از خداست و آن، اين است كه باز، خدا به رحمت و عنايتش، به سوى بنده رجوع كند و رجوع او را بپذيرد.  


و اما اينكه اين كلمات چه بوده ؟ چه بسا احتمال داده شود، كه اين همان چيزى بوده كه خدايتعالى از آدم و همسرش ‍ در سوره اعراف حكايت كرده ، كه «'''قالا: ربنا ظلمنا انفسنا، و ان لم تغفر لنا، و ترحمنا، لنكونن من الخاسرين '''» باشد، كه ترجمه اش گذشت ، و لكن عيبى كه در اين احتمال هست ، اين است كه در سوره اعراف اين كلمات قبل از نقل هبوط آدم واقع شده ، و بعد از نقل اين كلمات فرموده : «'''قلنا اهبطوا'''» الخ . و در سوره مورد بحث اول آيه «'''قلنا اهبطوا'''» الخ آمد بعدا آيه (فتلقى ) الخ
پس توبه بنده وقتى قبول شود، بين دو توبه از خدا قرار گرفته است، همچنان كه آيه: «ثُمَّ تَابَ عَلَيهِم لِيَتُوبُوا: پس خدا به سوى ايشان توبه آورد، تا ايشان توبه كنند»، بر اين معنا دلالت دارد.
 
و آن قرائت كه كلمۀ «آدم» را به صداى بالا، و كلمۀ «كَلِمَات» را به صداى پيش خوانده، با اين نكته مناسب است، هرچند كه آن قرائت ديگر، يعنى به صداى پيش خواندن «آدم»، و به صداى بالا خواندن «كلمات»، نيز با اين معنا منافات ندارد.
 
و اما اين كه اين «كلمات» چه بوده؟
 
چه بسا احتمال داده شود كه: اين، همان چيزى بوده كه خدای تعالى از آدم و همسرش، در سوره «اعراف» حكايت كرده كه: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمنَا أنفُسَنَا وَ إن لَم تَغفِر لَنَا وَ تَرحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِينَ» باشد، كه ترجمه اش گذشت، ولیكن عيبى كه در اين احتمال هست، اين است كه: در سوره «اعراف»، اين كلمات قبل از نقل هبوط آدم واقع شده، و بعد از نقل اين كلمات فرموده: «قُلنَا اهبِطُوا» الخ. و در سوره مورد بحث، اول آيه «قُلنَا اهبِطُوا» آمد، بعدا آيه «فَتَلَقَّى» الخ، لیكن در اين میان، مطلبى هست و آن، اين است كه:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۰۵ </center>
لكن در اين بين مطلبى هست ، و آن اين است كه اگر بخاطر داشته باشيد، در صدر اين داستان ، وقتى خدايتعالى بملائكه فرموده : ميخواهم در زمين خليفه قرار دهم ملائكه گفتند: - آيا ميخواهى در آن كسى را قرار دهى كه فساد انگيزد؟ و خونريزى كند؟ با اينكه ما تو را بحمدت تسبيح ميگوئيم ، و تقديست مى كنيم ، تا آخر، و خدايتعالى اين سخن ملائكه را و اين ادعايشانرا كه درباره خليفه زمينى كردند، و اين نسبتى را كه بوى دادند، رد نكرد، و در پاسخ نفرمود: نه ، خليفه زمينى اينكارها را نمى كند، تنها اسماء را به آدم تعليم كرد.
اگر به خاطر داشته باشيد، در صدر اين داستان، وقتى خدای تعالى به ملائكه فرموده: «می خواهم در زمين خليفه قرار دهم»، ملائكه گفتند: آيا می خواهى در آن كسى را قرار دهى كه فساد انگيزد و خونريزى كند؟ با اين كه ما تو را به حمدت تسبيح می گویيم و تقديست مى كنيم، تا آخر».
معلوم ميشود با همين تعليم اسماء اعتراض ملائكه خود بخود باطل ميشود، و گرنه اعتراض ملائكه همچنان بقوت خود باقى ميماند، و حجت عليه آنان تمام نميشد، پس معلوم ميشود، در ميانه اسمائى كه خدا بآدم تعليم داده ، چيزى بوده كه براى معصيت كار بعد از معصيتش بدرد ميخورده ، و چاره گناه او را مى كرده ، پس اى بسا تلقى آدم از پروردگار خود، مربوط بيكى از آن اسماء بوده ، (دقت بفرمائيد).
 
و خدای تعالى، اين سخن ملائكه را و اين ادّعايشان را كه درباره خليفه زمينى كردند، و اين نسبتى را كه به وى دادند، رد نكرد، و در پاسخ نفرمود: نه، خليفه زمينى اين كارها را نمى كند، تنها «اسماء» را به آدم تعليم كرد، معلوم می شود با همين تعليم «اسماء»، اعتراض ملائكه، خود به خود باطل می شود، و گرنه اعتراض ملائكه همچنان به قوت خود باقى می ماند و حجت عليه آنان تمام نمی شد.
 
پس معلوم می شود: در ميانه اسمائى كه خدا به آدم تعليم داده، چيزى بوده كه براى معصيت كار، بعد از معصيتش، به درد مب خورده و چارۀ گناه او را مى كرده. پس اى بسا «تلقّى آدم» از پروردگار خود، مربوط به يكى از آن اسماء بوده، (دقت فرمایيد).
<span id='link242'><span>
<span id='link242'><span>
==نقش توبه آدم و هبوط او به زمين در باز شدن راه براى هدايت انسان و قرار گرفتن او در طريق كمال ==
==نقش توبه آدم و هبوط او به زمين در باز شدن راه براى هدايت انسان و قرار گرفتن او در طريق كمال ==
اين را نيز بايد دانست ، كه آدم عليه السلام هر چه كه بخود ستم كرد، و خود را در پرتگاه هلاكت ، و دو راهى سعادت و شقاوت ، كه همان زندگى دنيا است ، افكند، بطوريكه اگر در همان مهبط خود، يعنى دنيا باقى ميماند، هلاك ميشد، و اگر به سعادت اولى خود برمى گشت تازه خود را به تعب افكنده بود، پس در هر حال بنفس خود ستم كرد، الا اينكه باهمين عمل ، خود را در مسير سعادت ، و در طريق منزلى از كمال قرار داد، كه اگر اين عمل را نمى كرد، و بزمين نازل نميشد، و يا بدون خطا نازل ميشد، بآن سعادت و كمال نمى رسيد.
اين را نيز بايد دانست ، كه آدم عليه السلام هر چه كه بخود ستم كرد، و خود را در پرتگاه هلاكت ، و دو راهى سعادت و شقاوت ، كه همان زندگى دنيا است ، افكند، بطوريكه اگر در همان مهبط خود، يعنى دنيا باقى ميماند، هلاك ميشد، و اگر به سعادت اولى خود برمى گشت تازه خود را به تعب افكنده بود، پس در هر حال بنفس خود ستم كرد، الا اينكه باهمين عمل ، خود را در مسير سعادت ، و در طريق منزلى از كمال قرار داد، كه اگر اين عمل را نمى كرد، و بزمين نازل نميشد، و يا بدون خطا نازل ميشد، بآن سعادت و كمال نمى رسيد.
۲۰٬۲۹۳

ویرایش