۲۰٬۱۹۷
ویرایش
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
<span id='link218'><span> | <span id='link218'><span> | ||
== | ==نكته های مهم در كلمۀ «أسماء» در آيه شريفه: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسمَاءَ كُلَّهَا» == | ||
كلمۀ «أسماء»، در جملۀ «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسمَاءَ كُلَّهَا» الخ، از نظر ادبيات، جمعى است كه «الف» و «لام» بر سرش در آمده، و چنين جمعى به تصريح اهل ادب، افادۀ عموم مى كند. علاوه بر اين كه خود آيه شريفه، با كلمۀ «كُلَّهَا: همه اش»، اين عموميت را تأكيد كرده. | |||
در نتيجه مراد | در نتيجه مراد به آن، تمامى أسمائى خواهد بود كه ممكن است نام يك مسمّا واقع بشود، چون در كلام، نه قيدى آمده، و نه عهدى، تا بگویيم مراد، آن اسماء معهود است. | ||
از سوى | از سوى ديگر، كلمۀ «عَرَضَهُم: ايشان را بر ملائكه عرضه كرد»، دلالت مى كند بر اين كه هر يك از آن اسماء، يعنى مسمّاى به آن اسماء، موجودى داراى حيات و علم بوده اند، و در عين اين كه علم و حيات داشته اند، در پس حجاب غيب، يعنى غيب آسمان ها و زمين قرار داشته اند. | ||
گو | گو اين كه اضافه «غيب» به آسمان ها و زمين، ممكن است در بعضى موارد اضافه تبعيضى باشد، ولیكن از آن جا كه مقام آيه شريفه، مقام اظهار تمام قدرت خداى تعالى و تماميت احاطۀ او، و عجز ملائكه و نقص ايشان است، لذا لازم است بگویيم: اضافۀ نامبرده (مانند اضافۀ در جملۀ خانۀ زيد)، اضافه مِلكى باشد. | ||
در نتيجه مى رساند: كه | در نتيجه مى رساند: كه «اسماء نامبرده»، امورى بوده اند كه از همۀ آسمان ها و زمين غايب بوده، و بكلّى از محيط هستی و وجود بيرون بوده اند. | ||
وقتى اين جهات نامبرده را در نظر | وقتى اين جهات نامبرده را در نظر بگيريم، يعنى عموميت اسماء را، و اين كه مسمّاهاى به آن اسماء، داراى زندگى و علم بوده اند، و اين كه در غيب آسمان ها و زمين قرار داشته اند، آن وقت با كمال وضوح و روشنى، همان مطلبى از آيات مورد بحث استفاده مى شود كه آيه: «وَ إن مِن شَئٍ إلّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إلّا بِقَدَرٍ مَعلُومٍ: هيچ چيز نيست مگر آن كه نزد ما خزينه هاى آن هست، و ما از آن خزينه ها نازل نمى كنيم، مگر به اندازۀ معلوم»، در صدد بيان آن است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۸۲ </center> | ||
چون خداى سبحان در اين آيه خبر | چون خداى سبحان در اين آيه خبر می دهد به اين كه: | ||
پس حاصل كلام اين شد: | آنچه از موجودات كه كلمۀ «شئ: چيز» بر آن اطلاق بشود، و در وهم و تصور در آيد، نزد خدا از آن چيز خزينه هایى انباشته است، كه نزد او باقى هستند، و تمام شدنى برايشان نيست، و به هيچ مقياسى هم قابل سنجش، و به هيچ حدّى قابل تحديد نيستند، و سنجش و تحديد را در مقام و مرتبه انزال و خلقت مى پذيرند، و كثرتى هم كه در اين خزينه ها هست، از جنس كثرت عددى نيست. چون كثرت عددى ملازم با تقدير و تحديد است، بلكه كثرت آن ها از جهت مرتبه و درجه است. | ||
و به زودى، إن شاء اللّه، در سوره «حجر»، در تفسير آيه نامبرده، كلامى ديگر خواهد آمد. | |||
پس حاصل كلام اين شد كه: | |||
اين موجودات زنده و عاقلى كه خدا بر ملائكه عرضه كرد، موجوداتى عالى و محفوظ نزد خدا بودند، كه در پسِ حجاب هاى غيب محجوب بودند، و خداوند با خير و بركت آن ها، هر اسمى را كه نازل كرد، در عالم نازل كرد، و هرچه كه در آسمان ها و زمين هست، از نور و بهاى آن ها مشتق شده است و آن موجودات، با اين كه بسيار و متعددند، در عين حال تعدد عددى ندارند، و اين طور نيستند كه اشخاص آن ها با هم متفاوت باشند، بلكه كثرت و تعدد آن ها از باب مرتبه و درجه است، و نزول اسم از ناحيه آن ها نيز، به اين نحو نزول است. | |||
ویرایش