گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
<span id='link218'><span>
<span id='link218'><span>


==نكات قابل توجه در كلمه اسماء در آيه شريفه (و علم آدم الاسماء كلها) ==
==نكته های مهم در كلمۀ «أسماء» در آيه شريفه: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسمَاءَ كُلَّهَا» ==
كلمه (اسماء) در جمله «'''و علم آدم الاسماء كلها'''» الخ ، از نظر ادبيات ، جمعى است كه الف و لام بر سرش در آمده ، و چنين جمعى به تصريح اهل ادب افاده عموم مى كند، علاوه بر اينكه خود آيه شريفه با كلمه (كلها، همه اش ) اين عموميت را تاءكيد كرده.
كلمۀ «أسماء»، در جملۀ «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسمَاءَ كُلَّهَا» الخ، از نظر ادبيات، جمعى است كه «الف» و «لام» بر سرش در آمده، و چنين جمعى به تصريح اهل ادب، افادۀ عموم مى كند. علاوه بر اين كه خود آيه شريفه، با كلمۀ «كُلَّهَا: همه اش»، اين عموميت را تأكيد كرده.


در نتيجه مراد بآن ، تمامى اسمائى خواهد بود كه ممكن است نام يك مسما واقع بشود، چون در كلام ، نه قيدى آمده ، و نه عهدى ، تا بگوئيم مراد، آن اسماء معهود است.
در نتيجه مراد به آن، تمامى أسمائى خواهد بود كه ممكن است نام يك مسمّا واقع بشود، چون در كلام، نه قيدى آمده، و نه عهدى، تا بگویيم مراد، آن اسماء معهود است.


از سوى ديگر كلمه : (عرضهم ، ايشانرا بر ملائكه عرضه كرد)، دلالت مى كند بر اينكه هر يك از آن اسماء يعنى مسماى بآن اسماء، موجودى داراى حياة و علم بوده اند، و در عين اينكه علم و حياة داشته اند، در پس حجاب غيب ، يعنى غيب آسمانها و زمين قرار داشته اند.
از سوى ديگر، كلمۀ «عَرَضَهُم: ايشان را بر ملائكه عرضه كرد»، دلالت مى كند بر اين كه هر يك از آن اسماء، يعنى مسمّاى به آن اسماء، موجودى داراى حيات و علم بوده اند، و در عين اين كه علم و حيات داشته اند، در پس حجاب غيب، يعنى غيب آسمان ها و زمين قرار داشته اند.


گو اينكه اضافه غيب به آسمانها و زمين ، ممكن است در بعضى موارد اضافه تبعيضى باشد، و لكن از آنجا كه مقام آيه شريفه مقام اظهار تمام قدرت خداى تعالى ، و تماميت احاطه او، و عجز ملائكه ، و نقص ايشان است ، لذا لازم است بگوئيم اضافه نامبرده (مانند اضافه در جمله خانه زيد) اضافه ملكى باشد.
گو اين كه اضافه «غيب» به آسمان ها و زمين، ممكن است در بعضى موارد اضافه تبعيضى باشد، ولیكن از آن جا كه مقام آيه شريفه، مقام اظهار تمام قدرت خداى تعالى و تماميت احاطۀ او، و عجز ملائكه و نقص ايشان است، لذا لازم است بگویيم: اضافۀ نامبرده (مانند اضافۀ در جملۀ خانۀ زيد)، اضافه مِلكى باشد.


در نتيجه مى رساند: كه اسماء نامبرده امورى بوده اند كه از همه آسمانها و زمين غايب بوده ، و بكلى از محيط كون و وجود بيرون بوده اند.
در نتيجه مى رساند: كه «اسماء نامبرده»، امورى بوده اند كه از همۀ آسمان ها و زمين غايب بوده، و بكلّى از محيط هستی و وجود بيرون بوده اند.


وقتى اين جهات نامبرده را در نظر بگيريم ، يعنى عموميت اسماء را، و اينكه مسماهاى بآن اسماء داراى زندگى و علم بوده اند، و اينكه در غيب آسمانها و زمين قرار داشته اند، آنوقت با كمال وضوح و روشنى همان مطلبى از آيات مورد بحث استفاده مى شود، كه آيه : «'''و ان من شى ء الاعندنا خزائنه ، و ما ننزله الا بقدر معلوم '''»، (هيچ چيز نيست مگر آنكه نزد ما خزينه هاى آن هست ، و ما از آن خزينه ها نازل نمى كنيم، مگر باندازه معلوم )، در صدد بيان آن است.  
وقتى اين جهات نامبرده را در نظر بگيريم، يعنى عموميت اسماء را، و اين كه مسمّاهاى به آن اسماء، داراى زندگى و علم بوده اند، و اين كه در غيب آسمان ها و زمين قرار داشته اند، آن وقت با كمال وضوح و روشنى، همان مطلبى از آيات مورد بحث استفاده مى شود كه آيه: «وَ إن مِن شَئٍ إلّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إلّا بِقَدَرٍ مَعلُومٍ: هيچ چيز نيست مگر آن كه نزد ما خزينه هاى آن هست، و ما از آن خزينه ها نازل نمى كنيم، مگر به اندازۀ معلوم»، در صدد بيان آن است.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۸۲ </center>
چون خداى سبحان در اين آيه خبر ميدهد باينكه آنچه از موجودات كه كلمه (شى ء چيز) بر آن اطلاق بشود، و در وهم و تصور در آيد، نزد خدا از آن چيز خزينه هائى انباشته است ، كه نزد او باقى هستند، و تمام شدنى برايشان نيست ، و بهيچ مقياسى هم قابل سنجش ، و بهيچ حدى قابل تحديد نيستند، و سنجش و تحديد را در مقام و مرتبه انزال و خلقت مى پذيرند، و كثرتى هم كه در اين خزينه ها هست ، از جنس كثرت عددى نيست ، چون كثرت عددى ملازم با تقدير و تحديد است ، بلكه كثرت آنها از جهت مرتبه و درجه است ، و بزودى انشاءاللّه در سوره حجر در تفسير آيه نامبرده كلامى ديگر خواهد آمد.
چون خداى سبحان در اين آيه خبر می دهد به اين كه:


پس حاصل كلام اين شد: كه اين موجودات زنده و عاقلى كه خدا بر ملائكه عرضه كرد، موجوداتى عالى و محفوظ نزد خدا بودند، كه در پس حجاب هاى غيب محجوب بودند، و خداوند با خير و بركت آنها هر اسمى را كه نازل كرد، در عالم نازل كرد، و هر چه كه در آسمانها و زمين هست از نور و بهاى آنها مشتق شده است ، و آن موجودات با اينكه بسيار و متعددند، در عين حال تعدد عددى ندارند، و اينطور نيستند كه اشخاص آنها با هم متفاوت باشند، بلكه كثرت و تعدد آنها از باب مرتبه و درجه است ، و نزول اسم از ناحيه آنها نيز باين نحو نزول است.
آنچه از موجودات كه كلمۀ «شئ: چيز» بر آن اطلاق بشود، و در وهم و تصور در آيد، نزد خدا از آن چيز خزينه هایى انباشته است، كه نزد او باقى هستند، و تمام شدنى برايشان نيست، و به هيچ مقياسى هم قابل سنجش، و به هيچ حدّى قابل تحديد نيستند، و سنجش و تحديد را در مقام و مرتبه انزال و خلقت مى پذيرند، و كثرتى هم كه در اين خزينه ها هست، از جنس كثرت عددى نيست. چون كثرت عددى ملازم با تقدير و تحديد است، بلكه كثرت آن ها از جهت مرتبه و درجه است.
 
و به زودى، إن شاء اللّه، در سوره «حجر»، در تفسير آيه نامبرده، كلامى ديگر خواهد آمد.
 
پس حاصل كلام اين شد كه:  
 
اين موجودات زنده و عاقلى كه خدا بر ملائكه عرضه كرد، موجوداتى عالى و محفوظ نزد خدا بودند، كه در پسِ حجاب هاى غيب محجوب بودند، و خداوند با خير و بركت آن ها، هر اسمى را كه نازل كرد، در عالم نازل كرد، و هرچه كه در آسمان ها و زمين هست، از نور و بهاى آن ها مشتق شده است و آن موجودات، با اين كه بسيار و متعددند، در عين حال تعدد عددى ندارند، و اين طور نيستند كه اشخاص آن ها با هم متفاوت باشند، بلكه كثرت و تعدد آن ها از باب مرتبه و درجه است، و نزول اسم از ناحيه آن ها نيز، به اين نحو نزول است.




۲۰٬۱۹۷

ویرایش