۲۰٬۲۱۳
ویرایش
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
<span id='link84'><span> | <span id='link84'><span> | ||
==متّقين داراى دو هدايت اند، همچنان كه كفّار و | ==متّقين داراى دو هدايت اند، همچنان كه كفّار و منافقان، در دو ضلالت مى باشند == | ||
و اين طرز بيان به خوبى مى فهماند كه | و اين طرز بيان به خوبى مى فهماند كه نامبردگان، به خاطر اين كه از ناحيه خداى سبحان هدايت شده اند، داراى اين پنج صفت كريمه گشته اند. | ||
ساده تر اين كه: ايشان متّقى (و داراى پنج صفت نامبرده) نشده اند، مگر به هدايتى از خدای تعالى. آنگاه كتاب خود را چنين معرفى مى كند كه: هدايت همين متقين است: «لَا رَيبَ فِيهِ هُدىً لِلمُتّقِينَ». | |||
همچنان كه در آيات بعد درباره | پس مى فهميم كه هدايت كتاب، غير آن هدايتى است كه اوصاف نامبرده را در پى داشت. و نيز مى فهميم كه: متّقين، داراى دو هدايت اند: يك هدايت اولى كه به خاطر آن متقى شدند، و يك هدايت دوّمى كه خداى سبحان، به پاس تقوايشان، به ايشان كرامت فرمود. | ||
آن وقت مقابله بين «متّقين» كه گفتيم داراى دو هدايت اند، با كفّار و منافقان درست می شود. چون كفّار هم داراى دو ضلالت، و منافقان، داراى دو كورى هستند. يكى: ضلالت و كورى اوّل، كه باعث اوصاف خبيثه آنان از كفر و نفاق و غيره شد. دوم: ضلالت و كورى اى كه ضلالت و كورى اولشان را بيشتر كرد. اوّلى را به خود آنان نسبت داد، و دوّمى را به خودش، كه به عنوان مجازات دچار ضلالت و كورى بيشتريشان كرد. | |||
و در خصوص كفّار فرمود: «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِم وَ عَلَى سَمعِهِم وَ عَلَى أبصَارِهِم غِشَاوَةٌ». غشاوت را به خود آنان نسبت داد، و مُهر زدن بر دل هاشان را به خودش. | |||
همچنان كه در آيات بعد درباره منافقان مى فرمايد: «فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً». مرض اوّلى را به خود منافقان نسبت می دهد، و مرض دوّمى ايشان را به خودش. به همان معنایى كه از آيه «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهدِى بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إلّا الفَاسِقِينَ: خدا با اين قرآنش بسياری را گمراه، و بسيارى را هدايت مى كند، و با آن گمراه نمی كند مگر فاسقان را. آن هایى را كه قبل از برخورد با قرآن فاسق بوده اند». و آيه: «فَلَمَّا زَاغُوا أزَاغَ اللّهُ قُلُوبَهُم: وقتى خودشان از راه راست منحرف شوند، خدا هم دل هاشان را منحرف مى كند»، استفاده می شود. | |||
<span id='link85'><span> | <span id='link85'><span> | ||
و كوتاه سخن آن كه: | و كوتاه سخن آن كه: «متّقين»، ميان دو هدايت واقع اند، همچنان كه «كفّار» و «منافقان»، ميان دو ضلالت قرار گرفته اند، و هر سه طبقه از دو خصيصه خود، يكى را يعنى اولى را خودشان داشته اند، و دومى را خداوند به عنوان جزا، بر اوليشان اضافه كرده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۱ </center> | ||
و چون هدايت دومى متّقين به وسيله قرآن صورت مى گيرد، معلوم می شود هدايت اولى قبل از قرآن بوده، و علّت | و چون هدايت دومى متّقين به وسيله قرآن صورت مى گيرد، معلوم می شود هدايت اولى قبل از قرآن بوده، و علّت آن، سلامت فطرت بوده است. | ||
(و اما اين كه چرا بعضى فطرتشان سالم است، و بعضى ناسالم، و آيا علّت تامّۀ آن وراثت و خوبى و بدى پدر و مادر و شير و امثال آن هاست، و يا علّت تامّه اش خود انسان است؟ | |||
در پاسخ می گویيم: هيچ يك از اين ها علّت تامّه نيست، ولى همه آن ها به مقدار اقتضاء اثر دارد. مترجم). | |||
اين وجدانى همۀ ما است كه اگر فطرت كسى سالم باشد، ممكن نيست كه به اين حقيقت اعتراف نكند، كه من موجود محتاجم، و احتياجم به چيزى است كه خارج از ذات خودم است، و همچنين غير من تمامى موجودات، و آنچه كه به تصوّر و وهم يا عقل درآيد، محتاج به امرى هستند خارج از ذاتشان، و آن امر و آن چيز، امرى است كه سلسله همه حوائج بدو منتهى می شود. | اين وجدانى همۀ ما است كه اگر فطرت كسى سالم باشد، ممكن نيست كه به اين حقيقت اعتراف نكند، كه من موجود محتاجم، و احتياجم به چيزى است كه خارج از ذات خودم است، و همچنين غير من تمامى موجودات، و آنچه كه به تصوّر و وهم يا عقل درآيد، محتاج به امرى هستند خارج از ذاتشان، و آن امر و آن چيز، امرى است كه سلسله همه حوائج بدو منتهى می شود. |
ویرایش