۱۹٬۳۰۲
ویرایش
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
<span id='link53'><span> | <span id='link53'><span> | ||
==احتجاج بر نفى الوهيت مسيح | ==احتجاج بر نفى الوهيت مسيح «ع» و نيز نفى الوهيت مادر مسيح == | ||
«''' مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ | «''' مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانَا يَأْكلانِ الطعَامَ '''»: | ||
اين | اين آيه، گفتار آن ها را كه مى گرفتند: «إنَّ اللهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ»، و يا هم اين را و هم گفته هاى ديگرشان را كه در آيه: «إنَّ اللهَ هُوَ المَسِيحُ بنُ مَريَمَ» حكايت شد، رد مى كند، و ماحصل سخن آن ها در اين دو آيه، اين بود كه: مسيح مشتمل است بر جوهرۀ الوهيت. در آيه مورد بحث، اين طور جواب مى دهد كه مسيح، هيچ فرقى با ساير فرستادگان خداوند، كه خدا همه آنان را به سرنوشت مرگ دچار ساخت، ندارد. زيرا همه ايشان فرستادگانى بودند كه خدا براى ارشاد و هدايت بندگان خود مبعوث فرمود، نه ارباب و آلهه اى كه در قبال پروردگار، شايسته و سزاوار پرستش باشند. | ||
پس معلوم مى شود مسيح ممكن الوجود | و همچنين مادر مسيح، يعنى مريم، بشرى بود صديقه، كه آيات خداى را تصديق كرد. اين مادر و فرزند، دو فرد از افراد بشر بودند كه طعام مى خوردند - و اگر نمى خوردند، از بين مى رفتند - اين طعام خوردن و ديگر كارهاى مربوط به آن از روى احتياج بوده، و احتياج، خود اولين نشانه و دليل بر امكان و مخلوقيت است. | ||
پس معلوم مى شود مسيح ممكن الوجود بوده، نه واجب الوجود، مخلوق بوده نه خالق. از مخلوق ديگرى به نام مريم متولد شده. بنده اى از بندگان خدا بوده كه خدايش به رسالت به سوى مردم فرستاده. فرزندى بوده كه با مادرش به عبادت خدا مى پرداخته اند، و بدون اين كه داراى ربوبيت و الوهيت باشند، با ساير موجودات عالَم در مجراى امكان كه مجرا و مسير فقر و حاجت است، جريان داشته اند. كتب انجيلى كه هم امروز در دسترس مسيحى هاست، اعتراف و تصريح دارد بر اين كه مريم دخترى بوده كه به پروردگار ايمان داشته و به عبادت و بندگی اش مى پرداخته، و نيز تصريح دارند بر اين كه مسيح از همين مريم متولد شده، مثل ساير انسان هایى كه هر يك از انسان ديگر متولد مى شوند، و نيز صراحت دارند بر اين كه عيسى فرستاده خدا به سوى مردم بوده، مانند ساير فرستادگان خدا بدون هيچ تفاوت، و نيز تصريح دارند كه او و مادرش، مانند ساير مردم غذا مى خورده اند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۶ </center> | ||
بنابراين، آنچه را كه قرآن به مسيح و مادرش «عليهما السلام» نسبت داده، مورد اعتراف انجيل هاى موجود است، و اين، خود دليل قاطعى است كه مسيح بنده اى بوده فرستاده از ناحيه خدا. احتمال هم دارد كه آيه در اين مقام باشد كه الوهيت را از مسيح و مادرش هر دو نفى كند. | |||
در جاى ديگر، قرآن هم بر اين مطلب كه مسيح و مادرش اله و معبود نيستند، اشاره، بلكه تصريح هست، و آن، آيه ۱۱۶ همين سوره است كه مى فرمايد:«ءأنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِى وَ أُمِّى إلَهيَنِ مِن دُونِ الله: آيا ای مسيح! تو به مردم گفته اى مرا و مادرم را معبود خود گرفته و پرستش كنيد»؟! | |||
معلوم مى شود چنين قول و عقيده اى هم در بين مذاهب مسيحيت وجود داشته، مگر اين كه كسى بگويد اين آيه دلالت ندارد بر اين كه كسانى مريم را هم اله مى دانسته اند. چه احتمال دارد در اين مقام باشد كه مردم را از خضوع زياد در برابر مسيح و مادرش جلوگيرى كند. چون مسيحى ها در برابر احبار و راهبان خود، زياده از حد خضوع مى كرده اند. خضوعى كه هيچ بشرى در برابر بشر ديگر آن چنان نمى كرده. و چون مسيح و مريم «عليهما السلام»، هر دو از راهبان و خدّام معبد بوده اند و مردم در برابر آن ها، آن طور خضوع مى كرده اند. از اين رو، احتمال دارد اين آيه در مقام نهى آنان از اين عمل باشد. | |||
و كوتاه سخن | و كوتاه سخن: بنابر احتمال اول، آيه از مسيح و مادرش نفى الوهيت مى كند، بدين صورت كه مى فرمايد: مسيح رسولى بوده مانند ساير رسولان، و مادرش، صديقه اى بوده، و اين هر دو غذاخور بوده اند، با اين حال چگونه داراى الوهيت بوده اند؟! و در اين كه فرمود: «قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُل». از آن جایى كه رسل را به اين كه قبل از مسيح آمده اند و درگذشته اند، بشريت مسيح توصيف فرموده، از اين جهت دليل را كه همان بشريت مسيح و امكان مرگ و حيات او بود، تأكيد مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۷ </center> | ||
«''' | «''' انظُرْ كيْف نُبَينُ لَهُمُ الاَيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ '''»: | ||
اين آيه، خطاب به نبىّ اكرم «صلى الله عليه و آله» مى باشد كه در مقام تعجب از كيفيت بيان آيات مى فرمايد: | |||
جا دارد از طرز بيان ما تعجب شود كه چگونه آيات خود را براى آنان بيان مى كنيم؟ و چطور براى بطلان ادعايشان بر الوهيت مسيح، ظاهرترين دليل را با واضح ترين بيان برایشان انتخاب كرديم؟ و از آنان تعجب كنى كه چگونه از تعقل و توجه به آيات ما اعراض كردند؟ در اين صرفنظر كردنشان، چه نتيجه اى را در نظر داشته؟ و چطور عقولشان به عواقب وخيم و لااقل رسوایى گرفت، ارشد و بطلان ادعايشان را درك نكردند؟ | |||
<span id='link54'><span> | <span id='link54'><span> | ||
==استدلال بروجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او == | ==استدلال بروجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او == | ||
«''' قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَمْلِك لَكمْ ضرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ '''»: | «''' قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَمْلِك لَكمْ ضرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ '''»: |
ویرایش