۱۹٬۳۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
نظير تعقل فرض هاى محال. مثل فرض اين كه يك چيز، هم انسان باشد و هم غير انسان. و يا عددى، نه واحد باشد و نه بيشتر از واحد. نه تك باشد و نه جفت، و عقل اين گونه فرض ها را كه محال عقلی اند، مى تواند تصور كند. «تثليث نصارا» هم، اگر عقل تصور كند، از اين باب است. يعنى امر محالى را تصور كرده است. | نظير تعقل فرض هاى محال. مثل فرض اين كه يك چيز، هم انسان باشد و هم غير انسان. و يا عددى، نه واحد باشد و نه بيشتر از واحد. نه تك باشد و نه جفت، و عقل اين گونه فرض ها را كه محال عقلی اند، مى تواند تصور كند. «تثليث نصارا» هم، اگر عقل تصور كند، از اين باب است. يعنى امر محالى را تصور كرده است. | ||
<span id='link52'><span> | <span id='link52'><span> | ||
==چگونگى اعتقاد به | ==چگونگى اعتقاد به تثليث، در ميان عوام نصارا == | ||
خواهيد گفت اگر چنين است پس | خواهيد گفت: اگر چنين است پس ميليون ها مسيحى، چگونه آن را پذيرفته اند؟ | ||
جواب | |||
جواب اين است كه: | |||
تثليث در ذهن عامه مردم، جنبه تعارف و تشريف را دارد. يعنى اگر از يك نفر مسيحى عامى بپرسيد: معناى پدرى خدا و فرزندى مسيح چيست؟ مى گويد: معنايش اين است كه مسيح از عظمت و بزرگى، به پايه ای است كه اگر ممكن بود براى خداوند پسرى قائل شد، بايد گفت او، «مسيح» است. چون در بشر کسی که مسيح را در عظمت به او تشبيه كنيم، نيست. از اين رو مى گوييم: «مسيح، پسر خدا و خداوند پدر اوست»! | |||
در حقيقت، عامه مسيحى ها، معناى واقعى «تثليث» را در نظر ندارند، و آن را جويده و به صورت چيز ديگرى در آورده اند، و به ظاهر، نسبت تثليث به خود مى دهند، وليكن علماى آن ها، معناى واقعى تثليث را قائل اند. | |||
آرى، همه اين اختلافات و خونريزی ها از دانشمندانشان مى باشد. از كسانى است كه خداى سبحان در جنايتكارى و ظلم و ستم شان مى فرمايد: «أن أقِيمُوا الدِّينَ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ». تا آن جا كه مى فرمايد: «وَ مَا تَفَرَّقُوا إلّا مِن بَعدِ مَا جَائَهُمُ العِلمُ بَغياً بَينَهُم». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۰۴ </center> | ||
بنابراين، نمى توان در خصوص اين مسأله نسبت به عموم ملت مسيح، حكم يك جا و كلّى كرد. براى اين كه بين مردم عامى آن ها و علمايشان فرق است. همه شان داراى كفر حقيقى كه برگشتن آن به استضعاف نباشد، نيستند، و كفرى كه عبارت باشد از انكار توحيد و تكذيب آيات خدا، مخصوص است به علماى آن ها، و مابقى مستضعف و عوام اند. | |||
و خداوند، در بسيارى از آيات، كسانى را كه كفر بورزند و آيات خداى را تكذيب كنند، به خلود در آتش تهديد كرده. از آن جمله مى فرمايد: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أصحَابُ النَّارِ هُم فِيهَا خَالِدُونَ»، و همچنين آيات ديگر. | |||
و ما، راجع به اينكه چه كسانى كافرند در تفسير جمله : «'''الا المستضعفين '''» بحثى گذرانيديم . و بعيد نيست از همين جهت در آيه مورد بحث كلمه «'''منهم '''» كه ظاهر در تبعيض است ، بكار ر فته باشد، احتمال هم دارد بكار رفتن اين كلمه براى اشاره به اين باشد كه پاره اى از نصارا به تثليث معتقد نيستند، و درباره مسيح جز اينكه يكى از بندگان خداست كه به رسالت مبعوث شده اعتقاد ديگرى ندارند، و اين احتمال بعيد نيست . چنان كه تاريخ نشان داده كه مسيحى هاى حبشه و نقاطى ديگر، اعتقاد به تثليث نداشتند. | و ما، راجع به اينكه چه كسانى كافرند در تفسير جمله : «'''الا المستضعفين '''» بحثى گذرانيديم . و بعيد نيست از همين جهت در آيه مورد بحث كلمه «'''منهم '''» كه ظاهر در تبعيض است ، بكار ر فته باشد، احتمال هم دارد بكار رفتن اين كلمه براى اشاره به اين باشد كه پاره اى از نصارا به تثليث معتقد نيستند، و درباره مسيح جز اينكه يكى از بندگان خداست كه به رسالت مبعوث شده اعتقاد ديگرى ندارند، و اين احتمال بعيد نيست . چنان كه تاريخ نشان داده كه مسيحى هاى حبشه و نقاطى ديگر، اعتقاد به تثليث نداشتند. | ||
خط ۴۱: | خط ۵۰: | ||
احتمال دارد اين استفهام مربوط به توبه و استغفار، و بياد آور مغفرت و رحمت خدا باشد، احتمال هم دارد انكار و توبيخ باشد، بنابراين معنايش اين مى شود: چرا توبه و استغفار نمى كنند و در طلب مغفرت و رحمت خدا بر نمى آيند؟ | احتمال دارد اين استفهام مربوط به توبه و استغفار، و بياد آور مغفرت و رحمت خدا باشد، احتمال هم دارد انكار و توبيخ باشد، بنابراين معنايش اين مى شود: چرا توبه و استغفار نمى كنند و در طلب مغفرت و رحمت خدا بر نمى آيند؟ | ||
<span id='link53'><span> | <span id='link53'><span> | ||
==احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع ) و نيز نفى الوهيت مادر مسيح == | ==احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع ) و نيز نفى الوهيت مادر مسيح == | ||
ویرایش