۲۰٬۶۱۵
ویرایش
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
<span id='link255'><span> | <span id='link255'><span> | ||
==وجوهى كه | ==وجوهى كه مفسّران در تفسير آيه گفته اند == | ||
وليكن | وليكن مفسران گفته اند كه: جملۀ «لِتُبَيِّنَ»، غايت است براى انزال، و مراد از «تفكر»، تفكر در ذكر است، تا به اين وسيله بفهمند كه ذكر حق است. | ||
و بنابر اين تقدير، معناى آيه چنين مى شود: ما به سويت «ذكر»، يعنى قرآن را فرستاديم، تا براى همه مردم، آنچه را كه در اين ذكر برايشان نازل شده و آنچه اين ذكر از اصول معارف و احكام و شرايع و تاريخ احوال امت هاى گذشته و آنچه از سنت خدا بر آنان جريان يافته را در بردارد، بيان كنى. و ديگر براى اين اميد بود كه در «ذكر»، تفكر كنند تا باشد، كه به حقانيت و از طرف خدا بودن آن واقف گردند. و يا براى اين كه در آنچه برايشان بيان می كنى، تفكر كنند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه : ۳۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه : ۳۷۹ </center> | ||
اولا - اين است كه آيه | و خواننده عزيز، خوب مى داند كه لازمۀ اين معنا (چند اشكال است): | ||
اولا - اين است كه: آيه شريفه، چيزى شبيه تحصيل حاصل مرتكب شده باشد. چون تفكر در «ذكر»، بعد از بيان آن به وسيله رسول، شبيه تحصيل حاصل است، و هيچ چاره اى هم نداردف مگر اين كه نظم كلام را به ترتيب زير عوض كرده باشد: «وَ أنزَلنَا إلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لَهُم: كتاب را بر تو نازل كرديم، تا براى ايشان بيان كنى». | |||
ثانيا - در اين صورت، كلمۀ «إلَيكَ»، مستدرك و زيادى خواهد بود. مخصوصا با در نظر گرفتن جملۀ «وَ لَعَلَّهُم يَتَفَكَّرُونَ»، ديگر حاجتى به ذكر آن نبود. براى اين كه نتيجه و غايت انزال را، چه به او نازل شده باشد و چه به غير او، بيان كرده است، و خلاصه نازل شدن به او، در اين غرض دخالتى ندارد. | |||
و همچنين، نتيجه اى كه از علم، اميد مى رود، اين است كه در «ذكر» تفكر كنند و بفهمند كه «ذكر»، حق و نازل از ناحيه خداست. حال به هر كس كه مى خواهد، نازل شده باشد. و نيز لازمۀ اين حرف، اين است كه: كلمۀ «إلَيكَ» هم، كه در آخرين آيه مورد بحث آمده، زيادى بوده باشد. | |||
ثالثا - اين توجيه، آيه را از سياق آيه قبلى قطع مى كند، و حال آن كه آيه مورد بحث، با آيه قبلش: «وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ إلّا رِجَالاً نُوحِى إلَيهِم» و آيات قبل از آن، در يك سياق است. | |||
در اين جا، وجه ديگرى هم هست، كه ممكن است به وسيله آن، بعضى از اشكالات سه گانه دفع شود، و آن، اين است كه بگوييم: | |||
مراد از «ذكر نازل شده»، لفظ قرآن كريم، و مراد از «مَا نُزِّلَ إلَيهِم»، معناى آن، يعنى: احكام و شرايع و ساير مطالب آن باشد، و آن وقت، جملۀ «لِتُبَيِّنَ» غايت باشد براى انزال، و جملۀ «لَعَلَّهُم يَتَفَكَّرُونَ» عطف باشد بر مقدّر، و غايت باشد براى تبيين، نه براى انزال، وليكن اين وجه، خلاف ظاهر آيه است. (دقت بيشترى بفرمایيد). | |||
و يكى از | و يكى از لطایف قرآن، تعبيرى است كه در آيه «وَ أنزَلنَا إلَيكَ»، و در «مَا نُزِّلَ إلَيهِم» به كار رفته، و فعل «نُزِّلَ» را تكرار كرده، ولى يكى را از باب «إفعال» آورده، كه دلالت بر نزول يك جا و يك مرتبه مى كند، و ديگرى را از باب «تفعيل» كه تدريج را مى رساند. | ||
و اما ربطى كه مردم با قرآن دارند، عبارت است از: اخذ و تعلم و عمل به آن، و اين | و شايد وجه اين كه اين طور آورده، اين باشد كه در جمله «وَ أنزَلنَا إلَيكَ»، عنايت به نازل كردن قرآن به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است و بس، و هيچ عنايتى به خصوصيات مربوط به إنزال (از حيث دفعى و تدريجى) ندارد، و به همين جهت، (قرآن) ذكر را يكپارچه تصور نموده و از نزول آن، از ناحيه خدا به كلمۀ «إنزال» تعبير فرموده است. | ||
و اما ربطى كه مردم با قرآن دارند، عبارت است از: اخذ و تعلم و عمل به آن، و اين مسأله، به خاطر اين كه تدريجى است، لذا نازل شدن قرآن براى مردم را به كلمۀ «تنزيل» تعبير كرده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۸۰ </center> | ||
<span id='link256'><span> | <span id='link256'><span> | ||
==حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع» == | ==حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع» == | ||
اين آيه دلالت دارد بر حجيت قول رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در بيان آيات قرآن و تفسير آن، چه آن آياتى كه نسبت به مدلول خود صراحت دارند و چه آنهايى كه ظهور دارند، و چه آنهايى كه متشابه اند، و چه آنهايى كه مربوط به اسرار الهى هستند، بيان و تفسير رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در همه آنها حجت است، و اين كه بعضى گفته اند: كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تنها در تفسير متشابهات و آن آياتى كه مربوط به اسرار الهى اند حجيت دارد، و اما آن آياتى كه در مدلول خود صريح و يا ظاهرند، و احتياج به تفسير ندارند، كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در آن موارد حجت نيست حرف صحيحى نيست، و نبايد به آن اعتناء نمود. | اين آيه دلالت دارد بر حجيت قول رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در بيان آيات قرآن و تفسير آن، چه آن آياتى كه نسبت به مدلول خود صراحت دارند و چه آنهايى كه ظهور دارند، و چه آنهايى كه متشابه اند، و چه آنهايى كه مربوط به اسرار الهى هستند، بيان و تفسير رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در همه آنها حجت است، و اين كه بعضى گفته اند: كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تنها در تفسير متشابهات و آن آياتى كه مربوط به اسرار الهى اند حجيت دارد، و اما آن آياتى كه در مدلول خود صريح و يا ظاهرند، و احتياج به تفسير ندارند، كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در آن موارد حجت نيست حرف صحيحى نيست، و نبايد به آن اعتناء نمود. |
ویرایش