گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:
<span id='link202'><span>
<span id='link202'><span>


==بيان حد مسلحقه (جماع زنان با يكديگر) ==
و در كافى، به سند خود، از محمد بن ابى حمزه و هشام و حفص، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه:  
و در كافى به سند خود از محمد بن ابى حمزه و هشام و حفص از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه : چند نفر زن به خدمت امام صادق (عليه السلام ) وارد شدند يكى از ايشان از مساحقه (جماع زنان با يكديگر) پرسيد، حضرت فرمود: حدش همان حد زنا است . آن ديگرى پرسيد آيا خداى تعالى اين مساءله را در قرآن كريم ذكر كرده ؟ فرمود: بلى ، پرسيد در كجا است ؟ فرمود: زنان رس .


و در الدرالمنثور است كه ابن ابى الدنيا (در مذمت ملاهى ) و بيهقى و ابن عساكر از جعفر بن محمد بن على (عليه السلام ) روايت كرده اند كه دو نفر زن از آن جناب پرسيدند: آيا افتادن زن روى زنى ديگر را در كتاب خدا حرام مى دانى ؟
چند نفر زن به خدمت امام صادق «عليه السلام» وارد شدند. يكى از ايشان از مساحقه (جماع زنان با يكديگر) پرسيد. حضرت فرمود: حدّش، همان حدّ زنا است. آن ديگرى پرسيد: آيا خداى تعالى، اين مسأله را در قرآن كريم ذكر كرده؟ فرمود: بلى. پرسيد: در كجا است؟ فرمود: زنان رس.


فرمود: بلى ، اين عمل همان زنان است كه در عهد تبع مى زيستند و آن زنان كه با رس بودند. آنگاه اضافه كرده اند كه هر نهر و چاهى را رس گويند، سپس فرمود: كسانى كه چنين كنند بر ايشان جلباب و زره و كمربند و تاج و چكمه اى از آتش درست كرده روى همه آنها پارچه اى غليظ و خشك و متعفن از آتش بر تنشان مى كنند، آنگاه جعفر فرمود: اين مساءله را به همه زنان خود ياد دهيد.
و در الدرالمنثور است كه ابن ابى الدنيا (در مذمت ملاهى) و بيهقى و ابن عساكر، از جعفر بن محمد بن على «عليه السلام» روايت كرده اند كه دو نفر زن، از آن جناب پرسيدند: آيا افتادن زن روى زنى ديگر را در كتاب خدا حرام مى دانى؟


مؤ لف : قمى هم از پدرش از ابن ابى عمير از جميل از امام صادق (عليه السلام ) روايتى در اين معنا آورده .
فرمود: بلى. اين عمل همان زنان است كه در عهد «تُبَع» مى زيستند و آن زنان كه با «رس» بودند. آنگاه اضافه كرده اند كه: هر نهر و چاهى را «رس» گويند. سپس فرمود: كسانى كه چنين كنند، بر ايشان جلباب و زره و كمربند و تاج و چكمه اى از آتش درست كرده، روى همه آن ها، پارچه اى غليظ و خشك و متعفن از آتش بر تنشان مى كنند. آنگاه جعفر فرمود: اين مسأله را به همه زنان خود ياد دهيد.


باز در تفسير قمى به سند خود از حفص بن غياث از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه: «'''و كلا تبرنا تتبيرا'''» فرمود: يعنى «'''كسرنا تكسيرا - شكستيم شكستنى '''» و آنگاه فرمود: اين كلمه ، لغت نبطى ها است .
مؤلف: قمى هم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از جميل، از امام صادق «عليه السلام»، روايتى در اين معنا آورده.
 
باز در تفسير قمى، به سند خود، از حفص بن غياث، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه: «وَ كُلّاً تَبَّرنَا تَتبِيراً» فرمود: يعنى «كَسَرنَا تَكسِيراً: شكستيم شكستنى». و آنگاه فرمود: اين كلمه، لغت نبطى ها است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۴ </center>
باز در همان كتاب در روايت ابى الجارود از امام باقر (عليه السلام ) آمده كه فرمود: اما آن قريه كه باران بلا بر او باريد، سدوم قريه قوم لوط بود كه خداوند سنگهايى از سجيل ، يعنى از گل بر سرشان بباريد.
باز در همان كتاب، در روايت ابى الجارود، از امام باقر «عليه السلام») آمده كه فرمود: اما آن قريه كه باران بلا بر او باريد، «سدوم»، قريه قوم لوط بود، كه خداوند سنگ هايى از سجّيل، يعنى از گِل بر سرشان بباريد.




۱۹٬۲۴۱

ویرایش