۲۰٬۳۹۶
ویرایش
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
<span id='link218'><span> | <span id='link218'><span> | ||
==نكوهش از | ==نكوهش از مجادلۀ بدون علم و از روى تقليد، در باره خدا == | ||
«'''وَ مِنَ النَّاسِ مَن | «'''وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فى اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًى وَ لا كِتَابٍ مُّنِيرٍ'''»: | ||
در اين | در اين آيه، به سياق سابق برگشت شده، كه خطاب را متوجه شخص رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» مى كرد، و كلمۀ «مجادله»، به معناى بحث و مناظره، به منظور غلبه يافتن بر خصم است، و مقابله اى كه بين «علم» و «هُدى» و «كتاب» انداخته، اشاره دارد به اين كه مراد از «علم»، آن حجت هاى عقلى است كه با تحصيل و اكتساب به دست مى آيد. | ||
و | و مراد از «هدايت»، آن حقايقى است كه خدا از طريق وحى و يا الهام، به دل انسان افاضه مى كند. و مراد از «كتاب»، كتاب هاى آسمانى است كه از طريق وحى و نبوت، به خدا منتهى و مستند مى شود. و به همين جهت كه مستند به اوست، آن را «مُنِير» و روشنگر توصيف كرد. و اين سه طريق از طرق علم است، كه چهارمى برايش نيست. | ||
بنابراين، معناى آيه اين مى شود كه: بعضى از مردم بدون هيچ يك از اين سه علم، در وحدانيت خدا از حيث ربوبيت و الوهيت، مجادله مى كنند، و هيچ حجت قابل اعتمادى ندارند. تنها و تنها مدركشان، تقليد است. | |||
«'''وَ إِذَا قِيلَ لهَُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا...'''»: | |||
و اگر در | ضميرهاى جمع، همه به كلمۀ «مَن» بر مى گردد، كه از لحاظ معنا، جمع است، همچنان كه ضمير مفرد در آيه قبلى نيز، به «مَن» بر مى گشت از لحاظ لفظش، كه مفرد است. | ||
و اگر در جملۀ «وَ إذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أنزَلَ اللهُ» فرمود: «پيروى كنيد آنچه را كه خدا نازل كرده»، با اين كه مى توانست بفرمايد: «پيروى كنيد كتاب و يا قرآن را»، براى اين است كه اشاره كند به اين كه دعوت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، داراى حجت و برهان است، نه صرف زورگويى و ادعا. براى اين كه نزول اين كتاب، مؤيد به حجت نبوت است. پس گويا فرموده: «وقتى دعوت مى شوند به سوى توحيد، توحيدى كه كتاب بر آن دلالت دارد، كتابى كه نزولش از ناحيه خدا قطعى است. در پاسخ چنين و چنان مى گويند». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۴ </center> | ||
و به عبارتى ديگر، وقتى حقايق و معارف را با دليل در اختيار آنان قرار مى دهند، ايشان در | و به عبارتى ديگر، وقتى حقايق و معارف را با دليل در اختيار آنان قرار مى دهند، ايشان در مقابل، با تحكم و زور جواب مى دهند، بدون اين كه هيچ حجتى بر گفتار خود ارائه دهند، و آن، اين است كه مى گويند: ما پدران خود را بر كيش شرك يافتيم، و ايشان را پيروى مى كنيم. | ||
«'''أوَ لَو كَانَ الشَّيطَانُ يَدعُوهُم إلَى عَذَابِ السَّعِير'''» - يعنى: آيا پدران خود را پيروى مى كنند، حتى در صورتى كه شيطان ايشان را به وسيله اين پيروى، به سوى عذاب آتش دعوت كرده باشد؟ | |||
بنابراين، استفهام در آيه انكارى، و كلمۀ «لَو» وُصليه و عطف بر محذوف خواهد بود. و تقدير آن چنين مى شود: «أيَتَّبِعُونَهُم لَو لَم يَدعُوهُمُ الشَّيطَانُ وَ لَو دَعَاهُم»؟ يعنى: آيا پدران خود را پيروى مى كنند، چه در صورتى كه شيطان ايشان را دعوت نكرده باشد، و چه در صورتى كه دعوت كرده باشد؟ | |||
و حاصل كلام اين مى شود كه: پيروى وقتى نيكو و بجاست، كه پيروى شدگان بر حق بوده باشند، و اما اگر خود آنان بر باطل بوده باشند، و پيروى آنان، پيروان را به شقاوت و عذاب سعير بكشاند، ديگر اين پيروى به جا و صحيح نيست. چون پيروى در پرستش غير از خدا است، و كسى غير از خدا، قابل پرستش نيست. | |||
«'''وَ مَن يُسلِمْ وَجْهَهُ إِلى اللَّهِ وَ هُوَ محْسِنٌ فَقَدِ استَمْسك بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ إِلى اللَّهِ عَاقِبَةُ الاُمُورِ'''»: | |||
اين جمله، استينافى است و احتمال هم دارد كه حال از مفعول «يَدعُوهُم» باشد، و در معناى جمله حاليه ضميرى به ايشان برگردد، كه در اين صورت، معناى آيه و ماقبلش اين است كه: | |||
آيا حتى اگر شيطان ايشان را دعوت به فلان و فلان كرده باشد، در حالي كه هر كس محسن باشد و روى خود به سوى خدا تسلیم كرده باشد، نجات يافته، و رستگار است، و نيز در حالى كه عاقبت امور به سوى خدا راجع است، پس واجب مى شود كه همو معبود باشد. | |||
و | و «اسلام وجه» به سوى خدا، به معناى تسليم آن براى اوست. به اين معنا كه انسان با همه وجودش، رو به خدا كند و او را پرستش نمايد، و از ماسواى او اعراض كند. | ||
و كلمۀ «مُحسِن»، اسم فاعل از مصدر احسان است، و احسان به معناى به جا آوردن اعمال صالح است، با داشتن يقين به آخرت. همچنان كه در اول سوره كه مى فرمايد: «هُدًى وَ رَحمَةً لِلمُحسِنِين»، خودش محسنين را به اين معنا تفسير كرده، فرموده: «اَّلذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوة وَ يُؤتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم يُوقِنُون: كسانى كه نماز مى خوانند و زكات مى دهند، و در حالى كه به آخرت يقين دارند». | |||
و كلمۀ «عُروَةُ الوُثقَى»، به معناى دستاويزى است كه قابل جدا شدن نباشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۵ </center> | ||
و معناى آيه اين است كه هر كس خود را يگانه بداند، و با يقين به معاد عمل صالح انجام دهد، او اهل نجات | و معناى آيه اين است كه: هر كس خود را يگانه بداند، و با يقين به معاد عمل صالح انجام دهد، او اهل نجات است، و سرانجام هلاك نخواهد شد. چون سرانجامش به سوى خدا است، و همو، وعدۀ نجات و رستگاری اش داده است. | ||
از اين بيان روشن مى شود كه | از اين بيان روشن مى شود كه جملۀ «وَ إلَى اللهِ عَاقِبَةُ الأُمُور»، در مقام تعليل جملۀ «فَقَد استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقَی» مى باشد. چون اين جمله (دستاويز محكم)، استعاره تمثيلى، از نجات و رستگارى است، مى گويد براى اين به چنين دستاويزى چنگ زده، كه منتهى به خدايى است، كه وعده چنين نجات و فلاحى را داده است. | ||
«'''وَ مَن كَفَرَ فَلا | «'''وَ مَن كَفَرَ فَلا يَحْزُنك كُفْرُهُ ... إِلى عَذَابٍ غَلِيظٍ'''»: | ||
اين | اين آيه، رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را تسليت مى دهد و دلخوش مى كند، تا اندوه بر او چيره نشود، به اين كه بالاخره روزى به سوى خدا بر مى گردند، و خدا به آنچه مى كرده اند، آگاهشان مى كند. يعنى حقيقت اعمالشان و آثار سوء آن، كه همان آتش است، برايشان هويدا مى گردد. | ||
«''' | «'''نُمَتِّعُهُم قَلِيلاً ثُمَّ نَضطَرُّهُم إلَى عَذَابٍ غَلِيظ'''» - در اين جمله با بيانى ديگر، از حقيقت حال كفار پرده بردارى مى كند. چون در جملۀ «إلَينَا مَرجِعُهُم فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا» چه بسا توهم گردد، مادامى كه در دنيا و متنعم به نعمت هاى آن هستند، دست خدا به ايشان نمى رسد، و از قدرت خدا خارج اند. بله بعد از آن كه مُردند يا مبعوث شدند، آن وقت داخل در قدرت خدا مى شوند، و خدا با عذاب خود، از ايشان انتقام مى گيرد. | ||
لذا اين | لذا اين جمله، اين توهم را دفع نموده و مى فهماند كه كفار در دنيا نيز، حتى يك لحظه از تدبير خدا خارج نيستند، و اگر با متاع اندك دنيا بهره مندشان مى كند، چيزى نخواهد گذشت كه مضطر و ناچارشان مى كند، تا با پاى خود به سوى عذابى غليظ روان شوند. | ||
پس به هر حال مغلوب و مقهورند، و دائما امر آنان، به دست خدا است و نمى توانند خدا را به ستوه آورند. نه در حال بهره مندی شان، و نه در غير آن حال. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۶ </center> | ||
«'''وَ لَئن سأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ | «'''وَ لَئن سأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْض لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الحَْمْدُ للَّهِ بَلْ أَكثرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ'''»: | ||
اين آيه، اشاره است به اين كه كفار نيز مانند عموم بشر مفطور بر توحيد، و به آن معترف اند، اعتراف ناخودآگاه. براى اين كه اگر از ايشان سؤال شود چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده؟ اعتراف خواهند كرد به اين كه خدا - عزّ اسمه - آن را آفريده. و وقتى آفريدگار آن ها خدا باشد، پس مدبّر آن ها نيز، همو خواهد بود. چون تدبير جدا از خلقت نيست. | |||
و وقتى خالق و مدبّر عالَم، خدا باشد، و آن منعمى كه نعمت ها را قبض و بسط مى دهد، به يكى تنگ مى گيرد، و به ديگرى، توسعه مى دهد. و نيز آن كسى كه همه ترس ها و اميدها از او و به او است، پس معبود هم، همو است، و شريكى برايش نيست. پس ناخودآگاه به وحدانيت خدا اعتراف دارند. | |||
و | لذا به رسول گرامى خود «صلى الله عليه و آله و سلم» دستور مى دهد، تا خدا را بر اين اعتراف ناخودآگاهشان حمد گويد. مى فرمايد: «قُلِ الحَمدُ لِلّهِ». آنگاه به اين معنا اشاره مى كند كه اكثر آنان، معناى اعتراف خود را - كه خدا خالق است - و لوازم اين اعتراف را نمى دانند. | ||
«بَل أكثَرُهُم لَا يَعلَمُونَ». بله اندكى از ايشان اين معنا را مى دانند، وليكن آن ها هم در برابر حق خضوع ندارند، و آن را دانسته و با يقين بدان انكار مى كنند. همچنان كه در جاى ديگر، درباره اين طائفه فرموده: «وَ جَحَدُوا بِهَا وَ استَيقَنَتهَا أنفُسُهُم». | |||
ویرایش