گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
<span id='link278'><span>
<span id='link278'><span>


==بيزارى رسول خدا (ص ) از مشركين و كفار و بدعت گزاران و مذهب تراشان امت خود. ==
==بيزارى رسول خدا «ص»، از مشركان و كافرام و بدعت گزاران امت خود ==
إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَّست مِنهُمْ فى شىْءٍ ...
«'''إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَّست مِنهُمْ فى شىْءٍ ...'''»:
گو اينكه روى سخن در آيه قبل با مشركين بود كه در دين حنيف پراكنده شده بودند، و گو اينكه مفهوم آن آيه يهود و نصارا را هم در بر مى گرفت ، و لازمه آن اين است كه آيه مورد بحث هر سه فرقه را شامل شود، و ليكن مقتضاى اتصال اين آيه به آيات گذشته كه شرايع كلى و عمومى الهى را بيان مى كرد و آن شرايع را از حرمت شرك گرفته به حرمت تفرق از سبيل خدا ختم مى نمود اين است كه جمله «''' ان الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا '''» در مقام بيان حال رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) و مقايسه آن جناب با چنين اشخاص بوده باشد، نه در مقام بيان حال اين اشخاص . پس كلمه «''' فرقوا '''» كه صيغه ماضى است براى حكايت حال مردمى كه در گذشته چنين و چنان بودند نيست ، بلكه تنها براى اصل تحقق است چه در گذشته و چه در حال و چه در آينده .
 
و وجه اينكه فرمود: «''' تو از ايشان نيستى '''» معلوم است ، زيرا ايشان مردمى بوده و هستند كه در دين خدا اختلاف راه انداخته و دسته دسته شدند و هر دستهاى پيرو پيشوايى شدند كه چوپانوار ايشان را جلو انداخته مى راند و رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) چنين نيست ، زيرا او به كلمه حق و دين توحيد دعوت مى كند، و مثال تمام عيار اسلام است كه با عمل خود نيز دعوت به اسلام مى كند، پس وى از ايشان نخواهد بود. و برگشت معناى جمله «''' لست منهم فى شى ء '''» به اين خواهد بود كه : ايشان بر دين تو نيستند، و در راهى كه تو مى پيمايى قرار ندارند.
گو اين كه روى سخن در آيه قبل با مشركان بود كه در دين حنيف پراكنده شده بودند، و گو اين كه مفهوم آن آيه، يهود و نصارا را هم در بر مى گرفت، و لازمه آن، اين است كه آيه مورد بحث، هر سه فرقه را شامل شود، وليكن مقتضاى اتصال اين آيه به آيات گذشته، كه شرايع كلى و عمومى الهى را بيان مى كرد و آن شرايع را از حرمت شرك گرفته، به حرمت تفرق از سبيل خدا ختم مى نمود، اين است كه: جمله «إنّ الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا»، در مقام بيان حال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و مقايسه آن جناب با چنين اشخاص بوده باشد. نه در مقام بيان حال اين اشخاص.  
از اين رو معناى آيه اين مى شود: آن كسانى كه در اثر اختلاف كلمه ، دين خود را متفرق ساختند، و اختلافشان هم از روى علم بود و ما اختلف الذين اوتوه الا بغيا بينهم بر راه تو كه اساسش وحدت كلمه است قرار ندارند، و سرانجام كار ايشان با پروردگارشان است ، و از ايشان چيزى به تو نمى چسبد، خداى تعالى روز قيامت ايشان را آگاه مى كند به آنچه كه مى كردند و حقيقت رفتارشان را كه خود گروگان آنند بر ايشان روشن مى سازد.
 
از آنچه گذشت معلوم شد هيچ وجهى نيست كه بگوييم آيه شريفه صرفا براى تبرئه رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) از مشركين و يا از مشركين و يهود و نصارا است ، بلكه آيه مطلق است و بيزارى رسول خدا را هم از نامبردگان مى رساند و هم از اهل بدعت و مذهب تراشان امت اسلام .
پس كلمه «فرّقوا» - كه صيغه ماضى است - براى حكايت حال مردمى كه در گذشته چنين و چنان بودند، نيست، بلكه تنها براى اصل تحقق است. چه در گذشته و چه در حال و چه در آينده.
 
و وجه اين كه فرمود: «تو از ايشان نيستى»، معلوم است. زيرا ايشان مردمى بوده و هستند كه در دين خدا اختلاف راه انداخته و دسته دسته شدند و هر دسته اى، پيرو پيشوايى شدند كه چوپان وار، ايشان را جلو انداخته مى راند، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين نيست. زيرا او به كلمه حق و دين توحيد دعوت مى كند، و مثال تمام عيار اسلام است كه با عمل خود نيز دعوت به اسلام مى كند. پس وى از ايشان نخواهد بود.  
 
و برگشت معناى جمله «لست منهم فى شئ»، به اين خواهد بود كه: ايشان بر دين تو نيستند، و در راهى كه تو مى پيمايى، قرار ندارند.
 
از اين رو معناى آيه، اين مى شود: آن كسانى كه در اثر اختلاف كلمه، دين خود را متفرق ساختند، و اختلافشان هم از روى علم بود، «و ما اختلف الذين أوتوه إلا بغيا بينهم» بر راه تو كه اساسش وحدت كلمه است، قرار ندارند، و سرانجام كار ايشان با پروردگارشان است، و از ايشان چيزى به تو نمى چسبد.
 
خداى تعالى روز قيامت، ايشان را آگاه مى كند به آنچه كه مى كردند و حقيقت رفتارشان را كه خود گروگان آنند، بر ايشان روشن مى سازد.
 
از آنچه گذشت، معلوم شد هيچ وجهى نيست كه بگوييم آيه شريفه، صرفا براى تبرئه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از مشركان و يا از مشركان و يهود و نصارا است، بلكه آيه مطلق است و بيزارى رسول خدا را هم از نامبردگان مى رساند و هم از اهل بدعت و مذهب تراشان امت اسلام.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵۳۸ </center>
مَن جَاءَ بِالحَْسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسيِّئَةِ فَلا يجْزَى إِلا مِثْلَهَا وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ ...
«'''مَن جَاءَ بِالحَْسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسيِّئَةِ فَلا يجْزَى إِلا مِثْلَهَا وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ ...'''»:
اين آيه كه كلامى است مستقل و تمام ، يكى از منتهاى خداوند را كه بر بندگان خود نهاده ذكر مى كند، و آن اين است كه : خداوند عمل نيك را ده برابر پاداش مى دهد، و عمل زشت و گناهان را جز به مثل تلافى نمى كند. و خلاصه ، يك عمل نيك را ده عمل به حساب آورده و يك گناه را يك گناه حساب مى كند و در آن ظلم نمى كند يعنى از پاداش آن نميكاهد و كيفر آن را بيشتر نمى دهد، و از آيه «''' مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتت سبع سنابل فى كل سنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء '''» استفاده مى شود كه اگر ممكن باشد پاداش عمل نيك را بيش از ده برابر مى دهد و نيز اگر ممكن باشد اصلا گناه را به حساب نمى آورد.
 
ليكن آيه شريفه نظر به اينكه سابق اتصال داشته و آنها در يك سياق قرار گرفته است معناى ديگرى مى دهد، گويا پس از بيانى كه در آيات سابق مربوط به اتفاق و اتحاد و تفرق كلمه ذكر شده : پس حسنه و سيئه . هر كدام از اين دو امر جزا و پاداش مناسب عمل بايد باشد پس كسى كه حسنه اى انجام دهد مثل آن را دريافت خواهد داشت و مضاعف هم مى شود، و كسى كه سيئه بجا آورد كه همان اختلاف منهى عنه است جزاى او مانند عملش بد خواهد بود و هرگز نبايد طمع نيكى داشته باشد.
اين آيه كه كلامى است مستقل و تمام، يكى از منت هاى خداوند را كه بر بندگان خود نهاده، ذكر مى كند، و آن، اين است كه: خداوند عمل نيك را ده برابر پاداش مى دهد، و عمل زشت و گناهان را، جز به مثل تلافى نمى كند.  
به اين ترتيب معناى اين آيه به معناى آيه «''' و جزاء سيئه سيئة مثلها '''» برمى گردد، و مراد آيه بيان مماثلت جزاى سيئه با خود سيئه مى شود نه بيان اينكه جزا يكى است و مضاعف نيست .
 
بحث روايتى
و خلاصه: يك عمل نيك را ده عمل به حساب آورده، و يك گناه را يك گناه حساب مى كند، و در آن ظلم نمى كند. يعنى از پاداش آن نمی كاهد و كيفر آن را بيشتر نمى دهد. و از آيه «مثل الذين ينفقون أموالهم فى سبيل الله كمثل حبة أنبتت سبع سنابل فى كل سنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء» استفاده مى شود كه اگر ممكن باشد پاداش عمل نيك را بيش از ده برابر مى دهد و نيز اگر ممكن باشد، اصلا گناه را به حساب نمى آورد.
 
ليكن آيه شريفه، نظر به اين كه سابق اتصال داشته و آن ها در يك سياق قرار گرفته است، معناى ديگرى مى دهد. گويا پس از بيانى كه در آيات سابق مربوط به اتفاق و اتحاد و تفرق كلمه ذكر شده: پس حسنه و سيئه، هر كدام از اين دو امر، جزا و پاداش مناسب عمل بايد باشد. پس كسى كه حسنه اى انجام دهد، مثل آن را دريافت خواهد داشت و مضاعف هم مى شود، و كسى كه سيئه بجا آورد، كه همان اختلاف منهى عنه است، جزاى او، مانند عملش بد خواهد بود و هرگز نبايد طمع نيكى داشته باشد.
 
به اين ترتيب، معناى اين آيه، به معناى آيه «و جزاء سيئه سيئة مثلها» بر مى گردد، و مراد آيه، بيان مماثلت جزاى سيئه با خود سيئه مى شود، نه بيان اين كه جزا يكى است و مضاعف نيست.
 
<span id='link279'><span>
<span id='link279'><span>
==(درباره آيات الهى قبل از قيامت ، تفرقه در دين و پاداش مضاعف حسنات . ==
==(درباره آيات الهى قبل از قيامت ، تفرقه در دين و پاداش مضاعف حسنات . ==
در تفسير عياشى از زراره و حمران و محمد بن مسلم از حضرت ابى جعفر و حضرت صادق (عليهما السلام ) روايت شده كه در ذيل جمله «''' يوم ياءتى بعض آيات ربك لا ينفع نفسا ايمانا '''» . فرمودند: مقصود از اين آيات طلوع آفتاب از مغرب و خروج جنبنده زمين و پديد آمدن دود است كه انسان اگر به گناه اصرار ورزد و عمل ايمانى بجا نيارود و اين آيه ها ظاهر شود ايمانش سودى نخواهد داشت .
در تفسير عياشى از زراره و حمران و محمد بن مسلم از حضرت ابى جعفر و حضرت صادق (عليهما السلام ) روايت شده كه در ذيل جمله «''' يوم ياءتى بعض آيات ربك لا ينفع نفسا ايمانا '''» . فرمودند: مقصود از اين آيات طلوع آفتاب از مغرب و خروج جنبنده زمين و پديد آمدن دود است كه انسان اگر به گناه اصرار ورزد و عمل ايمانى بجا نيارود و اين آيه ها ظاهر شود ايمانش سودى نخواهد داشت .
۱۹٬۳۱۳

ویرایش