۲۰٬۳۸۹
ویرایش
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
<span id='link237'><span> | <span id='link237'><span> | ||
==آداب آن حضرت در | ==آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشاميدنى ها == | ||
۹۵ - و در | ۹۵ - و در خصال، به سند خود، از على «عليه السلام» نقل می كند كه در ضمن حديث (چهار صد كلمه) فرمود: بچه هاى خود را در روز هفتم ولادت عقيقه كنيد و به سنگينى موى سرشان، نقره به مسلمانى صدقه دهيد. رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هم، درباره حسن و حسين «عليهما السلام» و ساير فرزندانش، چنين كرد. | ||
۹۶ - و از جمله آداب آن حضرت در | ۹۶ - و از جمله آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشاميدنی ها و متعلقات سفره، يكى آن است كه در كتاب كافى، آن را به سند خود، از هشام بن سالم و غير او، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، هيچ چيزى را دوست تر از اين نمى داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد. | ||
۹۷ - و در كتاب | ۹۷ - و در كتاب احتجاج، به سند خود، از موسى بن جعفر، از آباى گرامش، از امام حسين «عليه السلام»، حديث طويلى نقل كرده كه همه، جواب هایى است كه على «عليه السلام» در پاسخ سؤالات مردى يهودى از اهل شام مى داده. در ضمن مى رسد به اين جا كه يهودى، از اميرالمؤمنين «عليه السلام» پرسيد: مردم مى گويند عيسى مردى زاهد بوده، آيا همين طور است؟ | ||
حضرت فرمود: آرى، چنين است، وليكن محمّد «صلى الله عليه و آله» از همه انبياء زاهدتر بود، زيرا علاوه بر كنيزهاسى كه داشت، داراى سيزده همسر بود، با اين همه، هيچ وقت سفره اى از طعام برايش چيده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم، هيچ وقت شكمش سير نشد و سه شبانه روز گرسنه مى ماند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۵ </center> | ||
۹۸ - و در امالى | ۹۸ - و در امالى صدوق، از عيص بن قاسم روايت شده كه گفت: خدمت حضرت صادق «عليه السلام» عرض كردم: حديثى از پدرت روايت شده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، از نان گندم سير نشد، آيا اين روايت صحيح است؟ فرمود: نه، زيرا رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم، يك شكم سير نخورد. | ||
۹۹ - و در كتاب دعوات قطب روايت شده كه رسول خدا | ۹۹ - و در كتاب دعوات قطب روايت شده كه: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در حال تكيه غذا نخورد، مگر يك مرتبه كه آن هم نشست و از درِ معذرت گفت: «بار الها! من بنده و رسول توام». | ||
مؤلف: اين معنا | مؤلف: اين معنا را، كلينى و شيخ، به طريق زيادى نقل كرده اند و همچنين، صدوق و برقى و حسين بن سعيد، در كتاب زهد. | ||
۱۰۰ - و در | ۱۰۰ - و در كافى، به سند خود، از زيد شحام، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا از روزى كه خداوند او را به نبوت مبعوث كرد و تا روزى كه از دنيا رفت، در حال تكيه غذا نخورد، بلكه مانند بردگان غذا ميل مى فرمود و مانند آن ها مى نشست، پرسيدم چرا؟ فرمود: براى اظهار كوچكى و تواضع در برابر خداى عزوجل. | ||
۱۰۱ - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت : «'''بشير دهان '''» از ابى عبدالله (عليه السلام ) پرسيد آيا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در حالى كه به دست راست يا به دست چپ تكيه كرده غذا ميل مى فرمود؟ ابى خديجه مى گويد من هم در آن مجلس بودم امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نه ، رسول خدا در حال تكيه به طرف راست و يا به طرف چپ غذا ميل نمى كرد و ليكن مثل بنده ها مى نشست ، من عرض كردم چرا؟ فرمود: براى تواضع در برابر خداى عزوجل . | ۱۰۱ - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت : «'''بشير دهان '''» از ابى عبدالله (عليه السلام ) پرسيد آيا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در حالى كه به دست راست يا به دست چپ تكيه كرده غذا ميل مى فرمود؟ ابى خديجه مى گويد من هم در آن مجلس بودم امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نه ، رسول خدا در حال تكيه به طرف راست و يا به طرف چپ غذا ميل نمى كرد و ليكن مثل بنده ها مى نشست ، من عرض كردم چرا؟ فرمود: براى تواضع در برابر خداى عزوجل . | ||
۱۰۲ - و در آن كتاب، به سند خود، از جابر، از ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» مثل بنده ها غذا می خورد، و مثل آن ها بر روى زمين مى نشست و غذا مى خورد، و روى زمين مى خوابيد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۶ </center> | ||
۱۰۳ - و در كتاب احياء العلوم مى گويد: رسول خدا | ۱۰۳ - و در كتاب احياء العلوم مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى براى خوردن مى نشست، بين دو زانو و دو قدم خود را جمع مى كرد، همان طورى كه نمازگزارمى نشيند، جز اين كه يكى از زانوها و قدم ها را روى زانو و قدم ديگر مى گذاشت و مى فرمود: من بنده اى هستم، و لذا مثل بنده ها غذا مى خورم و مثل آنان مى نشينم. | ||
۱۰۴ - و صفوانى، در كتاب التعريف، از على «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى بر سر سفره غذا مى نشست، مثل بنده اى مى نشست، و بر ران چپ خود تكيه مى كرد. | |||
۱۰۵ - و در كتاب مكارم، از ابن عباس نقل مى كند كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» روى زمين مى نشست و گوسفندان را بين دو پاى خود گذاشته، شير آن ها را مى دوشيد و اگر غلامى از آن حضرت دعوت مى كرد، مى پذيرفت. | |||
۱۰۶ - و در محاسن، به سند خود، از حماد بن عثمان، از ابى عبدالله «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى غذا ميل مى فرمود، انگشتان خود را مى ليسيد. | |||
۱۰۷ - و در احتجاج، از كتاب مواليد الصادقين نقل كرده كه گفته است: | |||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از تمامى انواع غذاها ميل مى فرمود، و هرچه را كه خدا حلال كرده، با اهل بيت و خدمتگذاران خود و هر وقت كه ايشان مى خوردند، مى خورد، و همچنين با كسى از مسلمانان كه او را دعوت مى كرد، هم غذا مى شد، هرچه آنان مى خوردند، مى خورد و روى هر چيزى مى خوردند، مى خورد، مگر اين كه براى آن ها ميهمانى مى رسيد كه در اين صورت، با آن ميهمان غذا ميل مى فرمود - تا آن جا كه مى گويد -: و از هر غذایى، بيشتر آن را دوست مى داشت كه شركت كنندگان در آن، بيشتر باشند. | |||
مؤلف: | مؤلف: اين كه در اين روايت داشت: «و روى هر چيزى مى خوردند، مى خورد»، مقصود سفره و خوان و امثال آن است، و اين كه گفت: «و ما أكَلُوا: و هرچه مى خوردند»، ممكن است «ما» موصوله باشد. يعنى هر چيزى را كه مى خوردند، و ممكن است «وقتيه» باشد، يعنى تا هر وقت كه مى خوردند. و اين كه گفت: «مگر اين كه براى آن ها ميهمانى مى رسيد»، استثنایى است از اين كه گفت: با اهل بيت و خدمتگذاران خود غذا مى خورد. و معنايش اين است كه: مگر وقتى كه ميهمانى براى ايشان مى رسيد، كه در اين صورت، ديگر با اهل بيت خود غذا ميل نمى فرمود، بلكه با ميهمان غذا مى خورد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۷ </center> | ||
۱۰۸ - و در | ۱۰۸ - و در كافى، به سند خود، از ابن قداح، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى با گروهى غذا ميل مى فرمود، اولين كسى بود كه دست به غذا مى برد و آخرين كس بود كه دست بر می داشت و چنين مى كرد تا همه مردم غذا بخورند و خجالت نكشند. | ||
۱۰۹ - و نيز در | ۱۰۹ - و نيز در كافى، به سند خود، از محمّد بن مسلم، از ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: اميرالمؤمنين «عليه السلام» فرموده: شام انبياء بعد از نماز عشا بوده، شما هم شام خوردن را ترك نكنيد كه باعث خرابى بدن است. | ||
۱۱۰ - و نيز در | ۱۱۰ - و نيز در كافى، به سند خود، از عنبسه بن نجاد، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: هيچ طعامى نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» حاضر نشد كه در آن خرما باشد، مگر اين كه ابتدا از آن خرما ميل فرمود. | ||
۱۱۱ - و نيز در كافى و | ۱۱۱ - و نيز در كافى و صحيفة الرضا، به سند خود، از آباء گرام آن حضرت نقل كرده كه آن حضرت فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى خرما مى خورد، هسته آن را پشت دست خود مى گذاشت، آنگاه آن را دور مى انداخت. | ||
۱۱۲ - و در كتاب | ۱۱۲ - و در كتاب اقبال، از جلد دوم تاريخ نيشابورى نقل كرده كه در ضمن شرح حال حسن بن بشر، به سند او نقل نموده كه گفته است: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» بين هر دو لقمه، خدا را حمد مى كرد. | ||
۱۱۳ - و در | ۱۱۳ - و در كافى، به سند خود، از وهب بن عبد ربه نقل كرده كه گفت: امام صادق «عليه السلام» را ديدم كه خلال مى كرد و من به او نگاه مى كردم. حضرت فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هميشه خلال مى كرد، و خلال، دهن را خوشبو مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۸ </center> | ||
۱۱۴ - و در كتاب | ۱۱۴ - و در كتاب مكارم، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» نقل مى كند كه هر وقت آب مى آشاميد، ابتدا «بسم الله» مى گفت - تا آن جا كه مى گويد: و آب را به طور مخصوصى مى مكيد و آن را به پُرى دهان نمى بلعيد و مى فرمود: درد كبد، از همين قورت دادن است. | ||
۱۱۵ - و در كتاب | ۱۱۵ - و در كتاب جعفريات، از جعفر بن محمّد، از آباى گرامش، از على «عليه السلام» نقل مى كند كه فرمود: چند بار تجربه كردم و ديدم كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، آب يا هر آشاميدنى ديگر را، به سه نفس مى آشاميد و در ابتداى هر نفس «بسم الله» و در آخر آن «الحَمدُ لِلّه» مى گفت. از سبب آن پرسيدم، فرمود: حمد را به منظور اداى شكر پروردگار و «بسم الله» را به منظور ايمنى از ضرر و درد مى گويم. | ||
۱۱۶ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا | ۱۱۶ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در ظرف آشاميدنى نفس نمى كشيد، و اگر مى خواست نفس تازه كند، ظرف را از دهنش دور مى كرد و آنگاه تنفس مى نمود. | ||
۱۱۷ - و در احياء العلوم مى گويد: وقتى رسول خدا | ۱۱۷ - و در احياء العلوم مى گويد: وقتى رسول خدا «صلى الله عليه و آله» گوشت ميل مى فرمود، سر خود را به طرف ظرف گوشت پایين نمى انداخت، بلكه آن را به طرف دهان خود مى برد و آن را به طور مخصوصى و با تمام دندان ها مى جويد، و مخصوصا وقتى گوشت ميل مى فرمود، هر دو دست خود را به خوبى مى شست، آنگاه دست تر را به صورت خود مى كشيد. | ||
۱۱۸ - و در كتاب مكارم الاخلاق مى گويد: رسول خدا | ۱۱۸ - و در كتاب مكارم الاخلاق مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» همه رقم غذا ميل مى فرمود. | ||
مؤلف: | مؤلف: طبرسى، بعد از نقل اين روايت، اصنافى از طعام را كه آن جناب ميل می فرمود، شمرده، از آن جمله: نان و گوشت را به انواع مختلفش ذكر كرده، و همچنين خربزه و شكر و انگور و انار و خرما و شير و هريسه (گندم پخته) و روغن و سركه و كاسنى و بادروج و كلم، و روايت شده كه آن جناب از عسل خوشش مى آمد، و نيز روايت شده كه در ميان ميوه ها، انار را بيشتر دوست مى داشت. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۹ </center> | ||
۱۱۹ - و | ۱۱۹ - و طوسى، در كتاب امالى، به سند خود، از ابواسامه، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: طعام رسول الله «صلى الله عليه و آله» - اگر به دستش مى آمد - جو، و حلوايش خرما، و هيزم منزلش پوست و برگ و شاخه درخت خرما بود. | ||
۱۲۰ - و در كتاب مكارم نقل مى كند كه: | |||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله» غذاى داغ نمى خورد، و صبر مى كرد تا خنك شود و مى فرمود: خداى تعالى ما را آتش نخورانيده و غذاى داغ بركت ندارد. | |||
و وقتى غذا ميل مى فرمود، «بسم الله» مى گفت و با سه انگشت و از جلو خود غذا مى خورد، و از جلو كسى غذا بر نمى داشت. و وقتى سفره پهن مى شد، قبل از سايرين شروع می كرد، و با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط غذا مى خورد. گاهى هم از انگشت چهارمى كمك مى گرفت و با تمامى كف دست می خورد، نه با دو انگشت. و مى فرمود: غذا خوردن با دو انگشت، غذا خوردن شيطان است. | |||
رسول خدا | روزى اصحابش فالوده آوردند و آن حضرت با ايشان تناول فرمود. پس از آن پرسيد: اين فالوده از چه درست مى شود؟ عرض كردند: روغن را با عسل مى گذاريم، اين طور مى شود. فرمود: طعام خوبی است. | ||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، نان جو را الك نكرده مى خورد و هيچ وقت نان گندم نخورد، و از نان جو هم سير نشد، و هيچ وقت بر خوان طعام غذا نخورد، بلكه روى زمين مى خورد. خربزه و انگور و خرما مى خورد و هسته آن را به گوسفند مى داد، و هيچ وقت سير، پياز، تره و عسلى كه در آن مغافير بود، ميل نمى فرمود، و «مغافير،» خلطى است كه در بدن زنبور هضم نشده و در عسل مى ريزد و بوى آن در دهن مى ماند. | |||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، هيچ وقت غذایى را مذمت نفرمود. اگر آن را دوست مى داشت، مى خورد و اگر از آن خوشش نمى آمد، نمى خورد و آن را مذمت نمى كرد كه ديگران هم نخورند. ظرف غذا را مى ليسيد و مى فرمود: غذاى آخر ظرف، بركتش از همه آن غذا بيشتر است. وقتى هم كه از غذا فارغ می شد، هر سه انگشت خود را، يكى پس از ديگرى مى ليسيد و دست خود را از طعام مى شست تا پاكيزه شود، و هيچ وقت تنها غذا ميل نمى فرمود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۰ </center> | ||
مؤلف: | مؤلف: اين كه راوى گفت: با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط مى خورد، خواست تا رعايت ادب كند. چون لفظ «سبابه» - كه انگشت پهلویى ابهام است - مشتق از «سبّ: ناسزا'''» است. | ||
و اما | و اما اين كه روايت كرد كه «آن حضرت فالوده ميل مى فرمود»، مخالف است با روايتى كه صاحب كتاب محاسن، آن را با ذكر سند، از يعقوب بن شعيب، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: در وقتى كه اميرالمؤمنين «عليه السلام» در بين چند نفر از اصحاب خود در ميدان كوفه ايستاده بود، شخصى طبقى فالوده به عنوان هديه برايش آورد. حضرت به اصحاب خود فرمود: مشغول شويد، خودش هم دست دراز كرد كه ميل كند. ناگهان دست خود را كشيد و فرمود: به يادم آمد كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» فالوده نخورد، از اين جهت، از خوردنش كراهت دارم. | ||
۱۲۱ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا | ۱۲۱ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، آشاميدنی ها را هم در قدح هاى بلورى كه از شام مى آوردند و هم در قدح هاى چوبى و چرمى و سفالى مى آشاميد. | ||
مؤلف: در كافى و محاسن | مؤلف: در كافى و محاسن نيز، روايتى قريب به مضمون صدر اين روايت نقل كرده، و در آن دارد كه: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» دوست مى داشت از قدح شامى بياشامد و مى فرمود: اين ظرف، نظيف ترين ظرف هایى است كه در دسترس شما است. | ||
۱۲۲ - و در كتاب | ۱۲۲ - و در كتاب مكارم، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» نقل كرده كه آن حضرت با كف دست هم آب مى خورد. آب را در دست می ريخت و مى فرمود: هيچ ظرفى پاكيزه تر از دست نيست. | ||
۱۲۳ - و در | ۱۲۳ - و در كافى، به سند خود، از عبدالله بن سنان نقل كرده كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در روزهاى عيد قربان، دو قوچ ذبح مى كرد، يكى را از طرف خود و يكى ديگر را از طرف فقراى امتش. | ||
۱۲۴ - و از جمله آداب آن حضرت در خلوت - بنابر نقل شهيد ثانى در كتاب شرح النفليه - آن بود كه | ۱۲۴ - و از جمله آداب آن حضرت در خلوت - بنابر نقل شهيد ثانى در كتاب شرح النفليه - آن بود كه: هیچ کس او را در حال بول كردن نديد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۱ </center> | ||
۱۲۵ - و در | ۱۲۵ - و در جعفريات، به سند خود، از جعفر بن محمّد، از آباى گرامش، از على «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هر وقت مى خواست رفع حصر كند، سر خود را با چيزى مى پوشانيد و بعد از قضاى حاجت دفن مى كرد. همچنين، اگر مى خواست آب دهان بيندازد، آن را دفن مى كرد، و هر وقت به مستراح مى رفت، سر خود را مى پوشانيد. | ||
مؤلف: ساختن مستراح، از مستحدثات بعد از اسلام است. عرب قبل از اسلام مستراح نداشت و براى قضاى حاجت، به طورى كه از بعضى از روايات استفاده مى شود، به صحرا مى رفته اند. | |||
۱۲۶ - و در كافى، به سند خود، از حسين بن خالد، از ابوالحسن ثانى «عليه السلام» نقل كرده كه خدمتش عرضه داشتم: ما روايتى در دست داريم كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در عين اين كه انگشترش در دست بود، استنجا مى كرد، و اميرالمؤمنين نيز، چنين كارى مى كرده، با اين كه نقش انگشتر رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، «محمّد رسولُ الله» بوده، آيا اين روايات صحيح است؟ | |||
فرمود: آرى. عرض كردم: ما هم اين كار را مى توانيم بكنيم؟ فرمود: آنان انگشتر را به دست راست مى كرده اند و شما به دست چپ... | |||
مؤلف: روايتى قريب به اين مضمون، در جعفريات و مكارم، از كتاب «لباس»، تأليف عياشى، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده. | |||
۱۲۷ - و از جمله آداب آن حضرت در برخورد به مصيبت و بلا و مرگ عزيزان و متعلقات آن، آن است كه صاحب مكارم نقل كرده و گفته كه: | |||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، هر وقت جوش كوچكى در بدن خود مى ديد، به خدا پناه مى برد و در برابر او، اظهار مسکنت مى نمود و خود را به او مى سپرد. خدمتش عرضه مى داشتند: يا رسول الله! اين جوش كوچك كه چيز قابل توجهى نيست؟ می فرمود: آرى، وليكن خدا وقتى بخواهد درد كوچكى را بزرگ كند، مى تواند، چنان كه اگر بخواهد درد بزرگى را كوچك كند، نيز مى تواند. | |||
۱۲۸ - و در | ۱۲۸ - و در كافى، به سند خود، از جابر، از ابى جعفر «عليه السلام» نقل مى كند كه فرمود: سنّت اين است كه تابوت را از چهار طرفش به دوش بكشند و اگر بخواهند اطراف ديگرش را هم حمل كنند، مستحب است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۲ </center> | ||
۱۲۹ - و در كتاب قرب | ۱۲۹ - و در كتاب قرب الاسناد، از حسين بن طريف، از حسين بن علوانف از جعفرف از پدر بزرگوارش «عليه السلام: نقل كرده كه فرمود: | ||
روزى حسن بن على | روزى حسن بن على «عليهما السلام» با اصحاب خود نشسته بودند كه ناگاه جنازه اى را عبور دادند. بعضى از اصحاب آن حضرت برخاسته، به مشايعت آن جنازه رفتند، ولى آن حضرت برنخاست. وقتى جنازه را بردند، بعضى به آن حضرت عرض كردند: چرا شما برنخاستيد، خدا شما را عاقبت دهد، با اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله») هر وقت مى ديد جنازه اى را مى برند، بر مى خاست؟ | ||
حسن بن على | حسن بن على «عليهما السلام» فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» فقط يك بار براى جنازه برخاست، آن هم روزى بود كه جنازه مردى يهودى را مى بردند و راه عبور هم تنگ بود و آن حضرت نمى توانست از راه جنازه به كنارى برود. از روى ناچارى برخاست، براى اين كه نمى خواست جنازه بالاى سرش باشد. | ||
ویرایش