گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۷: خط ۸۷:
اين ها، وجوه صحيحى نيست. به دليل اين كه: در خصوص همين «شمس» در پاسخ نمرود، رعايت تأنيث را نموده و فرمود: «فَإنَّ اللهَ يَأتِى بِالشَّمسِ مِنَ المَشرِقِ فَأتِ بِهَا مِنَ المَغرِب». آن وقت چطور شد در خصوص: «هَذَا رَبِّى هَذَا أكبَر»، اين لهجه را به كار برد؟ و نيز چرا اين لهجه را در جمله «مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِى أنتُم لَهَا عَاكِفُونَ»، و همچنين در دعایى كه كرد و گفت: «رَبِّ إنَّهُنَّ أضلَلنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ» به كار نبرد؟ و همچنين نمى توانيم در مقام حمل كلام آن جناب بگویيم: از اين جهت لفظ «هَذَا» را مؤنث نياورد كه دنبالش مى گفت: «رَبِّى»، به خاطر احترام خدا، لفظ «هَذَا» را مذكّر آورد تا خدا را از نقص تأنيث منزّه كرده باشد.
اين ها، وجوه صحيحى نيست. به دليل اين كه: در خصوص همين «شمس» در پاسخ نمرود، رعايت تأنيث را نموده و فرمود: «فَإنَّ اللهَ يَأتِى بِالشَّمسِ مِنَ المَشرِقِ فَأتِ بِهَا مِنَ المَغرِب». آن وقت چطور شد در خصوص: «هَذَا رَبِّى هَذَا أكبَر»، اين لهجه را به كار برد؟ و نيز چرا اين لهجه را در جمله «مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِى أنتُم لَهَا عَاكِفُونَ»، و همچنين در دعایى كه كرد و گفت: «رَبِّ إنَّهُنَّ أضلَلنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ» به كار نبرد؟ و همچنين نمى توانيم در مقام حمل كلام آن جناب بگویيم: از اين جهت لفظ «هَذَا» را مؤنث نياورد كه دنبالش مى گفت: «رَبِّى»، به خاطر احترام خدا، لفظ «هَذَا» را مذكّر آورد تا خدا را از نقص تأنيث منزّه كرده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۲۸ </center>
و يا بگوييم چون خبر يعنى كلمه «ربى» مذكر بوده ، از اين جهت مبتدا را هم مذكر آورد. زيرا هيچ كدام از اين توجيه ها قانع كننده نيست. و ما به زودى در اين باره مفصلا بحث خواهيم كرد ان شاء الله.
و يا بگوييم چون خبر، يعنى كلمۀ «رَبِّى» مذكّر بوده، از اين جهت مبتدا را هم مذكّر آورد. زيرا هيچ كدام از اين توجيه ها قانع كننده نيست. و ما به زودى در اين باره، مفصلا بحث خواهيم كرد، إن شاء الله.


حاصل اينكه ، از سياق اين آيات و آيات ديگرى كه مناظرات ابراهيم (عليه السلام ) را با پدر و قومش در باره توحيد حكايت مى كند برمى آيد كه وى قبل از آن ايام ، دور از محيط پدر و قومش زندگى مى كرده ، و لذا به آنچه كه مردم از جزئيات و خصوصيات موجودات و همچنين از سنن و آداب معموله با خبر بودند، او با خبر نبوده ، و در اوايل رشد و تميزش از آن جا و مكانى كه داشته ، بيرون آمده و به پدر خود پيوسته است ، و در آن موقع بوده كه براى اولين بار چشمش به بتها مى افتد و از پدرش مى پرسد كه اين چيست؟
حاصل اين كه: از سياق اين آيات و آيات ديگرى كه مناظرات ابراهيم «عليه السلام» را با پدر و قومش در باره توحيد حكايت مى كند، بر مى آيد كه وى، قبل از آن ايام، دور از محيط پدر و قومش زندگى مى كرده، و لذا به آنچه كه مردم از جزئيات و خصوصيات موجودات و همچنين از سنن و آداب معموله با خبر بودند، او با خبر نبوده، و در اوايل رشد و تميزش از آن جا و مكانى كه داشته، بيرون آمده و به پدر خود پيوسته است، و در آن موقع بوده كه براى اولين بار، چشمش به بت ها مى افتد و از پدرش مى پرسد كه اين چيست؟


و وقتى آن جواب را ميشنود شروع مى كند به مشاجره و خدشهدار كردن الوهيت بتها و پس از قانع كردن پدر به سر وقت قوم رفته ، آنان را نيز قانع مى كند، آنگاه به سراغ پرستش ارباب بتها يعنى كواكب و خورشيد و ماه رفته يكى پس از ديگرى را پروردگار خود فرض نمود تا اينكه همه غروب كردند، آنگاه ربوبيت آنها را باطل نموده و در اثبات توحيد خالص چنين گفت: «انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين» و از شواهد و نمونه هائى كه بعدا ذكر مى كنيم چنين بر مى آيد كه اين احتجاج و استدلال را در دو روز و يك شب به پايان رسانيده است.
و وقتى آن جواب را می شنود، شروع مى كند به مشاجره و خدشه دار كردن الوهيت بت ها، و پس از قانع كردن پدر، به سر وقت قوم رفته، آنان را نيز قانع مى كند. آنگاه به سراغ پرستش ارباب بت ها، يعنى كواكب و خورشيد و ماه رفته، يكى پس از ديگرى را، پروردگار خود فرض نمود، تا اين كه همه غروب كردند. آنگاه ربوبيت آن ها را باطل نموده و در اثبات توحيد خالص چنين گفت: «إنِّى وَجَّهتُ وَجهِى لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض حَنِيفاً وَ مَا أنَا مِنَ المُشرِكِينَ». و از شواهد و نمونه هایى كه بعدا ذكر مى كنيم، چنين بر مى آيد كه اين احتجاج و استدلال را، در دو روز و يك شب به پايان رسانيده است.


ابراهيم (عليه السلام) خود بر اين معنا بصيرت و بينش داشته است كه براى آسمانها و زمين آفريدگارى است و او «الله تعالى» است ، و در اين امر شريكى براى او نيست ولى در مقام استدلال از اين معنا به جستجو برميخيزد كه آيا در بين مخلوقات خدا چيزى هست كه آن نيز پروردگار مردم و ابراهيم باشد ؟ مثلا آيا خورشيد و ماه يا چيز ديگرى هست كه در تدبير عالم شريك خدا باشد؟ يا اينكه همه امور عالم تنها به دست خداى تعالى است و بس ، و پروردگارى جز او نيست ؟
ابراهيم «عليه السلام»، خود بر اين معنا بصيرت و بينش داشته است كه براى آسمان ها و زمين آفريدگارى است و او، «الله تعالى» است و در اين امر، شريكى براى او نيست، ولى در مقام استدلال از اين معنا، به جستجو بر می خيزد كه آيا در بين مخلوقات خدا، چيزى هست كه آن نيز پروردگار مردم و ابراهيم باشد؟ مثلا آيا خورشيد و ماه يا چيز ديگرى هست كه در تدبير عالَم، شريك خدا باشد؟ يا اين كه همۀ امور عالَم، تنها به دست خداى تعالى است و بس، و پروردگارى جز او نيست؟


البته خداى تعالى در همه اين مراحل او را مدد و يارى مى نموده و با ارائه ملكوت آسمانها و زمين بنيان دلش را محكم كرده بود، ابراهيم (عليه السلام) به قدرى واقع بين بود كه هر چه را ميديد قبل از اينكه متوجه خود آن و آثار وى بشود، نخست متوجه انتسابش به خداوند شده و اول تكوين و تدبير خداى را در آن مشاهده مى كرد و سپس به خود او متوجه مى شد.
البته خداى تعالى در همه اين مراحل، او را مدد و يارى مى نموده و با ارائه ملكوت آسمان ها و زمين، بنيان دلش را محكم كرده بود. ابراهيم «عليه السلام»، به قدرى واقع بين بود كه هر چه را می ديد، قبل از اين كه متوجه خود آن و آثار وى بشود، نخست متوجه انتسابش به خداوند شده و اول، تكوين و تدبير خداى را در آن مشاهده مى كرد و سپس به خود او متوجه مى شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۲۹ </center>
قرآن در اين باره مى فرمايد: «و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السماوات و الارض» و نيز در ذيل آيات مورد بحث مى فرمايد: «و تلك حجتنا آتيناها ابراهيم على قومه نرفع درجات من نشاء ان ربك حكيم عليم...» و در سوره ديگرى مى فرمايد: «و لقد آتينا ابراهيم رشده من قبل و كنا به عالمين» و همچنين در باره گفتگوى با پدرش ‍ مى فرمايد: «يا ابت انى قد جائنى من العلم ما لم ياتك فاتبعنى اهدك صراطا سويا» و همچنين آياتى ديگر.
قرآن در اين باره مى فرمايد: «وَ كَذَلِكَ نُرِىَ إبرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض». و نيز در ذيل آيات مورد بحث مى فرمايد: «وَ تِلكَ حُجَّتُنَا آتَينَاهَا إبرَاهِيمَ عَلَى قَومِهِ نَرفَعُ دَرَجَاتٍ مَن نَشَاءُ إنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ...».  


ابراهيم (عليه السلام ) پس از فراغت از اين دو مرحله به محاجه با نمرود پادشاه معاصرش ميپردازد، زيرا نمرود مثل ساير ستمگران و ظالمان كه در قديم ميزيسته اند، ادعاى ربوبيت كرده بود و همين رويه غلط جباران آن روز بود كه فكر بتپرستى را در بشر بوجود آورد.  
و در سوره ديگرى مى فرمايد: «وَ لَقَد آتَينَا إبرَاهِيمَ رُشدَهُ مِن قَبلُ وَ كُنَّا بِهِ عَالِمِينَ». و همچنين در باره گفتگوى با پدرش مى فرمايد: «يَا أبَتِ إنِّى قَد جَائَنِى مِنَ العِلمِ مَا لَم يَأتِكَ فَاتَّبِعنِى أهدِكَ صِرَاطاً سَوِيّاً»، و همچنين آياتى ديگر.


و لذا مى بينيم قوم ابراهيم (عليه السلام) داراى خدايان بيشمارى بوده اند، و براى هر خدائى مجسمه اى بوده و بعضى از آنان ، خدايان اين مجسمه ها را، مانند آفتاب و ماه و كوكب كه گويا ستاره زهره است ميپرستيده اند.
ابراهيم «عليه السلام»، پس از فراغت از اين دو مرحله، به محاجّه با نمرود پادشاه معاصرش می پردازد. زيرا نمرود مثل ساير ستمگران و ظالمان كه در قديم می زيسته اند، ادّعاى ربوبيت كرده بود و همين رويّه غلط جبّاران آن روز بود كه فكر بت پرستى را در بشر به وجود آورد.  


اين است خلاصه آنچه كه از آيات كريم مورد بحث ، استفاده مى شود و به زودى به قدر توانايى و قدرتمان به طور تفصيل در باره مضامين آن ، بحث مى كنيم ان شاء الله تعالى
و لذا مى بينيم قوم ابراهيم «عليه السلام»، داراى خدايان بيشمارى بوده اند، و براى هر خدایى، مجسّمه اى بوده و بعضى از آنان، خدايان اين مجسّمه ها را، مانند آفتاب و ماه و كوكب كه گويا ستاره زهره است، مب پرستيده اند.


«'''وَ إِذْ قَالَ إِبْرَهِيمُ لاَبِيهِ ءَازَرَ'''»:
اين است خلاصه آنچه كه از آيات كريم مورد بحث، استفاده مى شود و به زودى، به قدر توانايى و قدرتمان، به طور تفصيل در باره مضامين آن، بحث مى كنيم، إن شاء الله تعالى.


قرائت هاى هفتگانه، كلمه «آزر» را به فتح «راء» خوانده اند، و آن را عطف بيان از كلمه «ابيه» و يا بدل از آن گرفته اند. البته بعضى نيز آن را به ضم «راء» قرائت كرده و ظاهرا آن را منادى براى نداى حذف شده دانسته و تقديرش را «يا آزر اتتخذ اصناما الهة» پنداشته اند.
==اختلاف مفسران در معناى كلمه «آزر»، و نسبت او با ابراهيم «ع»==
«'''وَ إِذْ قَالَ إِبْرَهِيمُ لاَبِيهِ آزَرَ'''»:


بعضى ديگر آن را «اءاءزرا تتخذ» با همزه استفهام و نصب «ازرا» قرائت كرده و «ازر» را مصد از باب «اءزر» «يازر» كه به معناى قوت است دانسته اند. و بنابراين قرائت معناى آيه چنين مى شود: بياد آر زمانى را كه ابراهيم به پدرش گفت آيا بتها را براى اينكه كمك و مددكار تو باشند، خداى خود گرفته اى؟
قرائت هاى هفتگانه، كلمۀ «آزر» را، به فتح «راء» خوانده اند، و آن را عطف بيان از كلمۀ «أبّيهّ»، و يا بَدَل از آن گرفته اند. البته بعضى نيز، آن را به ضمّ «راء» قرائت كرده و ظاهرا آن را منادى براى نداى حذف شده دانسته و تقديرش را «يَا آزَرُ أتَتَّخِذُ أصنَاماً آلِهَة» پنداشته اند.


اختلاف مفسران در معناى كلمه «آزر»، و نسبت او با ابراهيم «ع»
بعضى ديگر آن را «أأزراً تَتَّخِذُ»، با همزه استفهام و نصب «أزراً» قرائت كرده و «أزر» را، مصدر از باب «أزر» «يأزر»، كه به معناى قوت است، دانسته اند. و بنابر اين قرائت، معناى آيه چنين مى شود: به ياد آر، زمانى را كه ابراهيم به پدرش گفت: آيا بت ها را براى اين كه كمك و مددكار تو باشند، خداى خود گرفته اى؟


به هر تقدير مفسرين در باره كلمه: «آزر» بنا به قرائت اولى كه قرائت مشهورى است و همچنين بنا بر قرائت دومى كه قرائت غير مشهور است اختلاف كرده اند، كه آيا اين كلمه اسم پدرش بوده و يا آنكه لقب وى بوده است كه مدح او را ميرسانيده اگر به معناى كمك گيرنده باشد، يا ذم او را مي فهمانيده است اگر به معناى لنگ و يا كج و معوج باشد.
به هر تقدير، مفسّران، در باره كلمۀ «آزر»، بنا به قرائت اولى كه قرائت مشهورى است، و همچنين بنابر قرائت دومى، كه قرائت غيرمشهور است، اختلاف كرده اند كه آيا اين كلمه، اسم پدرش بوده و يا آن كه لقب وى بوده است، كه مدح او را می رسانيده، اگر به معناى كمك گيرنده باشد؟ يا ذمّ او را مي فهمانيده است، اگر به معناى لنگ و يا كج و معوج باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۳۰ </center>
و منشا اين اختلاف رواياتى است كه مى گويد: اسم پدر ابراهيم «تارح» يا «تارخ» بوده ، و اتفاقا تاريخ و همچنين تورات هم اين معنا را تاييد مى كند. و نيز اختلاف كرده اند در اينكه آيا مراد از كلمه «ابيه» پدر او است يا عمويش يا جد مادريش ، يا آنكه مراد، رئيس و بزرگ فاميل است.  
و منشأ اين اختلاف، رواياتى است كه مى گويد: اسم پدر ابراهيم «تارح» يا «تارخ» بوده، و اتفاقا تاريخ و همچنين تورات هم، اين معنا را تأييد مى كند. و نيز اختلاف كرده اند در اين كه: آيا مراد از كلمۀ «أبِيه»، پدر اوست، يا عمويش يا جدّ مادری اش، يا آن كه مراد، رئيس و بزرگ فاميل است.  


منشا اين اختلاف نيز از اختلاف رواياتى است كه در اين باره وارد شده ، چون بعضى از اخبار دارد كه مراد از أ بيه پدر او است ، و ابراهيم (عليه السلام ) در قيامت از او شفاعت خواهد كرد، و خداوند هم شفاعتش را نپذيرفته و پدرش را به صورت كفتارى گنديده ، مسخ نموده و خود ابراهيم نيز از او بيزارى ميجويد. بعضى ديگر دارد كه او پدر ابراهيم نبوده چون پدرش مردى موحد بوده و هرگز شرك نورزيده است.  
منشأ اين اختلاف نيز، از اختلاف رواياتى است كه در اين باره وارد شده. چون بعضى از اخبار دارد كه مراد از «أبيه»، پدر اوست، و ابراهيم «عليه السلام»، در قيامت، از او شفاعت خواهد كرد، و خداوند هم شفاعتش را نپذيرفته و پدرش را به صورت كفتارى گنديده، مسخ نموده و خود ابراهيم نيز، از او بيزارى می جويد. بعضى ديگر دارد كه: او، پدر ابراهيم نبوده، چون پدرش مردى موحد بوده و هرگز شرك نورزيده است.  


و در اخبار ديگرى هم دارد كه اجداد پيغمبر اسلام همگى موحد بوده اند. و همچنين روايات ديگرى كه در اين باره وارد شده است و همين روايات در ساير جزئيات داستان ابراهيم نيز اختلاف فاحشى دارند، حتى بعضى از آنها مشتمل بر مطالبى است كه بيشتر به نسبتهائى شباهت دارد كه عهد عتيق به ابراهيم داده ، سخنانى كه به هيچ وجه با مقام خليل اللهى و نبوت و رسالت ابراهيم نمى سازد.  
و در اخبار ديگرى هم دارد كه اجداد پيغمبر اسلام همگى موحد بوده اند. و همچنين روايات ديگرى كه در اين باره وارد شده است و همين روايات در ساير جزئيات داستان ابراهيم نيز اختلاف فاحشى دارند، حتى بعضى از آنها مشتمل بر مطالبى است كه بيشتر به نسبتهائى شباهت دارد كه عهد عتيق به ابراهيم داده ، سخنانى كه به هيچ وجه با مقام خليل اللهى و نبوت و رسالت ابراهيم نمى سازد.  
۱۹٬۳۰۲

ویرایش