گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
باز اين محبت همچنان زياد می شود و شدت مى يابد، تا جایى كه پيوند دل از هر چيز مى گسلد، و تنها با محبوب متصل می كند و ديگر به غير پروردگارش، هيچ چيز ديگرى را دوست نمی دارد، و دلش جز براى او خاشع و ظاهرش جز براى او خاضع نمی شود.
باز اين محبت همچنان زياد می شود و شدت مى يابد، تا جایى كه پيوند دل از هر چيز مى گسلد، و تنها با محبوب متصل می كند و ديگر به غير پروردگارش، هيچ چيز ديگرى را دوست نمی دارد، و دلش جز براى او خاشع و ظاهرش جز براى او خاضع نمی شود.


چون چنين بنده اى به هيچ چيز بر نمى خورد و در كنار هيچ چيز نمی ايستد كه نصيبى از جمال و زيبایى داشته باشد، مگر آن كه آن جمال را نمونه اى از جمال لايتناهى و حُسن بى حد و كمال فناناپذير خدايش مى بيند. پس حسن و جمال و بهاء، هرچه هست، از آنِ اوست. اگر غير او هم سهمى از آن داشته باشد، آن نيز ملك وى است، چون ماسواى خداريال آيت او هستند، از خود چيزى ندارند و اصولا آيتريال خوديتى ندارد. نفسيت و واقعيت آيت، همانا حكايت از صاحب آيت است. اين بنده هم كه سراپاى وجودش را محبت صاحب آيت پر كرده، پس او ديگر رشته محبت خود را از هر چيزى بريده و منحصر در پروردگارش كرده است. او به غير از خداى سبحان و جز در راه خدا محبت ندارد.
چون چنين بنده اى به هيچ چيز بر نمى خورد و در كنار هيچ چيز نمی ايستد كه نصيبى از جمال و زيبایى داشته باشد، مگر آن كه آن جمال را نمونه اى از جمال لايتناهى و حُسن بى حد و كمال فناناپذير خدايش مى بيند. پس حسن و جمال و بهاء، هرچه هست، از آنِ اوست. اگر غير او هم سهمى از آن داشته باشد، آن نيز ملك وى است، چون ماسواى خداريال آيت او هستند، از خود چيزى ندارند و اصولا آيت، خوديتى ندارد. نفسيت و واقعيت آيت، همانا حكايت از صاحب آيت است. اين بنده هم كه سراپاى وجودش را محبت صاحب آيت پر كرده، پس او ديگر رشته محبت خود را از هر چيزى بريده و منحصر در پروردگارش كرده است. او به غير از خداى سبحان و جز در راه خدا محبت ندارد.


اين جاست كه به كلّى نحوۀ ادراك و طرز فكر و طرز رفتارش عوض مى شود. يعنى هيچ چيزى را نمى بيند، مگر آن كه خداى سبحان را قبل از آن و با آن می بيند و موجودات در نظرش از مرتبه استقلال ساقط می شوند.
اين جاست كه به كلّى نحوۀ ادراك و طرز فكر و طرز رفتارش عوض مى شود. يعنى هيچ چيزى را نمى بيند، مگر آن كه خداى سبحان را قبل از آن و با آن می بيند و موجودات در نظرش از مرتبه استقلال ساقط می شوند.
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
پس صور علميه و طرز فكر چنين كسى، غير از ديگران است. براى اين كه ديگران به هر چيزى كه نظر می كنند، از پشت حجاب استقلال نگاه مى كنند، ولى او اين حجاب را پس زده و اين عينك از چشم برداشته، اين از نظر علم و طرز فكر و همچنين از نظر عمل با ديگران فرق دارد. او از آن جایى كه غير خدا را دوست نمی دارد، قهرا جز تحصيل رضاى او هدفى ندارد. اگر چيزى می خواهد و اگر اميدش می دارد، اگر از چيزى می ترسد، اگر اختيار می كند و يا صرف نظر می نمايد و يا مأيوس می شود، يا استيحاش می كند، يا راضى می شود، يا خشمناك می گردد، همه اش براى خداست.
پس صور علميه و طرز فكر چنين كسى، غير از ديگران است. براى اين كه ديگران به هر چيزى كه نظر می كنند، از پشت حجاب استقلال نگاه مى كنند، ولى او اين حجاب را پس زده و اين عينك از چشم برداشته، اين از نظر علم و طرز فكر و همچنين از نظر عمل با ديگران فرق دارد. او از آن جایى كه غير خدا را دوست نمی دارد، قهرا جز تحصيل رضاى او هدفى ندارد. اگر چيزى می خواهد و اگر اميدش می دارد، اگر از چيزى می ترسد، اگر اختيار می كند و يا صرف نظر می نمايد و يا مأيوس می شود، يا استيحاش می كند، يا راضى می شود، يا خشمناك می گردد، همه اش براى خداست.


پس هدف هاى او با هدف هاى مردم، مختلف است. چون او تاكنون مانند ساير مردم، هرچه می كرد، به منظور كمال خود مى كرد. به اين منظور مى كرد كه يك فضيلت انسانى كسب كند، و اگر از كارى دورى می كرد و يا از خلقى دورى می گزيد، بدين جهت بود كه آن عمل و آن خلق و خوى رذيله بود، ولى حالا هر كارى می كند، بدان جهت می كند كه محبوبش دوست دارد، و اگر نمى كند، براى اين نمی كند كه محبوبش آن را كراهت دارد. و خلاصه، همه همّ و غمّش، محبوب است، نه فضيلتى برايش مطرح است و نه رذيلتى،
پس هدف هاى او با هدف هاى مردم، مختلف است. چون او تاكنون مانند ساير مردم، هرچه می كرد، به منظور كمال خود مى كرد. به اين منظور مى كرد كه يك فضيلت انسانى كسب كند، و اگر از كارى دورى می كرد و يا از خلقى دورى می گزيد، بدين جهت بود كه آن عمل و آن خلق و خوى رذيله بود، ولى حالا هر كارى می كند، بدان جهت می كند كه محبوبش دوست دارد، و اگر نمى كند، براى اين نمی كند كه محبوبش آن را كراهت دارد. و خلاصه، همه همّ و غمّش، محبوب است، نه فضيلتى برايش مطرح است و
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۶۳ </center>
نه ستايش مردم و نه بارك اللّه ايشان و نه ياد خيرشان. نه توجهى به دنيا دارد و نه به آخرت. نه بهشتى در نظر دارد و نه دوزخى، و روز به روز، ذلت عبوديتش و دليل محبتش بيشتر مى شود.
نه رذیلتی، نه ستايش مردم و نه بارك اللّه ايشان و نه ياد خيرشان. نه توجهى به دنيا دارد و نه به آخرت. نه بهشتى در نظر دارد و نه دوزخى، و روز به روز، ذلت عبوديتش و دليل محبتش بيشتر مى شود.


<center>رَوَت لِى أحَادِيثَ الغُرَامِ صَبَابَة * بِإسنَادِهَا عَن جِيرَةِ العَلَمِ الفَردِ</center>
<center>رَوَت لِى أحَادِيثَ الغُرَامِ صَبَابَة * بِإسنَادِهَا عَن جِيرَةِ العَلَمِ الفَردِ</center>


<center>وَ حَدَّثَنِى مُرُّ النَّسِيمِ عَنِ الصَّبَا * عَنِ الدَّوحِ عَن وَادِى الغَضَا عَن رَبِّى نَجدِ</center>
<center>وَ حَدَّثَنِى مُرُّ النَّسِيمِ عَنِ الصَّبَا * عَنِ الدَّوحِ عَن وَادِى الغَضَا عَن رَبِّى نَجدِ</center>


<center>عَنِ الدَّمعِ عَن عَينِى القَرِيحِ عَنِ الحَوَى * عَنِ الحُزنِ عَن قَلبِىَ الجَرِيحِ عَن الوَجدِ</center>
<center>عَنِ الدَّمعِ عَن عَينِى القَرِيحِ عَنِ الحَوَى * عَنِ الحُزنِ عَن قَلبِىَ الجَرِيحِ عَن الوَجدِ</center>


<center>بِأنَّ غَرَامِى وَ الهَوَى قَد تَحَالَفَا * عَلَىَّ تَلَفَّى حَتَّى أُوَسَّدَ فِى لَحَدِى</center>
<center>بِأنَّ غَرَامِى وَ الهَوَى قَد تَحَالَفَا * عَلَىَّ تَلَفَّى حَتَّى أُوَسَّدَ فِى لَحَدِى</center>


و اين بيانش كه ما در اين جا آورديم، هر چند اختصار را در آن ترجيح داديم، و يكن اگر در همين اختصار، نيك دقت و تأمل به خرج دهى، خواهى ديد كه در عين كوتاهی اش، در رساندن مطلوب كافى است، و نيز روشن گرديد كه در مسلك سوم، پاى فضيلت و رذيلت به ميان نمى آيد و غرض ها كه همان فضائل انسانى باشد، به يك غرض مبدّل مى شود و آن، عبارت است: از «وجه خدا». و اى بسا كه در پاره اى موارد، نظريه اين مسلك با آن دو مسلك ديگر مختلف شود. به اين معنا كه آنچه در نظرهاى ديگر فضيلت شمرده شود، در اين نظريه و مسلك رذيله شود و به عكس.
و اين بيانش كه ما در اين جا آورديم، هر چند اختصار را در آن ترجيح داديم، وليكن اگر در همين اختصار، نيك دقت و تأمل به خرج دهى، خواهى ديد كه در عين كوتاهی اش، در رساندن مطلوب كافى است.
 
و نيز روشن گرديد كه در مسلك سوم، پاى فضيلت و رذيلت به ميان نمى آيد و غرض ها كه همان فضائل انسانى باشد، به يك غرض مبدّل مى شود و آن، عبارت است: از «وجه خدا». و اى بسا كه در پاره اى موارد، نظريه اين مسلك با آن دو مسلك ديگر مختلف شود. به اين معنا كه آنچه در نظرهاى ديگر فضيلت شمرده شود، در اين نظريه و مسلك رذيله شود و به عكس.
<span id='link560'><span>
<span id='link560'><span>


۲۰٬۸۸۷

ویرایش