۲۰٬۸۶۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۵ </center> | ||
<span id='link546'><span> | <span id='link546'><span> | ||
==بحث روايتى (درباره برزخ و زندگى روح | ==بحث روايتى (درباره برزخ و زندگى روح پس از مرگ) == | ||
در تفسير | در تفسير قمى، از سُوَيد بن غفله، از اميرالمؤمنين «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: | ||
فرزند آدم، وقتى به آخرين روز دنيا و اولين روز آخرت می رسد، مال و فرزندان و اعمالش در نظرش مجسم مى شوند. نخست متوجه مال خود مى شود و به او می گويد: به خدا سوگند من براى جمع آورى و حفظ تو بسيار حريص بودم و بسيار بخل ورزيدم، حال چه كمكى می توانى به من بكنى؟ مال به او می گويد: كفن خود را می توانى از من بردارى. | |||
سپس متوجه فرزندان مى شود، و به ايشان مى گويد: به خدا سوگند، من خيلى شما را دوست می داشتم و همواره از شما حمایت مى كردم، (در اين روز بيچارگيم)، چه خدمتى می توانيد به من بكنيد؟ می گويند: غير از اين كه تو را در گودالت دفن كنيم، هيچ. | |||
وى مى پرسد: تو | سپس متوجه عمل خود می شود و می گويد: به خدا سوگند من درباره تو بى رغبت بودم و تو بر من گران بودى، تو امروز چه كمكى به من مى كنى؟ می گويد: من مؤنس تو در قبر و در قيامت هستم، تا آن كه من و تو را بر پروردگارت عرضه بدارند. | ||
آنگاه امام فرمود: اگر آدمى در دنيا ولىّ خدا باشد، عملش به صورت خوشبوترين و زيباترين و خوش لباس ترين مرد نزدش مى آيد و می گويد: بشارت می دهم تو را به روحى از خدا و ريحانى و بهشت نعيمى كه چه خوش آمدنى كردى. | |||
وى مى پرسد: تو كيستى؟ می گويد من عمل صالح تو هستم كه از دنيا به آخرت كوچ كرده ام، و آدمى در آن روز، مُرده شوى خود را می شناسد و با كسانی كه جنازه اش را بر می دارند، سخن می گويد و سوگندشان می دهد كه عجله كنند. | |||
پس همين كه داخل قبر شد، دو فرشته نزدش مى آيند كه همان دو فتان قبرند، موى بدنشان آن قدر بلند است كه روى زمين كشيده می شود و با انياب خود زمين را مى شكافند، صدایى دارند چون رعد قاصف، ديدگانى چون برق خاطف، برقى كه چشم را مى زند، از او مى پرسند: پروردگارت كيست، و پيرو كداميك از انبيایى، و چه دينى دارى؟ می گويد: پروردگارم اللّه است، و پيامبرم محمّد «ص» و دينم اسلام است. می گويند: به خاطر اين كه در سخن حق پايدار مانده اى، خدايت بر آنچه دوست می دارى و بدان خوشنودى، ثابت بدارد. | |||
و اين دعاى خير، همان است كه خدا در قرآن فرموده: «يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالقَولِ الثَّابِتِ فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا: خداى تعالى، كسانى را كه ايمان آورده اند، بر قول حق و ثابت، هم در دنيا و هم در آخرت، پايدارى می دهد». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۶ </center> | ||
اين جاست كه قبر او را تا آن جا كه چشمش كار كند، گشاد مى كنند و درى از بهشت به رويش مى گشايند و به وى می گويند: با ديده روشن و با خرسندى خاطر بخواب، آن طور كه جوان نورس و آسوده خاطر می خوابد. و اين دعاى خير، همان است كه خداى تعالى درباره اش فرموده: «أصحَابُ الجَنَّةِ يَومَئِذٍ خَيرٌ مُستَقَرّاً وَ أحسَنُ مَقِيلاً: بهشتيان آن روز، بهترين جايگاه و زيباترين خوابگاه را دارند». | |||
و اگر دشمن پروردگارش باشد، فرشته اش | و اگر دشمن پروردگارش باشد، فرشته اش به صورت زشت ترين صورت و جامه و بدترين چيز نزدش مى آيد و به وى می گويد: بشارت باد تو را به ضيافتى از حميم دوزخ، جايگاه آتشى افروخته. و او نيز، شوينده خود را مى شناسد و حامل خود را سوگند می دهد كه: مرا به طرف قبر مبر، و چون داخل قبرش مى كنند، دو فرشته ممتحن نزدش مى آيند و كفن او را از بدنش انداخته، مى پرسند: پروردگار تو و پيغمبرت كيست، و چه دينى دارى؟ می گويد: نمی دانم. مى گويند: هرگز ندانى و هدايت نشوى. پس او را با گرزى آن چنان مى زنند كه تمامى جنبنده هایی كه خدا آفريده، به غير از جنّ و انس، همه از آن ضربت تكان می خورند. | ||
آنگاه درى از جهنم | آنگاه درى از جهنم به رويش باز نموده، به او می گويند: بخواب با بدترين حال. آنگاه قبرش آن قدر تنگ می شود كه بر اندامش مى چسبد، آن طور كه نوك نيره به غلافش، به طوری كه دماغش، يعنى مغز سرش از بين ناخن و گوشتش بيرون آيد و خداوند مار و عقرب زمين و حشرات آن را بر او مسلط مى كند تا نيشش بزنند و او بدين حال خواهد بود، تا خداوند از قبرش مبعوث كند. در اين مدت آن قدر در فشار است كه دائما آرزو مى كند كى می شود كه قيامت قيام كند. | ||
و در كتاب منتخب | و در كتاب منتخب البصائر، از ابوبكر حضرمى، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: | ||
سؤال قبر مخصوص دو طایفه است: يكى آن هایی كه ايمان خالص داشتند و يكى آن ها كه كفر خالص داشتند. عرضه داشتم: پس ساير مردم چطور؟ فرمود: اما بقيه مردم، از سؤالشان صرف نظر می شود. | |||
<span id='link547'><span> | <span id='link547'><span> | ||
و در امالى | |||
و در امالى شيخ، از ابن ظبيان روايت كرده كه گفت: نزد امام صادق «عليه السلام» بودم، ايشان پرسيدند: مردم درباره ارواح مؤمنان بعد از مرگ چه می گويند؟ | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۷ </center> | ||
بلكه در | گفتم: می گويند ارواح مؤمنان در سنگدان مرغانى سبزرنگ جا می گيرند. فرمود: سبحان اللّه! خداى تعالى، مؤمن را گرامى تر از اين می دارد، بلكه در دَمِ مرگ مؤمن، رسول خدا «ص» و على و فاطمه و حسن و حسين «عليهم السلام»، در حالی كه ملائكه مقرب خداى عزوجل، ايشان را همراهى مى كنند، به بالينش حاضر می شوند. | ||
و اين | اگر خداى تعالى زبانش را به شهادت بر توحيد او و نبوت رسول خدا «ص» و ولايت اهل بيت آن جناب، باز كرد كه بر اين معانى شهادت می دهد، و رسول خدا «ص» و على و فاطمه و حسن و حسين «عليهم السلام» و ملائكه مقرّب خدا با ايشان گواه می شوند و اگر زبانش بند آمده باشد، خدای تعالى، رسول گرامى خود را به اين خصيصه اختصاص داده كه از ايمان درونى هر كس آگاه است، و لذا به ايمان درونى مؤمن گواهى می دهد و على و فاطمه و حسن و حسين - كه بر همگى آنان بهترين سلام باد - و نيز ملائكه اى كه حضور دارند، شهادت رسول خدا «ص» را گواهى مى كنند. | ||
و در | و اين مؤمن وقتى روحش گرفته می شود، او را به سوى بهشت می برند. البته با بدنى و صورتى نظير صورتى كه در دنيا داشت، و مؤمنان، در آن جا می خورند و مى نوشند، به طوری كه اگر كسى از آشنايانشان از دنيا به نزدشان بيايد، ايشان را مى شناسد، چون گفتيم به همان صورتى هستند كه در دنيا بودند. | ||
و در | و در كتاب محاسن، از حمّاد بن عثمان، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: از ارواح مؤمنان سخن به ميان آمد. | ||
و در | آن جناب فرمود: يكديگر را ديدار مى كنند. من از درِ تعجب پرسيدم: ديدار مى كنند؟ فرمود: آرى، از يكديگر احوال مى پرسند و يكديگر را مى شناسند، حتى وقتى تو يكى از ايشان را ببينى، مى گویى اين فلانى است. | ||
و در كافى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: | |||
مؤمن به ديدار بازماندگان خود مى آيد، و از زندگى آنان، تنها آنچه مايه خرسندى است، مى بيند و آنچه مايه نگرانى است، از نظر او پوشيده می دارند. و كافر هم به زيارت بازمانده خود مى آيد، ولى او تنها ناگواری ها را مى بيند و اما خوشى ها و آنچه محبوب اوست، از نظرش پوشيده می دارند. آنگاه اضافه فرمود كه: بعضى از اموات، در همه جمعه ها، به ديدار اهل خود مى آيند و بعضى ديگر به قدر عملى كه دارند. | |||
و در كافى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: | |||
ارواح اموات، مانند اجساد، بدن دارند و در درختى از بهشت جاى دارند. يكديگر را مى شناسند و حال يكديگر را مى پرسند و چون روحى تازه از راه برسد، به يكديگر می گويند: فعلا مزاحمش نشويد كه از هول عظيمى در آمده (بگذاريد كمى استراحت كند. آنگاه از او می پرسند: فلانى چه كرد، و فلانى چه شد؟ اگر در پاسخ بگويد او در دنيا زنده بود كه من آمدم، به انتظارش مى نشينند، و اگر بگويد او مدتى است از دنيا در آمده، مى فهمند كه او بهشتى نبوده، از درِ ترحم مى گويند سقوط كرده، سقوط كرده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۸ </center> | ||
مؤلف: روايات در باب زندگى در برزخ بسيار زياد است، و ما آن مقدار را كه جامع معناى برزخ بود، انتخاب نموده، در اين جا آورديم، و گرنه در اين معانى كه ما آورديم، روايات آن قدر زياد است كه به حدّ استفاضه رسيده و همه آن ها دلالت دارد بر اين كه «،برزخ» عالمى است مجرّد از ماده. | |||
<span id='link548'><span> | |||
==داستانى در تاءييد ادله گذشته بر وجود عالم برزخ و حيات روح بعد از مرگ == | ==داستانى در تاءييد ادله گذشته بر وجود عالم برزخ و حيات روح بعد از مرگ == | ||
(مترجم ): در اينجا مناسب ديدم بعنوان تاءييد ادله گذشته از ميان داستانهايى كه در اين باره شنيده ام يك داستان را نقل كنم تا خواننده عزيز نسبت به زندگى در برزخ اعتقادش قوى تر گردد، البته همانطور كه اشاره شد در اين باره شنيده هاى بيشترى دارم و همه را از اشخاص با تقوى و مورد وثوق شنيده ام لكن داستانى كه از نظر خواننده مى گذرد مربوط به مشاهده اى است كه براى استاد عاليقدرم علامه طباطبائى مؤ لف همين كتاب دست داده و من آنرا قبلا از حضرت آيه اللّه جناب آقاى حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى فرزند مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى مؤ سس و بنيانگذار حوزه علميه قم شنيده بودم بعد عين شنيده خود را براى جناب استاد نقل كردم و ايشان آنرا صحه گذاردند و امروز كه روز چهارشنبه يازدهم جمادى الاولى سال ۱۳۹۸ هجرى قمرى است از ايشان اجازه خواستم داستان زير را در بحث پيرامون برزخ درج كنم ايشان جواب صريحى ندادند ولى از آنجائيكه به نظر خودم بهترين دليل بر وجود برزخ است لذا نتوانستم از درج آن چشم بپوشم ، | (مترجم ): در اينجا مناسب ديدم بعنوان تاءييد ادله گذشته از ميان داستانهايى كه در اين باره شنيده ام يك داستان را نقل كنم تا خواننده عزيز نسبت به زندگى در برزخ اعتقادش قوى تر گردد، البته همانطور كه اشاره شد در اين باره شنيده هاى بيشترى دارم و همه را از اشخاص با تقوى و مورد وثوق شنيده ام لكن داستانى كه از نظر خواننده مى گذرد مربوط به مشاهده اى است كه براى استاد عاليقدرم علامه طباطبائى مؤ لف همين كتاب دست داده و من آنرا قبلا از حضرت آيه اللّه جناب آقاى حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى فرزند مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى مؤ سس و بنيانگذار حوزه علميه قم شنيده بودم بعد عين شنيده خود را براى جناب استاد نقل كردم و ايشان آنرا صحه گذاردند و امروز كه روز چهارشنبه يازدهم جمادى الاولى سال ۱۳۹۸ هجرى قمرى است از ايشان اجازه خواستم داستان زير را در بحث پيرامون برزخ درج كنم ايشان جواب صريحى ندادند ولى از آنجائيكه به نظر خودم بهترين دليل بر وجود برزخ است لذا نتوانستم از درج آن چشم بپوشم ، |
ویرایش