گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۵ </center>
<span id='link546'><span>
<span id='link546'><span>
==بحث روايتى (درباره برزخ و زندگى روح بعد از مرگ ) ==
==بحث روايتى (درباره برزخ و زندگى روح پس از مرگ) ==
در تفسير قمى ، از سويد بن غفله ، از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: فرزند آدم وقتى به آخرين روز دنيا و اولين روز آخرت ميرسد مال و فرزندان و اعمالش در نظرش مجسم مى شوند، نخست متوجه مال خود مى شود و باو ميگويد: بخدا سوگند من براى جمع آورى و حفظ تو بسيار حريص بودم و بسيار بخل ورزيدم ، حال چه كمكى ميتوانى به من بكنى ؟ مال باو ميگويد: كفن خود را ميتوانى از من بردارى .
در تفسير قمى، از سُوَيد بن غفله، از اميرالمؤمنين «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود:  


سپس متوجه فرزندان مى شود، و بايشان مى گويد: بخدا سوگند، من خيلى شما را دوست ميداشتم و همواره حمايت از شما مى كردم (در اين روز بيچارگيم ) چه خدمتى ميتوانيد بمن بكنيد ؟ ميگويند: (غير از اينكه ) تو را در گودالت دفن كنيم هيچ ، سپس متوجه عمل خود ميشود و ميگويد: بخدا سوگند من درباره تو بى رغبت بودم و تو بر من گران بودى ، تو امروز چه كمكى به من مى كنى ؟ ميگويد: من مؤ نس توام در قبر و در قيامت ، تا آنكه من و تو را بر پروردگارت عرضه بدارند.
فرزند آدم، وقتى به آخرين روز دنيا و اولين روز آخرت می رسد، مال و فرزندان و اعمالش در نظرش مجسم مى شوند. نخست متوجه مال خود مى شود و به او می گويد: به خدا سوگند من براى جمع آورى و حفظ تو بسيار حريص بودم و بسيار بخل ورزيدم، حال چه كمكى می توانى به من بكنى؟ مال به او می گويد: كفن خود را می توانى از من بردارى.


آنگاه امام فرمود: اگر آدمى در دنيا ولى خدا باشد، عملش بصورت خوشبوترين و زيباترين ، و خوش لباسترين مرد نزدش مى آيد و ميگويد: بشارت ميدهم تو را به روحى از خدا و ريحانى و بهشت نعيمى كه چه خوش آمدنى كردى .
سپس متوجه فرزندان مى شود، و به ايشان مى گويد: به خدا سوگند، من خيلى شما را دوست می داشتم و همواره از شما حمایت مى كردم، (در اين روز بيچارگيم)، چه خدمتى می توانيد به من بكنيد؟ می گويند: غير از اين كه تو را در گودالت دفن كنيم، هيچ.  


وى مى پرسد: تو كيستى ؟ ميگويد من عمل صالح توام كه از دنيا به آخرت كوچ كرده ام ، و آدمى در آنروز مرده شوى خود را ميشناسد و با كسانيكه جنازه اش را بر ميدارند سخن ميگويد و سوگندشان ميدهد كه عجله كنند، پس همينكه داخل قبر شد، دو فرشته نزدش مى آيند كه همان دو فتان قبرند موى بدنشان آنقدر بلند است كه روى زمين كشيده ميشود و با انياب خود زمين را مى شكافند، صدائى دارند چون رعد قاصف ، ديدگانى چون برق خاطف ، برقى كه چشم را مى زند، از او مى پرسند: پروردگارت كيست ؟ و پيرو كداميك از انبيائى ؟ و چه دينى دارى ؟ ميگويد: پروردگارم اللّه است ، و پيامبرم محمد (ص ) و دينم اسلام است ، ميگويند: (بخاطر اينكه در سخن حق پايدار مانده اى ) خدايت بر آنچه دوست ميدارى و بدان خوشنودى ثابت بدارد، و اين دعاى خير همان است كه خدا در قرآن فرموده : «'''يثبت اللّه الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا'''»، (خداى تعالى كسانى را كه ايمان آورده اند بر قول حق و ثابت ، هم در دنيا و هم در آخرت پايدارى ميدهد).
سپس متوجه عمل خود می شود و می گويد: به خدا سوگند من درباره تو بى رغبت بودم و تو بر من گران بودى، تو امروز چه كمكى به من مى كنى؟ می گويد: من مؤنس تو در قبر و در قيامت هستم، تا آن كه من و تو را بر پروردگارت عرضه بدارند.
 
آنگاه امام فرمود: اگر آدمى در دنيا ولىّ خدا باشد، عملش به صورت خوشبوترين و زيباترين و خوش لباس ترين مرد نزدش مى آيد و می گويد: بشارت می دهم تو را به روحى از خدا و ريحانى و بهشت نعيمى كه چه خوش آمدنى كردى.
 
وى مى پرسد: تو كيستى؟ می گويد من عمل صالح تو هستم كه از دنيا به آخرت كوچ كرده ام، و آدمى در آن روز، مُرده شوى خود را می شناسد و با كسانی كه جنازه اش را بر می دارند، سخن می گويد و سوگندشان می دهد كه عجله كنند.
 
پس همين كه داخل قبر شد، دو فرشته نزدش مى آيند كه همان دو فتان قبرند، موى بدنشان آن قدر بلند است كه روى زمين كشيده می شود و با انياب خود زمين را مى شكافند، صدایى دارند چون رعد قاصف، ديدگانى چون برق خاطف، برقى كه چشم را مى زند، از او مى پرسند: پروردگارت كيست، و پيرو كداميك از انبيایى، و چه دينى دارى؟ می گويد: پروردگارم اللّه است، و پيامبرم محمّد «ص» و دينم اسلام است. می گويند: به خاطر اين كه در سخن حق پايدار مانده اى، خدايت بر آنچه دوست می دارى و بدان خوشنودى، ثابت بدارد.
 
و اين دعاى خير، همان است كه خدا در قرآن فرموده: «يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالقَولِ الثَّابِتِ فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا: خداى تعالى، كسانى را كه ايمان آورده اند، بر قول حق و ثابت، هم در دنيا و هم در آخرت، پايدارى می دهد».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۶ </center>
اينجاست كه قبر او را تا آنجا كه چشمش كار كند گشاد مى كنند و درى از بهشت برويش مى گشايند و بوى ميگويند: با ديده روشن و با خرسندى خاطر بخواب ، آنطور كه جوان نورس و آسوده خاطر ميخوابد، و اين دعاى خير همان است كه خداى تعالى درباره اش فرموده : «'''اصحاب الجنة يومئذ خير مستقرا و احسن مقيلا'''»، (بهشتيان آنروز بهترين جايگاه و زيباترين خوابگاه را دارند).
اين جاست كه قبر او را تا آن جا كه چشمش كار كند، گشاد مى كنند و درى از بهشت به رويش مى گشايند و به وى می گويند: با ديده روشن و با خرسندى خاطر بخواب، آن طور كه جوان نورس و آسوده خاطر می خوابد. و اين دعاى خير، همان است كه خداى تعالى درباره اش فرموده: «أصحَابُ الجَنَّةِ يَومَئِذٍ خَيرٌ مُستَقَرّاً وَ أحسَنُ مَقِيلاً: بهشتيان آن روز، بهترين جايگاه و زيباترين خوابگاه را دارند».


و اگر دشمن پروردگارش باشد، فرشته اش بصورت زشت ترين صورت و جامه و بدترين چيز نزدش مى آيد و بوى ميگويد: بشارت باد تو را به ضيافتى از حميم دوزخ ، جايگاه آتشى افروخته و او نيز شوينده خود را مى شناسد و حامل خود را سوگند ميدهد: كه مرا بطرف قبر مبر، و چون داخل قبرش مى كنند، دو فرشته ممتحن نزدش مى آيند و كفن او را از بدنش انداخته ، مى پرسند: پروردگار تو و پيغمبرت كيست ؟ و چه دينى دارى ؟ ميگويد: نميدانم ، مى گويند: هرگز ندانى و هدايت نشوى پس او را با گرزى آنچنان مى زنند كه تمامى جنبنده هائيكه خدا آفريده ، به غير از جن و انس ، همه از آن ضربت تكان ميخورند.
و اگر دشمن پروردگارش باشد، فرشته اش به صورت زشت ترين صورت و جامه و بدترين چيز نزدش مى آيد و به وى می گويد: بشارت باد تو را به ضيافتى از حميم دوزخ، جايگاه آتشى افروخته. و او نيز، شوينده خود را مى شناسد و حامل خود را سوگند می دهد كه: مرا به طرف قبر مبر، و چون داخل قبرش مى كنند، دو فرشته ممتحن نزدش مى آيند و كفن او را از بدنش انداخته، مى پرسند: پروردگار تو و پيغمبرت كيست، و چه دينى دارى؟ می گويد: نمی دانم. مى گويند: هرگز ندانى و هدايت نشوى. پس او را با گرزى آن چنان مى زنند كه تمامى جنبنده هایی كه خدا آفريده، به غير از جنّ و انس، همه از آن ضربت تكان می خورند.


آنگاه درى از جهنم برويش باز نموده ، باو ميگويند: بخواب با بدترين حال ، آنگاه قبرش آنقدر تنگ ميشود كه بر اندامش مى چسبد، آنطور كه نوك نيره به غلافش بطوريكه دماغش يعنى مغز سرش از بين ناخن و گوشتش بيرون آيد و خداوند مار و عقرب زمين و حشرات آنرا بر او مسلط مى كند تا نيشش بزنند و او بدين حال خواهد بود، تا خداوند از قبرش مبعوث كند، در اين مدت آنقدر در فشار است كه دائما آرزو مى كند كى ميشود كه قيامت قيام كند.
آنگاه درى از جهنم به رويش باز نموده، به او می گويند: بخواب با بدترين حال. آنگاه قبرش آن قدر تنگ می شود كه بر اندامش مى چسبد، آن طور كه نوك نيره به غلافش، به طوری كه دماغش، يعنى مغز سرش از بين ناخن و گوشتش بيرون آيد و خداوند مار و عقرب زمين و حشرات آن را بر او مسلط مى كند تا نيشش بزنند و او بدين حال خواهد بود، تا خداوند از قبرش مبعوث كند. در اين مدت آن قدر در فشار است كه دائما آرزو مى كند كى می شود كه قيامت قيام كند.


و در كتاب منتخب البصائر از ابى بكر حضرمى از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: سوال قبر مخصوص دو طائفه است ، يكى آنهائيكه ايمان خالص داشتند و يكى آنها كه كفر خالص داشتند عرضه داشتم پس ساير مردم چطور؟ فرمود: اما بقيه مردم : از سوالشان صرفنظر ميشود.
و در كتاب منتخب البصائر، از ابوبكر حضرمى، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود:  
 
سؤال قبر مخصوص دو طایفه است: يكى آن هایی كه ايمان خالص داشتند و يكى آن ها كه كفر خالص داشتند. عرضه داشتم: پس ساير مردم چطور؟ فرمود: اما بقيه مردم، از سؤالشان صرف نظر می شود.
<span id='link547'><span>
<span id='link547'><span>
و در امالى شيخ از ابن ظبيان روايت كرده كه گفت : نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم ، ايشان پرسيدند: مردم درباره ارواح مؤ منين بعد از مرگ چه ميگويند؟ من عرضه داشتم ميگويند ارواح مؤ منين در سنگدان مرغانى سبز رنگ جا ميگيرند فرمود: سبحان اللّه خداى تعالى مؤ من را گرامى تر از اين ميدارد.
 
و در امالى شيخ، از ابن ظبيان روايت كرده كه گفت: نزد امام صادق «عليه السلام» بودم، ايشان پرسيدند: مردم درباره ارواح مؤمنان بعد از مرگ چه می گويند؟
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۷ </center>
بلكه در دم مرگ مؤ من ، رسول خدا (ص ) و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهماالسلام )، در حاليكه ملائكه مقرب خداى عز و جل ايشانرا همراهى مى كنند، به بالينش حاضر ميشوند، اگر خداى تعالى زبانش را به شهادت بر توحيد او و نبوت رسول خدا (ص ) و ولايت اهل بيت آنجناب ، باز كرد كه بر اين معانى شهادت ميدهد، و رسول خدا (ص ) و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهماالسلام ) و ملائكه مقرب خدا با ايشان گواه ميشوند و اگر زبانش بند آمده باشد، خدايتعالى رسول گرامى خود را باين خصيصه اختصاص داده كه از ايمان درونى هر كس آگاه است ، و لذا بايمان درونى مؤ من گواهى ميدهد و على و ف اطمه و حسن و حسين - كه بر همگى آنان بهترين سلام باد - و نيز ملائكه اى كه حضور دارند، شهادت رسولخدا (ص ) را گواهى مى كنند.
گفتم: می گويند ارواح مؤمنان در سنگدان مرغانى سبزرنگ جا می گيرند. فرمود: سبحان اللّه! خداى تعالى، مؤمن را گرامى تر از اين می دارد، بلكه در دَمِ مرگ مؤمن، رسول خدا «ص» و على و فاطمه و حسن و حسين «عليهم السلام»، در حالی كه ملائكه مقرب خداى عزوجل، ايشان را همراهى مى كنند، به بالينش حاضر می شوند.  


و اين مؤ من وقتى روحش گرفته ميشود، او را بسوى بهشت ميبرند، البته با بدنى و صورتى نظير صورتى كه در دنيا داشت ، و مؤ منين در آنجا ميخورند و مى نوشند، بطوريكه اگر كسى از آشنايانشان از دنيا به نزدشان بيايد، ايشانرا مى شناسد، چون گفتيم به همان صورتى هستند كه در دنيا بودند.
اگر خداى تعالى زبانش را به شهادت بر توحيد او و نبوت رسول خدا «ص» و ولايت اهل بيت آن جناب، باز كرد كه بر اين معانى شهادت می دهد، و رسول خدا «ص» و على و فاطمه و حسن و حسين «عليهم السلام» و ملائكه مقرّب خدا با ايشان گواه می شوند و اگر زبانش بند آمده باشد، خدای تعالى، رسول گرامى خود را به اين خصيصه اختصاص داده كه از ايمان درونى هر كس آگاه است، و لذا به ايمان درونى مؤمن گواهى می دهد و على و فاطمه و حسن و حسين - كه بر همگى آنان بهترين سلام باد - و نيز ملائكه اى كه حضور دارند، شهادت رسول خدا «ص» را گواهى مى كنند.


و در كتاب محاسن از حماد بن عثمان از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : سخن از ارواح مؤ منين بميان آمد، آنجناب فرمود: يكديگر را ديدار مى كنند، من از در تعجب پرسيدم : ديدار مى كنند؟ فرمود: آرى ، از يكديگر احوال مى پرسند و يكديگر را مى شناسند، حتى وقتى تو يكى از ايشان را ببينى مى گوئى : اين فلانى است .
و اين مؤمن وقتى روحش گرفته می شود، او را به سوى بهشت می برند. البته با بدنى و صورتى نظير صورتى كه در دنيا داشت، و مؤمنان، در آن جا می خورند و مى نوشند، به طوری كه اگر كسى از آشنايانشان از دنيا به نزدشان بيايد، ايشان را مى شناسد، چون گفتيم به همان صورتى هستند كه در دنيا بودند.


و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود : مؤ من بديدار بازماندگان خود مى آيد، و از زندگى آنان تنها آنچه مايه خرسندى است مى بيند و آنچه مايه نگرانى است از نظر او پوشيده ميدارند و كافر هم به زيارت بازمانده خود مى آيد، ولى او تنها ناگواريها را مى بيند و اما خوشى ها و آنچه محبوب او است از نظرش پوشيده ميدارند آنگاه اضافه فرمود: كه بعضى از اموات در همه جمعه ها به ديدار اهل خود مى آيند و بعضى ديگر به قدر عملى كه دارند.
و در كتاب محاسن، از حمّاد بن عثمان، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: از ارواح مؤمنان سخن به ميان آمد.  


و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ارواح اموات ، مانند اجساد، بدن دارند و در درختى از بهشت جاى دارند، يكديگر را مى شناسند و حال يكديگر را مى پرسند و چون روحى تازه از راه برسد، به يكديگر ميگويند: فعلا مزاحمش نشويد كه از هول عظيمى در آمده (بگذاريد كمى استراحت كندآنگاه از او ميپرسند: فلانى چه كرد؟ و فلانى چه شد؟ اگر در پاسخ بگويد او در دنيا زنده بود كه من آمدم ، به انتظارش مى نشينند، و اگر بگويد او مدتى است از دنيا در آمده ،
آن جناب فرمود: يكديگر را ديدار مى كنند. من از درِ تعجب پرسيدم: ديدار مى كنند؟ فرمود: آرى، از يكديگر احوال مى پرسند و يكديگر را مى شناسند، حتى وقتى تو يكى از ايشان را ببينى، مى گویى اين فلانى است.
 
و در كافى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود:
 
مؤمن به ديدار بازماندگان خود مى آيد، و از زندگى آنان، تنها آنچه مايه خرسندى است، مى بيند و آنچه مايه نگرانى است، از نظر او پوشيده می دارند. و كافر هم به زيارت بازمانده خود مى آيد، ولى او تنها ناگواری ها را مى بيند و اما خوشى ها و آنچه محبوب اوست، از نظرش پوشيده می دارند. آنگاه اضافه فرمود كه: بعضى از اموات، در همه جمعه ها، به ديدار اهل خود مى آيند و بعضى ديگر به قدر عملى كه دارند.
 
و در كافى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود:  
 
ارواح اموات، مانند اجساد، بدن دارند و در درختى از بهشت جاى دارند. يكديگر را مى شناسند و حال يكديگر را مى پرسند و چون روحى تازه از راه برسد، به يكديگر می گويند: فعلا مزاحمش نشويد كه از هول عظيمى در آمده (بگذاريد كمى استراحت كند. آنگاه از او می پرسند: فلانى چه كرد، و فلانى چه شد؟ اگر در پاسخ بگويد او در دنيا زنده بود كه من آمدم، به انتظارش مى نشينند، و اگر بگويد او مدتى است از دنيا در آمده، مى فهمند كه او بهشتى نبوده، از درِ ترحم مى گويند سقوط كرده، سقوط كرده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۸ </center>
مى فهمند كه او بهشتى نبوده از در ترحم مى گويند سقوط كرده ، سقوط كرده است .
مؤلف: روايات در باب زندگى در برزخ بسيار زياد است، و ما آن مقدار را كه جامع معناى برزخ بود، انتخاب نموده، در اين جا آورديم، و گرنه در اين معانى كه ما آورديم، روايات آن قدر زياد است كه به حدّ استفاضه رسيده و همه آن ها دلالت دارد بر اين كه «،برزخ» عالمى است مجرّد از ماده.
<span id='link548'><span>


مؤ لف : روايات در باب زندگى در برزخ بسيار زياد است ، و ما آن مقدار را كه جامع معناى برزخ بود انتخاب نموده ، در اينجا آورديم ، و گرنه در اين معانى كه ما آورديم روايات آنقدر زياد است كه به حد استفاضه رسيده و همه آنها دلالت دارد بر اينكه برزخ عالمى است مجرد از ماده .
<span id='link548'><span>
==داستانى در تاءييد ادله گذشته بر وجود عالم برزخ و حيات روح بعد از مرگ ==
==داستانى در تاءييد ادله گذشته بر وجود عالم برزخ و حيات روح بعد از مرگ ==
(مترجم ): در اينجا مناسب ديدم بعنوان تاءييد ادله گذشته از ميان داستانهايى كه در اين باره شنيده ام يك داستان را نقل كنم تا خواننده عزيز نسبت به زندگى در برزخ اعتقادش قوى تر گردد، البته همانطور كه اشاره شد در اين باره شنيده هاى بيشترى دارم و همه را از اشخاص با تقوى و مورد وثوق شنيده ام لكن داستانى كه از نظر خواننده مى گذرد مربوط به مشاهده اى است كه براى استاد عاليقدرم علامه طباطبائى مؤ لف همين كتاب دست داده و من آنرا قبلا از حضرت آيه اللّه جناب آقاى حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى فرزند مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى مؤ سس و بنيانگذار حوزه علميه قم شنيده بودم بعد عين شنيده خود را براى جناب استاد نقل كردم و ايشان آنرا صحه گذاردند و امروز كه روز چهارشنبه يازدهم جمادى الاولى سال ۱۳۹۸ هجرى قمرى است از ايشان اجازه خواستم داستان زير را در بحث پيرامون برزخ درج كنم ايشان جواب صريحى ندادند ولى از آنجائيكه به نظر خودم بهترين دليل بر وجود برزخ است لذا نتوانستم از درج آن چشم بپوشم ،  
(مترجم ): در اينجا مناسب ديدم بعنوان تاءييد ادله گذشته از ميان داستانهايى كه در اين باره شنيده ام يك داستان را نقل كنم تا خواننده عزيز نسبت به زندگى در برزخ اعتقادش قوى تر گردد، البته همانطور كه اشاره شد در اين باره شنيده هاى بيشترى دارم و همه را از اشخاص با تقوى و مورد وثوق شنيده ام لكن داستانى كه از نظر خواننده مى گذرد مربوط به مشاهده اى است كه براى استاد عاليقدرم علامه طباطبائى مؤ لف همين كتاب دست داده و من آنرا قبلا از حضرت آيه اللّه جناب آقاى حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى فرزند مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى مؤ سس و بنيانگذار حوزه علميه قم شنيده بودم بعد عين شنيده خود را براى جناب استاد نقل كردم و ايشان آنرا صحه گذاردند و امروز كه روز چهارشنبه يازدهم جمادى الاولى سال ۱۳۹۸ هجرى قمرى است از ايشان اجازه خواستم داستان زير را در بحث پيرامون برزخ درج كنم ايشان جواب صريحى ندادند ولى از آنجائيكه به نظر خودم بهترين دليل بر وجود برزخ است لذا نتوانستم از درج آن چشم بپوشم ،  
۲۰٬۸۶۰

ویرایش