۲۰٬۸۱۶
ویرایش
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
<span id='link542'><span> | <span id='link542'><span> | ||
و عجب این جاست كه بعضى از شرق شناسان غربى، در تاريخ خود كه درباره تمدن اسلام نوشته، حرف هایى زده كه خلاصه اش از نظر خواننده می گذرد: | |||
و عجب | |||
آنچه از اسلام و معارفش براى يك جامعه شناس اهميت دارد، بحث از شئون تمدنى است كه دعوت دينى اسلام | آنچه از اسلام و معارفش براى يك جامعه شناس اهميت دارد، بحث از شئون تمدنى است كه دعوت دينى اسلام آورده، و در ميان پيروان خود گسترش داده. آرى يك دانشمند، بايد رمز آن خصائص روحى كه در ميان آنان به جاى گذارد، خصائصى كه زيربناى ترقى و تمدن و تكامل مسلمين شد، جستجو كند و گرنه معارف دينش، يك دسته مواد اخلاقى است كه همه اديان و همه انبياء، آن ها را داشته و بدان ها اشاره كرده اند. (دقت كنيد). | ||
در | در حالی كه اگر به آنچه ما گفتيم، دقت بيشترى بفرمایيد، خواهيد ديد اين سخن تا چه پايه ساقط و بى مايه است، و اين مستشرق، چقدر به خطا رفته. براى اين كه او فكر نكرده كه نتيجه، هميشه فرع مقدمه است و آثار خارجى كه مترتب بر هر نوع تربيت مى شود، اين آثار زایيده و نتايج نوع علوم و معارفى است كه مكتب دارد و مربى آن را القاء مى كند، و شاگرد و آن كه در تحت تربيت مكتب است، آن را فرا می گيرد. | ||
و اگر دو | و اگر دو مكتبدار را در نظر بگيريم كه يكى مردم را به سوى حق و كمال دعوت مى كند، اما درجه نازل از حق و درجه متوسط از كمال، و ديگرى نيز به سوى حق و كمال دعوت مى كند، ولیكن حق محض و خالص و كمالى كه بالاتر از آن تصور ندارد، آيا اين دو مكتبدار و اين دو نوع مكتب، يكسان اند؟! ابدا. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۲ </center> | ||
<span id='link543'><span> | <span id='link543'><span> | ||
==فرق ميان اين سه طريقه و مسلك == | ==فرق ميان اين سه طريقه و مسلك == | ||
دين مبين اسلام همين مكتبى است كه بسوى حق محض و كمال اقصى دعوت مى كند و اما مكتب اول ، يعنى مكتب حكما و فلاسفه تنها بسوى حق اجتماعى و مكتب دوم تنها بسوى حق واقعى و كمال حقيقى ، يعنى آنچه مايه سعادت آدمى در آخرت است ميخواند، ولى مكتب اسلام بسوى حقى دعوت مى كند كه نه ظرف اجتماع گنجايش آنرا دارد و نه آخرت و آن خداى تعالى است ، اسلام اساس تربيت خود را بر اين پايه نهاده ، كه خدا يكى است ، و شريكى ندارد، و اين زيربناى دعوت اسلام است كه بنده خالص بار مى آورد و عبوديت محض را نتيجه ميدهد، و چقدر ميان اين سه طريقه فاصله است ! اين مسلك بود كه جمع بسيار و افرادى بيشمار از بندگانى صالح و علمائى ربانى و اوليائى مقرب از مرد و زن تحويل جامعه بشرى داد و همين شرافت در فرق ميانه سه مسلك نامبرده كافى است . | دين مبين اسلام همين مكتبى است كه بسوى حق محض و كمال اقصى دعوت مى كند و اما مكتب اول ، يعنى مكتب حكما و فلاسفه تنها بسوى حق اجتماعى و مكتب دوم تنها بسوى حق واقعى و كمال حقيقى ، يعنى آنچه مايه سعادت آدمى در آخرت است ميخواند، ولى مكتب اسلام بسوى حقى دعوت مى كند كه نه ظرف اجتماع گنجايش آنرا دارد و نه آخرت و آن خداى تعالى است ، اسلام اساس تربيت خود را بر اين پايه نهاده ، كه خدا يكى است ، و شريكى ندارد، و اين زيربناى دعوت اسلام است كه بنده خالص بار مى آورد و عبوديت محض را نتيجه ميدهد، و چقدر ميان اين سه طريقه فاصله است ! اين مسلك بود كه جمع بسيار و افرادى بيشمار از بندگانى صالح و علمائى ربانى و اوليائى مقرب از مرد و زن تحويل جامعه بشرى داد و همين شرافت در فرق ميانه سه مسلك نامبرده كافى است . |
ویرایش