گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:


==فرق ميان اين سه طريقه و مسلك ==
==فرق ميان اين سه طريقه و مسلك ==
دين مبين اسلام همين مكتبى است كه بسوى حق محض و كمال اقصى دعوت مى كند و اما مكتب اول ، يعنى مكتب حكما و فلاسفه تنها بسوى حق اجتماعى و مكتب دوم تنها بسوى حق واقعى و كمال حقيقى ، يعنى آنچه مايه سعادت آدمى در آخرت است ميخواند، ولى مكتب اسلام بسوى حقى دعوت مى كند كه نه ظرف اجتماع گنجايش آنرا دارد و نه آخرت و آن خداى تعالى است ، اسلام اساس تربيت خود را بر اين پايه نهاده ، كه خدا يكى است ، و شريكى ندارد، و اين زيربناى دعوت اسلام است كه بنده خالص بار مى آورد و عبوديت محض را نتيجه ميدهد، و چقدر ميان اين سه طريقه فاصله است ! اين مسلك بود كه جمع بسيار و افرادى بيشمار از بندگانى صالح و علمائى ربانى و اوليائى مقرب از مرد و زن تحويل جامعه بشرى داد و همين شرافت در فرق ميانه سه مسلك نامبرده كافى است .
دين مبين اسلام، همين مكتبى است كه به سوى حق محض و كمال اقصى دعوت مى كند.  


علاوه بر اينكه مسلك اسلام از نظر نتيجه هم با آن دو مسلك ديگر فرق دارد، چون بناى اسلام بر محبت عبودى و ترجيح دادن جانب خدا بر جانب خلق و بنده است (يعنى هر جا كه بنده در سر دو راهى قرار گرفت كه يكى به رضاى خدا و ديگرى به رضاى خودش مى انجامد، رضاى خود را فداى رضاى خدا كند، از خشم خود بخاطر خشم خدا چشم بپوشد، از حق خود بخاطر حق خدا صرفنظر كند. و همچنين ).
و اما مكتب اول: يعنى «مكتب حكما و فلاسفه»، تنها به سوى حق اجتماعى، و مكتب دوم، تنها به سوى حق واقعى و كمال حقيقى، يعنى آنچه مايه سعادت آدمى در آخرت است، می خواند. ولى مكتب اسلام به سوى حقى دعوت مى كند كه نه ظرف اجتماع گنجايش آن را دارد و نه آخرت، و آن، خداى تعالى است.  


و معلوم است كه محبت و عشق و شور آن بسا ميشود كه انسان محب و عاشق را به كا رهائى وا ميدارد كه عقل اجتماعى ، آنرا نمى پسندد، چون ملاك اخلاق اجتماعى هم ، همين عقل اجتماعى است و يا به كارهائى واميدارد كه فهم عادى كه اساس تكاليف عمومى و دينى است ، آن را نمى فهمد، پس عقل براى خود احكامى دارد و حب هم احكامى جداگانه كه انشاءاللّه بزودى توضيح اين معنا در پاره اى مباحث آينده از نظر خواننده مى گذرد.
اسلام، اساس تربيت خود را بر اين پايه نهاده كه خدا يكى است و شريكى ندارد، و اين زيربناى دعوت اسلام است كه بنده خالص بار مى آورد و عبوديت محض را نتيجه می دهد، و چقدر ميان اين سه طريقه فاصله است.  


نسبت بين «'''صلوات '''» و «'''رحمت '''»
اين مسلك بود كه جمع بسيار و افرادى بيشمار از بندگانى صالح و علمایى ربانى و اوليایى مقرّب، از مرد و زن تحويل جامعه بشرى داد و همين شرافت در فرق ميانه سه مسلك نامبرده كافى است.
 
علاوه بر اين كه مسلك اسلام از نظر نتيجه هم، با آن دو مسلك ديگر فرق دارد. چون بناى اسلام، بر محبت عبودى و ترجيح دادن جانب خدا بر جانب خلق و بنده است. (يعنى هر جا كه بنده در سر دو راهى قرار گرفت كه يكى به رضاى خدا و ديگرى به رضاى خودش مى انجامد، رضاى خود را فداى رضاى خدا كند، از خشم خود به خاطر خشم خدا چشم بپوشد، از حق خود به خاطر حق خدا صرف نظر كند، و همچنين).
 
و معلوم است كه محبت و عشق و شور آن، بسا می شود كه انسان محبّ و عاشق را به كارهایى وا می دارد كه عقل اجتماعى، آن را نمى پسندد. چون ملاك اخلاق اجتماعى هم، همين عقل اجتماعى است و يا به كارهایى وامی دارد كه فهم عادى كه اساس تكاليف عمومى و دينى است، آن را نمى فهمد. پس عقل براى خود احكامى دارد و حبّ هم، احكامى جداگانه، كه إن شاء اللّه، به زودى توضيح اين معنا در پاره اى مباحث آينده از نظر خواننده مى گذرد.
 
==نسبت بين «صلوات» و «رحمت»==


«'''اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة ، و اولئك هم المهتدون '''» الخ ، دقت در اين آيه اين معنا را دست ميدهد كه صلوات به وجهى غير از رحمت است شاهدش اين است كه آن به صيغه جمع آمده و اين به صيغه مفرد، و شاهد ديگرش آيه شريفه : «'''هو الذى يصلى عليكم ، و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النور، و كان بالمؤ منين رحيما'''»، (او كسى است كه بر شما صلوات مى فرستد و ملائكه او نيز، تا شما را از ظلمت ها بسوى نور خارج كند، و او همواره به مؤ منين رحيم است ) است ،
«'''اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة ، و اولئك هم المهتدون '''» الخ ، دقت در اين آيه اين معنا را دست ميدهد كه صلوات به وجهى غير از رحمت است شاهدش اين است كه آن به صيغه جمع آمده و اين به صيغه مفرد، و شاهد ديگرش آيه شريفه : «'''هو الذى يصلى عليكم ، و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النور، و كان بالمؤ منين رحيما'''»، (او كسى است كه بر شما صلوات مى فرستد و ملائكه او نيز، تا شما را از ظلمت ها بسوى نور خارج كند، و او همواره به مؤ منين رحيم است ) است ،
۲۰٬۸۸۷

ویرایش