گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۲: خط ۹۲:
<span id='link84'><span>
<span id='link84'><span>


==متّقين داراى دو هدايت اند، همچنان كه كفّار و منافقين در دو ضلالت مى باشند ==
==متّقين داراى دو هدايت اند، همچنان كه كفّار و منافقان، در دو ضلالت مى باشند ==
و اين طرز بيان به خوبى مى فهماند كه نامبردگان به خاطر اين كه از ناحيه خداى سبحان هدايت شده اند، داراى اين پنج صفت كريمه گشته اند. ساده تر اين كه: ايشان متّقى (و داراى پنج صفت نامبرده نشده اند)، مگر به هدايتى از خدای تعالى. آنگاه كتاب خود را چنين معرفى مى كند كه: هدايت همين متقين است، لاريب فيه هُدى للمتّقين. پس مى فهميم كه هدايت كتاب، غير آن هدايتى است كه اوصاف نامبرده را در پى داشت. و نيز مى فهميم كه: متّقين، داراى دو هدايت اند: يك هدايت اولى كه به خاطر آن متقى شدند، و يك هدايت دوّمى كه خداى سبحان، به پاس تقوايشان، به ايشان كرامت فرمود.
و اين طرز بيان به خوبى مى فهماند كه نامبردگان، به خاطر اين كه از ناحيه خداى سبحان هدايت شده اند، داراى اين پنج صفت كريمه گشته اند.  


آن وقت مقابله بين متّقين كه گفتيم داراى دو هدايت اند، با كفّار و منافقين درست می شود. چون كفّار هم داراى دو ضلالت، و منافقين داراى دو كورى هستند. يكى ضلالت و كورى اوّل، كه باعث اوصاف خبيثه آنان از كفر و نفاق و غيره شد. دوم ضلالت و كورى اى كه ضلالت و كورى اولشان را بيشتر كرد. اوّلى را به خود آنان نسبت داد، و دوّمى را به خودش، كه به عنوان مجازات دچار ضلالت و كورى بيشتريشان كرد. و در خصوص كفّار فرمود: «ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة». غشاوت را به خود آنان نسبت داد، و مُهر زدن بر دل هاشان را به خودش.
ساده تر اين كه: ايشان متّقى (و داراى پنج صفت نامبرده) نشده اند، مگر به هدايتى از خدای تعالى. آنگاه كتاب خود را چنين معرفى مى كند كه: هدايت همين متقين است: «لَا رَيبَ فِيهِ هُدىً لِلمُتّقِينَ».  


همچنان كه در آيات بعد درباره منافقين مى فرمايد: «فى قلوبهم مرض فزادهم اللّه مرضا»؛ مرض اوّلى را به خود منافقين نسبت می دهد، و مرض دوّمى ايشان را به خودش. به همان معنایى كه از آيه «يضلّ به كثيرا و يهدى به كثيرا و ما يضلّ به إلّا الفاسقين»: (خدا با اين قرآنش بسياري را گمراه، و بسيارى را هدايت مى كند، و با آن گمراه نمی كند مگر فاسقان را. آن هایى را كه قبل از برخورد با قرآن فاسق بوده اند). و آيه: «'''فلمّا زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم'''»: (وقتى خودشان از راه راست منحرف شوند، خدا هم دل هاشان را منحرف مى كند) استفاده می شود.
پس مى فهميم كه هدايت كتاب، غير آن هدايتى است كه اوصاف نامبرده را در پى داشت. و نيز مى فهميم كه: متّقين، داراى دو هدايت اند: يك هدايت اولى كه به خاطر آن متقى شدند، و يك هدايت دوّمى كه خداى سبحان، به پاس تقوايشان، به ايشان كرامت فرمود.
 
آن وقت مقابله بين «متّقين» كه گفتيم داراى دو هدايت اند، با كفّار و منافقان درست می شود. چون كفّار هم داراى دو ضلالت، و منافقان، داراى دو كورى هستند. يكى: ضلالت و كورى اوّل، كه باعث اوصاف خبيثه آنان از كفر و نفاق و غيره شد. دوم: ضلالت و كورى اى كه ضلالت و كورى اولشان را بيشتر كرد. اوّلى را به خود آنان نسبت داد، و دوّمى را به خودش، كه به عنوان مجازات دچار ضلالت و كورى بيشتريشان كرد.
 
و در خصوص كفّار فرمود: «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِم وَ عَلَى سَمعِهِم وَ عَلَى أبصَارِهِم غِشَاوَةٌ». غشاوت را به خود آنان نسبت داد، و مُهر زدن بر دل هاشان را به خودش.
 
همچنان كه در آيات بعد درباره منافقان مى فرمايد: «فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً». مرض اوّلى را به خود منافقان نسبت می دهد، و مرض دوّمى ايشان را به خودش. به همان معنایى كه از آيه «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهدِى بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إلّا الفَاسِقِينَ: خدا با اين قرآنش بسياری را گمراه، و بسيارى را هدايت مى كند، و با آن گمراه نمی كند مگر فاسقان را. آن هایى را كه قبل از برخورد با قرآن فاسق بوده اند». و آيه: «فَلَمَّا زَاغُوا أزَاغَ اللّهُ قُلُوبَهُم: وقتى خودشان از راه راست منحرف شوند، خدا هم دل هاشان را منحرف مى كند»، استفاده می شود.
<span id='link85'><span>
<span id='link85'><span>


و كوتاه سخن آن كه: متّقين ميان دو هدايت واقع اند، همچنان كه كفّار و منافقين ميان دو ضلالت قرار گرفته اند، و هر سه طبقه از دو خصيصه خود، يكى را يعنى اولى را خودشان داشته اند، و دومى را خداوند به عنوان جزا، بر اوليشان اضافه كرده است.
و كوتاه سخن آن كه: «متّقين»، ميان دو هدايت واقع اند، همچنان كه «كفّار» و «منافقان»، ميان دو ضلالت قرار گرفته اند، و هر سه طبقه از دو خصيصه خود، يكى را يعنى اولى را خودشان داشته اند، و دومى را خداوند به عنوان جزا، بر اوليشان اضافه كرده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۱ </center>
و چون هدايت دومى متّقين به وسيله قرآن صورت مى گيرد، معلوم می شود هدايت اولى قبل از قرآن بوده، و علّت آن سلامت فطرت بوده است.  
و چون هدايت دومى متّقين به وسيله قرآن صورت مى گيرد، معلوم می شود هدايت اولى قبل از قرآن بوده، و علّت آن، سلامت فطرت بوده است.  
 
(و اما اين كه چرا بعضى فطرتشان سالم است، و بعضى ناسالم، و آيا علّت تامّۀ آن وراثت و خوبى و بدى پدر و مادر و شير و امثال آن هاست، و يا علّت تامّه اش خود انسان است؟


(و اما اين كه چرا بعضى فطرتشان سالم است، و بعضى ناسالم، و آيا علّت تامّۀ آن وراثت و خوبى و بدى پدر و مادر و شير و امثال آنها است، و يا علّت تامّه اش خود انسان است؟ در پاسخ می گویيم: هيچ يك از اين ها علّت تامّه نيست، ولى همه آن ها به مقدار اقتضاء اثر دارد. مترجم).
در پاسخ می گویيم: هيچ يك از اين ها علّت تامّه نيست، ولى همه آن ها به مقدار اقتضاء اثر دارد. مترجم).


اين وجدانى همۀ ما است كه اگر فطرت كسى سالم باشد، ممكن نيست كه به اين حقيقت اعتراف نكند، كه من موجود محتاجم، و احتياجم به چيزى است كه خارج از ذات خودم است، و همچنين غير من تمامى موجودات، و آنچه كه به تصوّر و وهم يا عقل درآيد، محتاج به امرى هستند خارج از ذاتشان، و آن امر و آن چيز، امرى است كه سلسله همه حوائج بدو منتهى می شود.
اين وجدانى همۀ ما است كه اگر فطرت كسى سالم باشد، ممكن نيست كه به اين حقيقت اعتراف نكند، كه من موجود محتاجم، و احتياجم به چيزى است كه خارج از ذات خودم است، و همچنين غير من تمامى موجودات، و آنچه كه به تصوّر و وهم يا عقل درآيد، محتاج به امرى هستند خارج از ذاتشان، و آن امر و آن چيز، امرى است كه سلسله همه حوائج بدو منتهى می شود.
۲۰٬۲۱۳

ویرایش