گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  دیروز در ‏۱۳:۴۲
خط ۹۸: خط ۹۸:
اين كه مى گویيم «امور، تنها از مسير اسباب جريان مى يابد»، قدرت مطلقه و غيرمتناهى خدا را مقيد نمى كند و اختيار را از او سلب نمى سازد. همان طور كه ديديم در انسان باعث سلب قدرت و اختيار نشد، (در عين اين كه مجبور است هرچه مى كند، به وسيله اعضاى بدنى خود كند، باز هم او را موجودى مختار مى دانيم)، و اين بدان جهت است كه تحديد مذكور، در حقيقت تحديد فعل است، نه فاعل، زيرا بدون شك انسان قادر به دادن و گرفتن و ديدن و شنيدن هست، ليكن خود اين اعمال، جز با دست و چشم و گوش انجام نمى شود. پس تقيد به اسباب از آن فعل است، نه فاعل.
اين كه مى گویيم «امور، تنها از مسير اسباب جريان مى يابد»، قدرت مطلقه و غيرمتناهى خدا را مقيد نمى كند و اختيار را از او سلب نمى سازد. همان طور كه ديديم در انسان باعث سلب قدرت و اختيار نشد، (در عين اين كه مجبور است هرچه مى كند، به وسيله اعضاى بدنى خود كند، باز هم او را موجودى مختار مى دانيم)، و اين بدان جهت است كه تحديد مذكور، در حقيقت تحديد فعل است، نه فاعل، زيرا بدون شك انسان قادر به دادن و گرفتن و ديدن و شنيدن هست، ليكن خود اين اعمال، جز با دست و چشم و گوش انجام نمى شود. پس تقيد به اسباب از آن فعل است، نه فاعل.


خداى واجب تعالى هم، همين طور است. او نيز قادر على الاطلاق است، اما فعل خصوصيتى دارد كه متوقف بر وجود اسباب است. مثلا زيد كه خود فعلى از افعال خدا است، در عين حال وقتى زيد مى شود و به وجود مى آيد. (آرى، مادام كه مشخص نشود موجود نمى شود، انسانى است كلّى كه جايش تنها در ذهن
خداى واجب تعالى هم، همين طور است. او نيز قادر على الاطلاق است، اما فعل خصوصيتى دارد كه متوقف بر وجود اسباب است. مثلا زيد كه خود فعلى از افعال خدا است، در عين حال وقتى زيد مى شود و به وجود مى آيد.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۸ </center>
است)، كه از فلان پدر و مادر متولد شده باشد، و در فلان زمان و مكان، و در شرايطى چنين و چنان و نبودن موانعى چنين و چنان موجود شده باشد. و گرنه (يا همان طور كه در بين پرانتز گفتيم، موجود نمى شود، و يا اگر بشود) زيد نيست، بلكه عمرو و يا فردى ديگر است. پس به وجود آوردن زيد، مشروط به همه اين علل و شرايط هست، ولى اين توقف مربوط به فعل ايجاد است، نه به خداى فاعل ايجاد. (دقت فرمایيد).
(آرى، مادام كه مشخص نشود موجود نمى شود، انسانى است كلّى كه جايش تنها در ذهن است)، كه از فلان پدر و مادر متولد شده باشد، و در فلان زمان و مكان، و در شرايطى چنين و چنان و نبودن موانعى چنين و چنان موجود شده باشد. و گرنه (يا همان طور كه در بين پرانتز گفتيم، موجود نمى شود، و يا اگر بشود) زيد نيست، بلكه عمرو و يا فردى ديگر است. پس به وجود آوردن زيد، مشروط به همه اين علل و شرايط هست، ولى اين توقف مربوط به فعل ايجاد است، نه به خداى فاعل ايجاد. (دقت فرمایيد).


و اين كه فرمود: «پس بدان كه قلم قضا بر آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد، جريان يافته و همه را نوشته...»، با در نظر داشتن كلمه «پس» كه در ابتداى آن است، جمله نتيجه جمله قبلى است كه فرمود: «و هر وقت خواستى درخواستى كنى، از خدا بكن...»، و در حقيقت از قبيل ذكر علت است به دنبال معلول، و مى خواهد بيان كند كه به چه علت گفتيم اگر خواستى درخواستى كنى، از خدا بكن، و معنايش اين است كه:  
و اين كه فرمود: «پس بدان كه قلم قضا بر آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد، جريان يافته و همه را نوشته...»، با در نظر داشتن كلمه «پس» كه در ابتداى آن است، جمله نتيجه جمله قبلى است كه فرمود: «و هر وقت خواستى درخواستى كنى، از خدا بكن...»، و در حقيقت از قبيل ذكر علت است به دنبال معلول، و مى خواهد بيان كند كه به چه علت گفتيم اگر خواستى درخواستى كنى، از خدا بكن، و معنايش اين است كه:  
۱۵٬۹۷۵

ویرایش