۱۵٬۹۷۷
ویرایش
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
<span id='link51'><span> | <span id='link51'><span> | ||
از سوى ديگر بايد دانست: | |||
از سوى ديگر بايد دانست | |||
خداى واجب تعالى | اين كه مى گویيم «امور، تنها از مسير اسباب جريان مى يابد»، قدرت مطلقه و غيرمتناهى خدا را مقيد نمى كند و اختيار را از او سلب نمى سازد. همان طور كه ديديم در انسان باعث سلب قدرت و اختيار نشد، (در عين اين كه مجبور است هرچه مى كند، به وسيله اعضاى بدنى خود كند، باز هم او را موجودى مختار مى دانيم)، و اين بدان جهت است كه تحديد مذكور، در حقيقت تحديد فعل است، نه فاعل، زيرا بدون شك انسان قادر به دادن و گرفتن و ديدن و شنيدن هست، ليكن خود اين اعمال، جز با دست و چشم و گوش انجام نمى شود. پس تقيد به اسباب از آن فعل است، نه فاعل. | ||
خداى واجب تعالى هم، همين طور است. او نيز قادر على الاطلاق است، اما فعل خصوصيتى دارد كه متوقف بر وجود اسباب است. مثلا زيد كه خود فعلى از افعال خدا است، در عين حال وقتى زيد مى شود و به وجود مى آيد. (آرى، مادام كه مشخص نشود موجود نمى شود، انسانى است كلّى كه جايش تنها در ذهن | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۸ </center> | ||
كه از فلان پدر و مادر متولد شده باشد، و در فلان زمان و | است)، كه از فلان پدر و مادر متولد شده باشد، و در فلان زمان و مكان، و در شرايطى چنين و چنان و نبودن موانعى چنين و چنان موجود شده باشد. و گرنه (يا همان طور كه در بين پرانتز گفتيم، موجود نمى شود، و يا اگر بشود) زيد نيست، بلكه عمرو و يا فردى ديگر است. پس به وجود آوردن زيد، مشروط به همه اين علل و شرايط هست، ولى اين توقف مربوط به فعل ايجاد است، نه به خداى فاعل ايجاد. (دقت فرمایيد). | ||
و | |||
و اين كه فرمود: «پس بدان كه قلم قضا بر آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد، جريان يافته و همه را نوشته...»، با در نظر داشتن كلمه «پس» كه در ابتداى آن است، جمله نتيجه جمله قبلى است كه فرمود: «و هر وقت خواستى درخواستى كنى، از خدا بكن...»، و در حقيقت از قبيل ذكر علت است به دنبال معلول، و مى خواهد بيان كند كه به چه علت گفتيم اگر خواستى درخواستى كنى، از خدا بكن، و معنايش اين است كه: | |||
حوادث همه از پيش نوشته شده، و از ناحيه خداى تعالى تقدير شده است، و در حقيقت اسباب در پيش آمدن و نيامدن آن حوادث تأثرى ندارند. پس ديگر معنا ندارد از غير خدا چيزى درخواست كنى، و به غير خدا خود را بى نياز سازى، و اما خداى تعالى، سلطنت و ملكش ثابت و دائم و مشيتش نافذ است: «كُلَّ يَومٍ هُوَ فِى شَأن»: در هر روزى كارى جديد دارد. و چون معناى روايت اين بود، امام دنبال جمله مورد بحث فرموده: «و اگر تمامى خلق جمع شوند...». | |||
<span id='link52'><span> | <span id='link52'><span> | ||
==فرمايش امام (ع ) كه دعا هم از قدر است و رواياتى در باره رد قضاى الهى به سبب دعا == | ==فرمايش امام (ع ) كه دعا هم از قدر است و رواياتى در باره رد قضاى الهى به سبب دعا == | ||
و يكى ديگر از اخبار مربوطه به دعا روايتى است كه بسيارى از راويان آن را نقل كرده اند، و آن اين است كه امام فرمود: دعا خودش هم از قدر است . | و يكى ديگر از اخبار مربوطه به دعا روايتى است كه بسيارى از راويان آن را نقل كرده اند، و آن اين است كه امام فرمود: دعا خودش هم از قدر است . |
ویرایش