گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۷۰: خط ۱۷۰:
<span id='link47'><span>
<span id='link47'><span>


==فرق بين ميل به ظالمين و مصاديق مباشرت در ظلم ==
* سوم چيزى كه از بحث گذشته به دست آمد، اين بود كه:
سوم چيزى كه از بحث گذشته به دست آمد اين بود كه آيه شريفه به كمك سياقى كه دارد و نيز با تاييد مقام، نهى مى كند از ركون به ستمكاران در ستمهايشان ، به اين معنا كه مسلمانان ، دين حق خود و حيات دينى خود را مبنى بر ظلمى از ظلم هاى آنان كنند، و يا در گفتار و كردار حق خود، جانب ظلم و باطل ايشان را رعايت كنند. و خلاصه وقتى بتوانند حقى را احياء كنند كه باطلى را هم احياء بكنند، و برگشت اين عمل همانطور كه قبلا هم گفتيم به اين است كه احياء يك حق با از بين رفتن يك حق ديگر صورت گيرد.


و اما ميل كردن به ظلمى از ظلم هاى آنان و راه دادن آن ظلم را در دين ، و اجراى آن در مجتمع اسلامى و يا در محيط زندگى شخصى ، ركون به ظالمين نيست ، بلكه مباشرت در ظلم و وارد شدن در زمره ظالمين است.
آيه شريفه به كمك سياقى كه دارد و نيز با تأييد مقام، نهى مى كند از ركون به ستمكاران در ستم هايشان، به اين معنا كه مسلمانان، دين حق خود و حيات دينى خود را مبنى بر ظلمى از ظلم هاى آنان كنند، و يا در گفتار و كردار حق خود، جانب ظلم و باطل ايشان را رعايت كنند. و خلاصه وقتى بتوانند حقى را احياء كنند كه باطلى را هم احياء بكنند، و برگشت اين عمل، همان طور كه قبلا هم گفتيم، به اين است كه احياء يك حق، با از بين رفتن يك حق ديگر صورت گيرد.


و اين مطلب بر بسيارى از مفسرين مشتبه شده ، و نتوانسته اند ميان ركون به ظالمين و اين مثالها كه ما ذكر كرده و گفتيم مباشرت در ظلم است ، فرق بگذارند، در نتيجه در تفسير آيه بحث هايى را ايراد كرده اند كه كمترين ارتباطى با آيه و با مساءله ركون به ظالمين ندارد، و ما به خاطر رعايت اختصار از ايراد و بحث در صحت و سقم آنها صرفنظر كرديم ، و هر كس ‍ بخواهد مى تواند به تفاسير آنان مراجعه نمايد.
و اما ميل كردن به ظلمى از ظلم هاى آنان و راه دادن آن ظلم را در دين، و اجراى آن در مجتمع اسلامى و يا در محيط زندگى شخصى، ركون به ظالمين نيست، بلكه مباشرت در ظلم و وارد شدن در زمره ظالمين است.


«'''وَ أَقِمِ الصلَوةَ طرَفىِ النهَارِ وَ زُلَفاً مِّنَ الَّيْلِ إِنَّ الحَْسنَاتِ يُذْهِبنَ السيِّئَاتِ ...'''»:
و اين مطلب، بر بسيارى از مفسران مشتبه شده، و نتوانسته اند ميان ركون به ظالمين و اين مثال ها كه ما ذكر كرده و گفتيم مباشرت در ظلم است، فرق بگذارند. در نتيجه، در تفسير آيه، بحث هايى را ايراد كرده اند كه كمترين ارتباطى با آيه و با مسأله ركون به ظالمين ندارد، و ما به خاطر رعايت اختصار، از ايراد و بحث در صحت و سقم آن ها صرف نظر كرديم، و هر كس بخواهد، مى تواند به تفاسير آنان مراجعه نمايد.


دو طرف نهار به معنى صبح و عصر است ، و كلمه «'''زلف '''» جمع «'''زلفى '''» و بطورى كه مى گويند از نظر معنا و ساختمان لفظى شبيه است به «'''قرب '''» كه جمع «'''قربى '''» است، و اين وصفى است كه به جاى موصوف خود - نظير ساعات و امثال آن - نشسته و تقديرش اين است: و ساعاتى از شب كه نزديك به روز باشد.
«'''وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ طرَفىِ النهَارِ وَ زُلَفاً مِنَ الَّيْلِ إِنَّ الحَْسنَاتِ يُذْهِبنَ السيِّئَاتِ ...'''»:
 
دو طرف «نَهار»، به معنى صبح و عصر است، و كلمۀ «زُلَف»، جمع «زُلفَى»، و به طورى كه مى گويند، از نظر معنا و ساختمان لفظى شبيه است به «قرب» كه جمع «قُربَى» است، و اين وصفى است كه به جاى موصوف خود - نظير ساعات و امثال آن - نشسته و تقديرش اين است: و ساعاتى از شب كه نزديك به روز باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۷۸ </center>
يعنى نماز را در صبح و عصر و در ساعاتى از شب كه نزديكتر به روز باشد به پاى دار، و اين ساعات با نماز صبح و عصر كه در يك طرف روز قرار دارد و نماز مغرب و عشاء كه وقتشان ساعتهاى اول شب است تطبيق مى كند، همچنانكه بعضى از مفسرين نيز گفته اند. و يا تنها با نماز صبح و مغرب كه هر يك در يك طرف روز قرار دارند و نماز عشاء كه وقتش اوايل شب است منطبق مى شود چنانكه ديگران گفته اند و بعضى ديگر حرفهاى ديگرى زده اند.
يعنى نماز را در صبح و عصر و در ساعاتى از شب كه نزديكتر به روز باشد، به پاى دار، و اين ساعات، با نماز صبح و عصر كه در يك طرف روز قرار دارد و نماز مغرب و عشاء كه وقتشان ساعت هاى اول شب است، تطبيق مى كند، همچنا نكه بعضى از مفسران نيز گفته اند.  
 
و يا تنها با نماز صبح و مغرب كه هر يك در يك طرف روز قرار دارند و نماز عشاء كه وقتش، اوايل شب است، منطبق مى شود، چنان كه ديگران گفته اند و بعضى ديگر، حرف هاى ديگرى زده اند.


و ليكن از آنجايى كه بحث در اين مورد به فقه مربوط است ، و در بحث فقهى متبع ، بيانى است كه از پيغمبر و امامان اهل بيتش وارد شده باشد، لذا آن را حواله مى دهيم به بحث روايتى آينده - ان شاء اللّه تعالى.
وليكن از آن جايى كه بحث در اين مورد به فقه مربوط است، و در بحث فقهى، متّبع، بيانى است كه از پيغمبر و امامان اهل بيتش وارد شده باشد، لذا آن را حواله مى دهيم به بحث روايتى آينده - إن شاء اللّه تعالى.


جمله «ان الحسنات يذهبن السيئات» امر «اقم الصلوة» را تعليل نموده ، بيان مى كند كه نمازها حسناتى است كه در دلهاى مؤمنين وارد شده و آثار معصيت و تيرگيهايى كه دلهايشان از ناحيه سيئات كسب كرده از بين مى برد، و ما در اين باره بحثى راجع به «حبط» در جلد دوم اين كتاب ايراد نموديم.
جملۀ «إنَّ الحَسَنَات يُذهِبنَ السَّيِّئَات»، امر «أقِم الصلوة» را تعليل نموده، بيان مى كند كه نمازها حسناتى است كه در دل هاى مؤمنان وارد شده و آثار معصيت و تيرگی هايى كه دل هايشان از ناحيه سيئات كسب كرده، از بين مى برد، و ما در اين باره، بحثى راجع به «حبط»، در جلد دوم اين كتاب ايراد نموديم.


«'''ذلك ذكرى للذاكرين '''» - يعنى اينكه گفته شد كه حسنات سيئات را از بين مى برد به خاطر اهميتى كه دارد و براى بندگانى كه به ياد خدا هستند مايه تذكر است .
«'''ذَلِكَ ذِكرَى لِلذَّاكِرِينَ '''» - يعنى: اين كه گفته شد كه «حسنات»، «سيئات» را از بين مى برد، به خاطر اهميتى كه دارد و براى بندگانى كه به ياد خدا هستند، مايه تذكر است.




۱۵٬۹۷۷

ویرایش