۲۰٬۷۷۷
ویرایش
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
==چند روايت در مورد سؤال قبر و تفسیر آيه: «يُثبّتُ اللهَ الّذِينَ آمنوا...»== | ==چند روايت در مورد سؤال قبر و تفسیر آيه: «يُثبّتُ اللهَ الّذِينَ آمنوا...»== | ||
در تفسير عياشى، از صفوان بن مهران، از امام صادق | در تفسير عياشى، از صفوان بن مهران، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: | ||
شيطان در هنگام مرگ يكى از شيعيان و دوستداران ما مى آيد تا او را از ولايت ما باز بدارد، و از طرف راستش مى آيد، حريف نمى شود، از طرف چپش مى آيد، همچنين حريف نمى شود؛ و همين جا است كه خداى تعالى در باره اش مى فرمايد: «يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا وَ فِى الآخِرَة». | |||
و در همان كتاب، از زراره و حمران و محمّد بن مسلم، از امام باقر و امام صادق «عليهما السلام» روايت كرده كه فرمودند: | |||
وقتى شخصى را در قبرش مى گذارند، دو مَلَك، يكى از طرف راست و يكى از طرف چپ مى آيند، و شيطان هم با چشم هايى از مس از پيش رويش پيدا مى شود، و فرشتگان مى گويند: اين مردى كه در ميان شما پيدا شد، چه مى گفت و منظورشان رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است. | |||
شخص مدفون، دچار وحشت سختى شده، اگر مؤمن باشد، مى گويد: او، محمّد فرستادۀ خدا بود. آن موقع به او مى گويد: بخواب، خوابى كه در آن هيچ پريشانى نبينى، و قبر او را به مقدار ۹ ذراع گشاد مى كنند، و از همان جا كه خوابيده، جاى خود را در بهشت مى بيند. و اين است منظور از آيه: «يُثَبِّتُ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالقوَلِ الثَّابِتِ فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا». و اگر كافر باشد، همين پرسش را از او مى كنند، و او مى گويد: نمى دانم. آن وقت است كه او را با شيطان مى گذارند و مى روند. | |||
و در همان كتاب آمده كه: طبرسى در كتاب تفسير اوسط، و ابن مردويه، از | و در الدر المنثور است كه طيالسى، و بخارى، و مسلم، و ابوداوود، و ترمذى، و نسائى، و ابن ماجه، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم، و ابن مردويه، از براء بن عازب نقل مى كنند كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: | ||
وقتى مسلم در قبر مورد سؤال قرار مى گيرد، گواهى مى دهد به اين كه معبودى جز خدا نيست، و اين كه محمّد «صلى الله عليه و آله و سلم» فرستاده اوست و اين، همان آيه است كه مى فرمايد: «يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالقَولِ الثَّابِتِ فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا وَ فِى الآخِرَة». | |||
و در همان كتاب آمده كه: طبرسى در كتاب تفسير اوسط، و ابن مردويه، از ابوسعيد خدرى نقل مى كنند كه گفت: من از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» شنيدم كه مى فرمود: در اين آيه «يُثَبِّتُ اللّهُ...»، كلمه آخرت به معناى قبر است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۳ </center> | ||
مؤلف: در اين بين روايات بسيارى از شيعه و همچنين از | مؤلف: در اين بين روايات بسيارى از شيعه و همچنين از سنّى داريم كه درباره جزئيات سؤال قبر، و آمدن دو مَلَك منكر و نكير و ثبات مؤمن، و لغزش و ضلالت كافر، در دست هست كه در بسيارى از آن ها به آيه مورد بحث، به عنوان شاهد تمسك شده است. | ||
و ظاهر آن | و ظاهر آن ها، همين است كه مراد از آخرت، قبر و عالََم مرگ باشد، و شايد اين ظهور بر اين اساس مبتنى باشد كه تثبيت، ظاهرش ثبات در غير روز قيامت است. چون خداوند كه اشخاصى را ثبات مى دهد، در مقامى مى دهد كه اگر ندهد، دچار لغزش و خطا بشوند، و لغزش و خطا در غير روز قيامت تصور دارد. زيرا روز قيامت، روز مجازات به اعمال است. لذا از اين نظر مى گویيم: مراد از «تثبيت»، تثبيت در قبر و عالََم مرگ است. | ||
ولى از اين نظر كه تمامى آنچه كه در | ولى از اين نظر كه تمامى آنچه كه در عالََم هستى است، چه آن ها كه زوال پذيرند و چه غير آن ها، ثبوتشان به واسطه خداى سبحان است، ديگر فرقى ميان برزخ و قيامت نيست. چه، مؤمن هم در آن عالََم و هم در اين عالََم، ثبوتش به وسيلۀ تثبيت خداى سبحان است. و به همين جهت مى گوييم: بهتر اين است كه روايات مذكور را از باب تطبيق گرفته، بگویيم: يكى از مصاديق «تثبيت» را بيان مى كند. | ||
و در تفسير عياشى، از اصبغ بن نباته نقل مى كند كه گفت: اميرالمؤمنين | و در تفسير عياشى، از اصبغ بن نباته نقل مى كند كه گفت: اميرالمؤمنين «عليه السلام»، در ذيل آيه: «ألَم تَرَ إلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعمَةَ اللّهِ كُفراً» فرمود: مائيم نعمت خدا، كه خداوند بر بندگان خود انعام فرموده است. | ||
مؤلف: اين روايت | مؤلف: اين روايت نيز، از باب تطبيق كلى بر مصداق است. | ||
و در همان كتاب، از معصم مسرف، از على بن ابى طالب | و در همان كتاب، از معصم مسرف، از على بن ابى طالب «عليه السلام» نقل كرده كه در ذيل جملۀ «وَ أحَلُّوا قَومَهُم دَارَ البَوَار» فرمود: مقصود دو فاميل از قريش است، كه فاجرترين فاميل ها بودند، فاميل بنى اميه و فاميل بنى مغيره. | ||
مؤلف: اين روايت | مؤلف: اين روايت را، صاحب برهان نيز آورده، و آن را از ابن شهر آشوب، از ابى الطفيل، از اميرالمؤمنين «عليه السلام» نقل كرده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۴ </center> | ||
و در الدر المنثور است كه ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم، و طبرانى (در كتاب تفسير اوسط) و ابن مردويه، و حاكم (وى، حديث را صحيح دانسته)، از طرق مختلفى، از على بن | و در الدر المنثور است كه ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم، و طبرانى (در كتاب تفسير اوسط) و ابن مردويه، و حاكم (وى، حديث را صحيح دانسته)، از طرق مختلفى، از على بن ابی طالب «عليه السلام» نقل كرده اند كه در ذيل جملۀ «ألَم تَرَ إلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعمَةَ اللّهِ كُفراً» فرمود: | ||
مقصود دو فاميل از قريش است، كه فاجرتر از آن دو نيست، بنى مغيره و بنى اميه. اما بنى | مقصود دو فاميل از قريش است، كه فاجرتر از آن دو نيست، بنى مغيره و بنى اميه. اما بنى مغيره، كه خدا روز جنگ بدر كارشان را ساخت، و اما بنى اميه، يك چندى مهلت داده شده اند، تا آنچه مى خواهند بكنند. | ||
مؤلف: اين روايت از عُمَر هم نقل شده و به زودى خواهد آمد. | مؤلف: اين روايت از عُمَر هم نقل شده و به زودى خواهد آمد. | ||
و | و نيز، در همان كتاب آمده كه بخارىف در تاريخ خود، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن مردويه، از عمر بن خطاب روايت كرده اند كه در تفسير آيه: «ألَم تَرَ إلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعمَةَ اللّهِ كُفراً» گفته است: | ||
منظور از آن ها كه نعمت خدا را كفران كردند، دو فاميل از قريش است، كه فاجرترين ايشان است. يكى بنى مغيره و يكى بنى اميه، كه خدا شرّ بنى مغيره را در روز بدر، از سرِ شما كوتاه كرد، و اما بنى اميه، چندى مهلت داده شدند. | |||
و در همان كتاب است كه ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: به عمر گفتم در باره آيه: | و در همان كتاب است كه ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: به عمر گفتم در باره آيه: «الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعمَةَ اللّهِ كُفراً» چه مى گویى؟ | ||
گفت: مقصود از آن، دو فاميل از قريش است كه فاجرترين ايشان اند، و آن | گفت: مقصود از آن، دو فاميل از قريش است كه فاجرترين ايشان اند، و آن ها، دایى هاى من و عموهاى تواند. اما دایى هاى مرا، خداوند در جنگ بدر منقرضشان كرد، و اما عموهاى تو، خداوند تا مدتى مهلتشان داده است. | ||
ویرایش