۲۰٬۳۸۹
ویرایش
خط ۲۴۸: | خط ۲۴۸: | ||
«'''وَ وَرِث سُلَيْمَانُ دَاوُدَ...'''»: | «'''وَ وَرِث سُلَيْمَانُ دَاوُدَ...'''»: | ||
يعنى | يعنى: سليمان، مال و مُلك را از داوود ارث برد. و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: مراد از اين «ارث»، ارث بردن نبوت و علم است، صحيح نيست. براى اين كه نبوت، ارثى نيست. چون قابل انتقال نيست. و اما علم، هرچند با نوعى عنايت و مجاز مى توان گفت كه قابل انتقال است - نه حقيقتا - براى اين كه استاد، علم را از خود به شاگرد انتقال نمى دهد، و گرنه بايد ديگر خودش علم نداشته باشد، ليكن اين انتقال مجازى هم، در علم فكرى است، كه با درس خواندن به دست مى آيد و علمى كه انبياء به آن اختصاص داده شده اند، از مقولۀ درس خواندن نيست، بلكه كرامتى است از خدا به ايشان، كه دست فكر و ممارست بدان نمى رسد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۹۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۹۷ </center> | ||
برده | ممكن است با همان عنايت و مجازگويى بگوييم فلان مرد عادى، علم را از پيغمبرى ارث برده. يعنى آن پيغمبر، وى را تعليم داده. ولى نمى شود گفت: فلان پيغمبر، علم خود را از پيغمبر ديگر، يا از غير پيغمبر، ارث برده است. | ||
«'''وَ قَالَ يَا أيُّهَا النَّاسُ عُلِّمنَا مَنطِقَ الطَّير'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه سليمان «عليه السّلام» مى خواهد در اين جمله از خودش و پدرش، كه خود او نيز از آن جناب است، به داشتن برتری هايى كه گذشت، مباهات كند و اين، در حقيقت، از باب تحديث به نعمت است، كه خداى تعالى در سوره «ضُحى»، رسول گرامى اسلام را بدان مأمور مى فرمايد: «وَ أمَّا بِنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث». | |||
و اما اين كه بعضى از مفسران اصرار كرده اند بر اين كه: «ضمير در كلمۀ «عُلِّمنَا» وَ «أُوتِينَا»، تنها به سليمان بر مى گردد، نه به او و پدرش، و اين كه اگر گفته: «ما را چنين و چنان كرده اند و نگفته مرا»، از اين باب است كه عادت پادشاهان و بزرگان بر اين بوده كه در گفتگوها از خود، به «ما»، يعنى من و لشكر و خدمتكاران و وزرايم تعبير مى كنند، تا سياست مُلكدارى رعايت شده باشد»، سخنى است كه آن طور كه شايد و بايد، سياق با آن نمى سازد. | |||
و مراد از كلمۀ «ناس»، همان معناى ظاهرى آن، يعنى عموم افراد جامعه است، بدون تميز يكى از ديگرى. و اين كه بعضى گفته اند: «مراد از آن، عظماى اهل مملكت، يا علماى ايشان است»، صحيح نيست. | |||
مقصود از «منطق الطير» در سخن سليمان«ع» | ==مقصود از «منطق الطير» در سخن سليمان«ع»== | ||
و كلمه منطق و نيز كلمه نطق هر دو به معناى صوت يا صوتهاى متعارفى است كه از حروفى تشكيل يافته و طبق قرارداد واضع لغت ، بر معنيهايى كه منظور نظر ناطق است دلالت مى كند و در اصطلاح ، اين صوتها را كلام مى ويند و بنا بر آنچه راغب گفته : اين دو كلمه جز بر سخنان انسان اطلاق نمى شود، - مثلا به صداى گوسفند و يا گنجشك نطق يا منطق گفته نمى شود - ولى در قرآن كريم در معنايى وسيعتر استعمال شده | و كلمه منطق و نيز كلمه نطق هر دو به معناى صوت يا صوتهاى متعارفى است كه از حروفى تشكيل يافته و طبق قرارداد واضع لغت ، بر معنيهايى كه منظور نظر ناطق است دلالت مى كند و در اصطلاح ، اين صوتها را كلام مى ويند و بنا بر آنچه راغب گفته : اين دو كلمه جز بر سخنان انسان اطلاق نمى شود، - مثلا به صداى گوسفند و يا گنجشك نطق يا منطق گفته نمى شود - ولى در قرآن كريم در معنايى وسيعتر استعمال شده |
ویرایش