گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
==مراد از تسخیر آسمان ها و زمین، برای انسان ==
==مراد از تسخیر آسمان ها و زمین، برای انسان ==


مراد از تسخير آسمانها و زمين براى انسان ، انسانى كه آسمان و زمين را مى بيند، آن نظام و ارتباطى است كه در اجزاى عالم مشاهده مى كنيم ، و مى بينيم كه چگونه سراپاى عالم را در تحت نظامى عام اداره نموده ، و انسان را كه اشراف اجزاى اين عالم محسوس است ، شعور و اراده اش را درست كرده و تدبير مى كند، پس مى فهميم كه خداى تعالى سراپاى عالم را مسخر و محكوم اين نظام كرده ، تا انسان كه شريف ترين اجزاى آن است پديد آيد و به كمال برسد
مراد از تسخير آسمان ها و زمين براى انسان، انسانى كه آسمان و زمين را مى بيند، آن نظام و ارتباطى است كه در اجزاى عالَم مشاهده مى كنيم، و مى بينيم كه چگونه سراپاى عالَم را در تحت نظامى عام اداره نموده، و انسان را كه اشراف اجزاى اين عالَم محسوس است، شعور و اراده اش را درست كرده و تدبير مى كند. پس مى فهميم كه خداى تعالى، سراپاى عالَم را مسخر و محكوم اين نظام كرده، تا انسان كه شريف ترين اجزاى آن است، پديد آيد و به كمال برسد.


كلمه ((تسخير(( به معناى وادار كردن فاعل به فعلش مى باشد، به طوريكه فاعل ، فعل خود را به اراده خود انجام ندهد، بلكه به اراده تسخير كننده انجام دهد، همان طور كه نويسنده ، قلم را وادار مى كند تا به اراده او بنويسد، و مخدوم و مولى ، بنده و خدمتگزار خود را وادار مى كند تا مطابق دستور و خواست او عمل را انجام دهد، و اسباب موثر در عالم هر چه باشد، با سببيتى كه هر يك مخصوص به خود دارد، آن كارى را انجام مى دهد كه خدا مى خواهد، و خدا از مجموع آنها نظامى را مى خواهد كه با آن عالم انسانى را تدبير كند، و حوائج او را بر آورد
كلمۀ «تسخير»، به معناى وادار كردن فاعل به فعلش مى باشد، به طوری كه فاعل، فعل خود را به اراده خود انجام ندهد، بلكه به اراده تسخير كننده انجام دهد، همان طور كه نويسنده، قلم را وادار مى كند تا به اراده او بنويسد، و مخدوم و مولى، بنده و خدمتگزار خود را وادار مى كند، تا مطابق دستور و خواست او عمل را انجام دهد، و اسباب مؤثر در عالَم هرچه باشد، با سببيتى كه هر يك مخصوص به خود دارد، آن كارى را انجام مى دهد كه خدا مى خواهد، و خدا از مجموع آن ها، نظامى را مى خواهد كه با آن عالَم انسانى را تدبير كند، و حوائج او را بر آورد.


از آنچه گذشت معلوم شد كه ((لام (( در كلمه ((لكم (( لام تعليل غايى است ، و معناى آن ((به خاطر شما(( است ، و در نتيجه تسخير كننده اين اسباب خدا خواهد بود، نه انسان به خلاف اينكه لام را براى ملك بگيريم كه در آن صورت تسخير كننده انسان خواهد بود، ولى با مشيت خداى تعالى ، همچنان كه بعضى احتمال آن را داده اند، و پيشرفت انسانها در مرور زمان ، و به خدمت گرفتن اجزاى عالم را در بيشتر مقاصدش ، شاهد گفته خود گرفته اند، و ليكن اين احتمال با جمله ((الم تروا(( نمى سازد، چون اگر تسخير كننده خود انسان بود، مسخر خود را مى ديد، و ديگر حاجت به اين سوال نبود
از آنچه گذشت، معلوم شد كه «لام» در كلمه «لَكُم»، لام تعليل غايى است، و معناى آن «به خاطر شما» است، و در نتيجه تسخير كننده اين اسباب خدا خواهد بود، نه انسان. به خلاف اين كه «لام» را براى ملك بگيريم، كه در آن صورت تسخير كننده انسان خواهد بود، ولى با مشيت خداى تعالى، همچنان كه بعضى احتمال آن را داده اند، و پيشرفت انسان ها در مرور زمان، و به خدمت گرفتن اجزاى عالَم را در بيشتر مقاصدش، شاهد گفته خود گرفته اند، وليكن اين احتمال با جمله «ألَم تَرَوا» نمى سازد. چون اگر تسخير كننده خود انسان بود، مسخر خود را مى ديد، و ديگر حاجت به اين سؤال نبود.


«'''و اسبغ عليكم نعمه ظاهره و باطنه'''» - كلمه ((اسباغ (( به معناى سنگ تمام گذاشتن ، و نيز توسعه دادن است ، و معناى جمله اين است كه : ((نعمت هاى ظاهرى و باطنى را بر شما تمام كرد، و توسعه داد((. كلمه ((نعم (( جمع نعمت است ، و نعمت در اصل لغت به معناى بناى نوع بوده ، ولى استعمالش در هر چيزى كه سازگار آدمى است ، و انسان از آن لذت مى برد، غلبه كرده است ، و بيشتر در اين امور استعمال مى شود
«'''وَ أسبَغَ عَلَيكُم نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً'''» - كلمۀ «إسباغ» به معناى سنگ تمام گذاشتن، و نيز توسعه دادن است، و معناى جمله اين است كه: «نعمت هاى ظاهرى و باطنى را بر شما تمام كرد، و توسعه داد».
 
كلمۀ «نِعَم»، جمع نعمت است، و «نعمت» در اصل لغت، به معناى بناى نوع بوده، ولى استعمالش در هر چيزى كه سازگار آدمى است، و انسان از آن لذت مى برد، غلبه كرده است، و بيشتر در اين امور استعمال مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۳ </center>
و مراد از نعمتهاى ظاهرى بنابراين كه خطاب در آيه به مشركين باشد، حواس ظاهرى ، از گوش چشم و اعضاى بدن ، و نيز سلامتى و عافيت و رزق طيب و گوارا، و مراد از نعمت هاى باطنى نعمتهاى غايب از حس ‍ است ، مانند شعور و اراده و عقل
و مراد از نعمت هاى ظاهرى، بنابر اين كه خطاب در آيه به مشركان باشد، حواس ظاهرى، از گوش چشم و اعضاى بدن، و نيز سلامتى و عافيت و رزق طيب و گوارا، و مراد از نعمت هاى باطنى، نعمت هاى غايب از حس است، مانند شعور و اراده و عقل.


و اما بنا بر اينكه خطاب به عموم انسانها باشد مراد از نعمت هاى ظاهرى آن نعمت هاى ظاهرى مذكور به اضافه دين خواهد بود، چون دين نيز از نعمت هاى محسوسى است كه امور دنيا و آخرت مردم را نظام مى بخشد
و اما بنا بر اين كه خطاب به عموم انسان ها باشد، مراد از نعمت هاى ظاهرى، آن نعمت هاى ظاهرى مذكور به اضافه دين خواهد بود. چون دين نيز از نعمت هاى محسوسى است كه امور دنيا و آخرت مردم را نظام مى بخشد.


و مراد از نعمت هاى باطنى باز همان نعمت هاى باطنى مذكور خواهد بود، به اضافه مقامات معنوى كه تنها از راه اخلاص در عمل حاصل مى گردد
و مراد از نعمت هاى باطنى، باز همان نعمت هاى باطنى مذكور خواهد بود، به اضافه مقامات معنوى كه تنها از راه اخلاص در عمل حاصل مى گردد.
<span id='link218'><span>
<span id='link218'><span>


۲۰٬۳۸۹

ویرایش