گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:


==فرق ميان لعنت خدا و لعنت ديگران ==
==فرق ميان لعنت خدا و لعنت ديگران ==
و اگر كلمه (لعنت مى كند) در آيه تكرار شده ، بدان جهت است كه لعنت خدا با لعنت ديگران فرق دارد، لعنت خدا باين معنا است كه خداوند ايشان را از رحمت و سعادت دور مى كند، و لعنت لعنت كنندگان نفرين و درخواست لعنت خدا است .
و اگر كلمه «لعنت مى كند» در آيه تكرار شده، بدان جهت است كه لعنت خدا با لعنت ديگران فرق دارد. «لعنت خدا»، به اين معناست كه خداوند، ايشان را از رحمت و سعادت دور مى كند، و لعنت لعنت كنندگان، نفرين و درخواست لعنت خداست.


و اينكه هم لعنت خدا و هم لعنت لعنت كنندگان را مطلق آورد، دلالت دارد بر اينكه تمامى لعنت هائى كه از هر لعنت كننده سر بزند، متوجه ايشانست ، اعتبار عقلى هم با اين معنا مساعد است ، براى اينكه منظورى كه هر لعنت كننده از لعنت خود دارد، اين است كه طرف از سعادت دور بماند، و سعادت را اگر بحقيقت بنگرى ، غير از سعادت دينى نيست و اين سعادت هم از آنجا كه از ناحيه خدا بيان ميشود، بايد مورد قبول فطرت واقع شود، در نتيجه هيچ انسان داراى فطرت ، از سعادت حقيقى و دينى ، محروم نميشود مگر بوسيله رد و لجبازى ، و اين نيز معلوم است كه لجباز در چيزى لجبازى ميكند كه علم بدرستى آن دارد و با علم و اطلاع انكارش مى كند، نه كسى كه اطلاعى از درستى آن نداشته و حقانيت آن برايش روشن نشده است .
و اين كه هم لعنت خدا و هم لعنت لعنت كنندگان را مطلق آورد، دلالت دارد بر اين كه تمامى لعنت هایى كه از هر لعنت كننده سر بزند، متوجه ايشان است. اعتبار عقلى هم، با اين معنا مساعد است. براى اين كه منظورى كه هر لعنت كننده از لعنت خود دارد، اين است كه طرف از سعادت دور بماند، و سعادت را اگر به حقيقت بنگرى، غير از سعادت دينى نيست و اين سعادت هم، از آن جا كه از ناحيه خدا بيان می شود، بايد مورد قبول فطرت واقع شود. در نتيجه هيچ انسان داراى فطرت، از سعادت حقيقى و دينى محروم نمی شود، مگر به وسيله ردّ و لجبازى.  


از سوى ديگر خدايتعالى از علماء ميثاق گرفته : كه حق را براى مردم بيان نموده ، علم خود را در بين مردم منتشر كنند، آيات و هدايت خدا را از خلق خدا پنهان نكنند، پس اگر پنهان كردند و از انتشار علم خود دريغ ورزيدند، حق را انكار كرده اند،
و اين نيز معلوم است كه «لجباز»، در چيزى لجبازى می كند كه علم به درستى آن دارد و با علم و اطلاع انكارش مى كند. نه كسى كه اطلاعى از درستى آن نداشته و حقانيت آن برايش روشن نشده است.
 
از سوى ديگر، خدای تعالى، از علماء ميثاق گرفته كه: حق را براى مردم بيان نموده، علم خود را در بين مردم منتشر كنند. آيات و هدايت خدا را از خلق خدا پنهان نكنند. پس اگر پنهان كردند و از انتشار علم خود دريغ ورزيدند، حق را انكار كرده اند، پس هم خدا از رحمت و سعادت دورشان مى كند و هم همه آن افرادى كه به خاطر كتمان اين علماء، از سعادت محروم مانده اند، لعنتشان مى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۸ </center>
پس هم خدا از رحمت و سعادت دورشان مى كند و هم همه آن افرادى كه بخاطر كتمان اين علماء، از سعادت محروم مانده اند، لعنتشان مى كنند.
شاهد اين مطلب، آيه بعدى است كه مى فرمايد: «إنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُم كُفَّارٌ» - تا جملۀ «أجمَعِينَ...». و ظاهرا كلمۀ «إنَّ»، بيان علت و تأكيد مضمون آيه مورد بحث است. چون مضمون و معناى آن را دوباره تكرار مى كند و مى فرمايد: «چون كسانی كه كافر شدند و مردند، در حالی كه همچنان بر كفر خود باقى بودند، چنين و چنان می شوند».
 
«'''إلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَ أصلَحُوا وَ بَيَّنُوا'''»: اين جمله، استثنایى است از آيه قبلى، و اگر در اين آيه، «توبه» را مقيد به «بَيَّنُوا» كرده و فرموده «مگر كسانی كه از اين علماى كتمانگر توبه كنند و براى مردم بيان كنند، آنچه را كه كتمان كرده بودند»، اين است كه طورى توبه كنند كه همه مردم از توبه آنان خبردار شوند. و لازمۀ توبه كردنى چنين، اين است كه آنچه را كتمان كرده بودند، اظهار كنند و بگويند: ما در اين مدت حقيقت مطلب را كتمان كرده بوديم و اگر نه  توبه شان توبه نيست، و هنوز توبه نكرده اند. چون تاكنون حق را كتمان مى كردند، و حالا كتمان خود را كتمان مى كنند.
<span id='link575'><span>


شاهد اين مطلب آيه بعدى است كه مى فرمايد: «'''ان الذين كفروا، و ماتوا و هم كفار، - تا جمله - اجمعين '''» الخ ، و ظاهرا كلمه (ان ) بيان علت و تاءكيد مضمون آيه مورد بحث است ، چون مضمون و معناى آنرا دوباره تكرار مى كند، و مى فرمايد: (چون كسانيكه كافر شدند و مردند در حاليكه همچنان بر كفر خود باقى بودند، چنين و چنان ميشوند).
«'''إنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُم كُفَّارٌ'''»: اين جمله، كنايه است از اصرار و پافشاريشان در كفر و عناد و لجبازيشان در قبول نكردن حق. چون كسى كه از بى توجهى به دين حق متدين نباشد، نه از روى عناد و كبرورزى، چنين كسى در حقيقت كافر نيست، بلكه مستضعفى است كه امرش به دست خدا است.  


«'''الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا'''» الخ ، اين جمله استثنائى است از آيه قبلى ، و اگر در اين آيه توبه را مقيد به (بينوا) كرده و فرموده (مگر كسانيكه از اين علماى كتمانگر توبه كنند و براى مردم بيان كنند، آنچه را كه كتمان كرده بودند) اين است كه طورى توبه كنند كه همه مردم از توبه آنان خبردار شوند، و لازمه توبه كردنى چنين ، اين است كه آنچه را كتمان كرده بودند، اظهار كنند و بگويند: ما در اين مدت حقيقت مطلب را كتمان كرده بوديم و اگر نه ، توبه شان توبه نيست ، و هنوز توبه نكرده اند، چون تاكنون حق را كتمان مى كردند، و حالا كتمان خود را كتمان مى كنند.
شاهدش اين است كه خدای تعالى، كفر كافران را در غالب آيات قرآن، مقيد به «تكذيب» مى كند، مخصوصا در آيات هبوط آدم كه مشتمل بر اولين حكم شرعى است، كه خدا براى بشر تشريع كرده، مى فرمايد: «قُلنَا اهبِطُوا مِنهَا جَمِيعاً فَإمَّا يَأتِيَنَّكُم مِنِّى هُدىً» - تا جملۀ - «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أصحَابُ النَّارِ هُم فِيهَا خَالِدُونَ: و كسانى كه كافر شدند و به آيات ما تكذيب كردند، ايشان اهل آتش اند و در آن جاودانند».  
<span id='link575'><span>
«'''ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفار'''» الخ اين جمله كنايه است از اصرار و پافشاريشان در كفر و عناد و لجبازيشان در قبول نكردن حق ، چون كسى كه از بى توجهى بدين حق متدين نباشد، نه از روى عناد و كبرورزى ، چنين كسى در حقيقت كافر نيست ، بلكه مستضعفى است كه امرش بدست خدا است شاهدش اين است كه خدايتعالى كفر كافران را در غالب آيات قرآن ، مقيد به تكذيب مى كند، مخصوصا در آيات هبوط آدم كه مشتمل بر اولين حكم شرعى است كه خدا براى بشر تشريع كرده مى فرمايد: «'''قلنا اهبطوا منها جميعا، فاما ياتينكم منى هدى - تا جمله - و الذين كفروا، و كذبوا باياتنا، اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون '''»، (و كسانى كه كافر شدند و بآيات ما تكذيب كردند، ايشان اهل آتشند و در آن جاودانند).  


پس در آيه مورد بحث هم مراد از «'''الذين كفروا'''»، كسانى است كه حق را تكذيب مى كنند و معاند هستند، - و همانهايند كه در آيه قبل فرمود: آنچه را خدا نازل كرده كتمان مى كنند - و خدا با جمله - «'''اولئك عليهم لعنة اللّه و الملائكه و الناس اجمعين '''» - مجازاتشان كرد، كه اين خود فرمانى است از خداى سبحان كه هر لعنتى كه از هر انسان و هر ملكى سر بزند، متوجه ايشان بشود، بدون هيچ استثناء.
پس در آيه مورد بحث هم، مراد از «الَّذِينَ كَفَرُوا»، كسانى است كه حق را تكذيب مى كنند و معاند هستند، - و همان هايند كه در آيه قبل فرمود: «آنچه را خدا نازل كرده، كتمان مى كنند» - و خدا با جملۀ «أُولَئِكَ عَلَيهِم لَعنَةُ اللّهِ وَ المَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أجمَعِينَ» - مجازاتشان كرد، كه اين خود فرمانى است از خداى سبحان، كه هر لعنتى كه از هر انسان و هر ملكى سر بزند، متوجه ايشان بشود، بدون هيچ استثناء.
پس اين گونه اشخاص سبيل و طريقه شان ، طريقه شيطان است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۹ </center>
كه خدا درباره اش فرمود: «'''و ان عليك اللعنة الى يوم الدين '''»، چون در اين جمله خدايتعالى تمامى لعنت ها را متوجه شيطان كرد، معلوم ميشود اين اشخاص هم ، يعنى علمائى كه علم خود را كتمان مى كنند، در اين لعنت تمام شركاى شيطان و شيطانهاى ديگرى چون او هستند.
پس اين گونه اشخاص، سبيل و طريقه شان، طريقه شيطان است كه خدا درباره اش فرمود: «وَ إنَّ عَلَيكَ اللَّعنَةَ إلَى يَومِ الدِّين». چون در اين جمله، خدای تعالى، تمامى لعنت ها را متوجه شيطان كرد، معلوم می شود اين اشخاص هم، يعنى علمایى كه علم خود را كتمان مى كنند، در اين لعنت، تمام شركاى شيطان و شيطان هاى ديگرى چون او هستند.


و چقدر لحن اين آيه شديد و امر آن عظيم است ، كه انشاءاللّه العزيز تتمه سخن در پيرامون بزرگى اين جرم و خيانت ، در تفسير آيه : «'''ليميز اللّه الخبيث من الطيب ، و يجعل الخبيث بعضه على بعض ، فيركمه جميعا، فيجعله فى جهنم '''»، (تا خدا خبيث ها را از پاكان جدا كند و آنچه خبيث هست ، همه را روى هم قرار دهد و يك جا انبار نموده ، يكجا در جهنم قرار دهد) خواهد آمد.
و چقدر لحن اين آيه شديد و امر آن عظيم است، كه إن شاء اللّه العزيز، تتمۀ سخن در پيرامون بزرگى اين جرم و خيانت، در تفسير آيه: «لِيَمِيزَ اللّهُ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجعَلَ الخَبِيثَ بَعضَهُ عَلَى بَعضٍ فَيَركُمَهُ جَمِيعاً فَيجَعَلَهُ فِى جَهَنَّمَ: تا خدا خبيث ها را از پاكان جدا كند و آنچه خبيث هست، همه را روى هم قرار دهد و يك جا انبار نموده، يك جا در جهنم قرار دهد»، خواهد آمد.


«'''خالدين فيها'''» يعنى اين علماى كتمانگر و اين شيطانهاى انسى ، در لعنت خدا و ملائكه جاودانند (و جمله عذاب از آنها تخفيف نمى پذيرد و حتى مهلت هم داده نميشوند) كه در آن عذاب در جاى لعنت آمده ، دلالت دارد بر اينكه لعنت خدا و ملائكه مبدل به عذاب ميشود.
«'''خَالِدِينَ فِيهَا'''»: يعنى اين علماى كتمانگر و اين شيطان هاى انسى، در لعنت خدا و ملائكه جاودانند. و جملۀ «عذاب از آن ها تخفيف نمى پذيرد و حتى مهلت هم داده نمی شوند»، كه در آن عذاب در جاى لعنت آمده، دلالت دارد بر اين كه لعنت خدا و ملائكه مبدل به عذاب می شود.
<span id='link576'><span>
<span id='link576'><span>
اين را هم بايد دانست كه در اين چند آيه ، چند التفات بكار رفته ، در آيه اولى از تكلم با غير (آنچه را ما نازل كرديم ، بعد از آنكه بيان نموديم ) بسوى غيبت ، (خدا لعنتشان مى كند) التفات شده ، چون مقام مقام تشديد در غضب و خشم و عذاب است و معلوم است كه خشم و عذاب از هر كسى به يك پايه و درجه نيست ، هر قدر خشم گيرنده نامش و يا صفاتش بزرگتر باشد، خشم او ترس آورتر است ، لذا در مقام آيه بخاطر اينكه علماى سوء و كتمانگر بفهمند مورد خشم چه كسى واقع شده اند، نام خدا را مى برد و مى فرمايد: (خدا لعنتشان مى كند) و چون هيچ كس بزرگتر از خداى سبحان نيست ، شنونده مى فهمد كه به لعنتى گرفتار شده كه هيچ لعنت به پايه آن نميرسد.


و در آيه دومى دوباره از غيبت (خدا لعنتشان مى كند ) به تكلم وحده (من بسوى ايشان توبه و رجوع مى كنم ) الخ ، التفات شده تا بفهماند رحمت خدا تا چه اندازه كامل است و چقدر رئوف است كه صفات زشت بندگان را هر قدر هم زشت باشد، از بنده اش دور مى كند و با دست خود و مباشرت خود، دور مى كند، (و راستى چه خداى مهربانى تعالى و تقدس ).
اين را هم بايد دانست كه در اين چند آيه، چند التفات به كار رفته. در آيه اولى، از تكلم با غير (آنچه را ما نازل كرديم، بعد از آن كه بيان نموديم)، به سوى غيبت (خدا لعنتشان مى كند) التفات شده. چون مقام، مقام تشديد در غضب و خشم و عذاب است و معلوم است كه خشم و عذاب از هر كسى به يك پايه و درجه نيست، هر قدر خشم گيرنده، نامش و يا صفاتش بزرگتر باشد، خشم او ترس آورتر است. لذا در مقام آيه به خاطر اين كه علماى سوء و كتمانگر بفهمند مورد خشم چه كسى واقع شده اند، نام خدا را مى برد و مى فرمايد: «خدا لعنتشان مى كند»، و چون هيچ كس بزرگتر از خداى سبحان نيست، شنونده مى فهمد كه به لعنتى گرفتار شده كه هيچ لعنت به پايه آن نمی رسد.


چون رحمت و راءفتى كه از اين آيه استفاده ميشود، مثل آن رحمتى نيست كه جمله : (خدا بسوى ايشان توبه و رجوع مى كند، - و يا از جمله - پروردگارشان بسوى ايشان رجوع مى كند) استفاده ميشود.
و در آيه دومى، دوباره از غيبت «خدا لعنتشان مى كند»، به تكلم وحده «من به سوى ايشان توبه و رجوع مى كنم»، التفات شده تا بفهماند رحمت خدا تا چه اندازه كامل است و چقدر رئوف است، كه صفات زشت بندگان را هر قدر هم زشت باشد، از بنده اش دور مى كند و با دست خود و مباشرت خود، دور مى كند، (و راستى چه خداى مهربانى، تعالى و تقدس).


و در آيه سوم باز از سياق تكلم وحده (من بسوى ايشان ) الخ ، به سياق غيب (بر آنان باد لعنت خدا)، التفات شده و وجهش همان است كه در التفات آيه اول بيان شد.
چون رحمت و رأفتى كه از اين آيه استفاده می شود، مثل آن رحمتى نيست كه جملۀ «خدا به سوى ايشان توبه و رجوع مى كند»، - و يا از جمله - «پروردگارشان به سوى ايشان رجوع مى كند»، استفاده می شود.
 
و در آيه سوم، باز از سياق تكلم وحده «من به سوى ايشان...»، به سياق غيب «بر آنان باد لعنت خدا»، التفات شده، و وجهش همان است كه در التفات آيه اول بيان شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹۰ </center>
<span id='link577'><span>
<span id='link577'><span>
==بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته ) ==
==بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته ) ==
در تفسير عياشى از بعضى اصحاب ما، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : به آنجناب عرضه داشتم : در آيه : «'''ان الذين يكتمون '''» الخ ، منظور چه كسانند؟ فرمود: منظور مائيم - كه خدا ياريمان كند - چون اگر يكى از ما به امامت رسيد نمى تواند و يا به عبارتى مجاز نيست مردم را از امام بعد از خود بيخبر بگذارد، بايد بمردم امام بعد از خود را معرفى نمايد.
در تفسير عياشى از بعضى اصحاب ما، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : به آنجناب عرضه داشتم : در آيه : «'''ان الذين يكتمون '''» الخ ، منظور چه كسانند؟ فرمود: منظور مائيم - كه خدا ياريمان كند - چون اگر يكى از ما به امامت رسيد نمى تواند و يا به عبارتى مجاز نيست مردم را از امام بعد از خود بيخبر بگذارد، بايد بمردم امام بعد از خود را معرفى نمايد.
۲۰٬۸۶۰

ویرایش