۲۰٬۸۸۷
ویرایش
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==دلایل علماى روانكاو عصر جديد، در نفى «تجرّد نفس» == | ==دلایل علماى روانكاو عصر جديد، در نفى «تجرّد نفس» == | ||
۲ - و اما آنچه كه علماى روانكاو عصر جديد در نفى «تجرّد نفس» فرض كرده اند، اين است كه: «نفس»، عبارت است از حالت متحدى كه از تأثير و تأثر حالات روحى پديد مى آيد. چون آدمى داراى ادراك به وسيله اعضاى بدن هست، داراى اراده هم هست، خوشنودى و محبت هم دارد، كراهت و بغض نيز دارد، و از اين قبيل حالات در آدمى بسيار است، كه وقتى دست به دست هم می دهند و اين، آن را و آن، اين را تعديل مى كند و خلاصه در يكديگر اثر مى گذارند، نتيجه اش اين می شود كه حالتى متحد پديد مى آيد كه از آن تعبير مى كنيم به «من». | ۲ - و اما آنچه كه علماى روانكاو عصر جديد در نفى «تجرّد نفس» فرض كرده اند، اين است كه: | ||
«نفس»، عبارت است از حالت متحدى كه از تأثير و تأثر حالات روحى پديد مى آيد. چون آدمى داراى ادراك به وسيله اعضاى بدن هست، داراى اراده هم هست، خوشنودى و محبت هم دارد، كراهت و بغض نيز دارد، و از اين قبيل حالات در آدمى بسيار است، كه وقتى دست به دست هم می دهند و اين، آن را و آن، اين را تعديل مى كند و خلاصه در يكديگر اثر مى گذارند، نتيجه اش اين می شود كه حالتى متحد پديد مى آيد كه از آن تعبير مى كنيم به «من». | |||
در پاسخ اينان می گویيم: بحث ما در اين نبود، و ما حق نداريم جلوى تئوری ها و فرضيه هاى شما را بگيريم. چون اهل هر دانشى، حق دارد فرضيه هایى براى خود فرض كند و آن را زيربناى دانش خود قرار دهد. (اگر ديوارى كه روى آن پى چيد، بالا رفت، به صحت فرضيه خود ايمان پيدا كند و اگر ديوارش فرو ريخت، يك فرضيه ديگرى درست كند). | در پاسخ اينان می گویيم: بحث ما در اين نبود، و ما حق نداريم جلوى تئوری ها و فرضيه هاى شما را بگيريم. چون اهل هر دانشى، حق دارد فرضيه هایى براى خود فرض كند و آن را زيربناى دانش خود قرار دهد. (اگر ديوارى كه روى آن پى چيد، بالا رفت، به صحت فرضيه خود ايمان پيدا كند و اگر ديوارش فرو ريخت، يك فرضيه ديگرى درست كند). |
ویرایش