۲۰٬۵۶۷
ویرایش
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
شاید وجه اين دگرگونى ها، اين باشد كه در آيات قبل، اصل داستان بنى اسرائيل با سياق خطاب شروع شد. چون می خواست ايشان را سرزنش كند و اين سياق، همچنان كوبنده پيش آمد، تا بعد از داستان بقره، به خاطر نكته ای كه ايجاب مى كرد و بيانش گذشت، مبدّل به سياق غيبت شد، تا كار منتهى شد به آيه مورد بحث. | شاید وجه اين دگرگونى ها، اين باشد كه در آيات قبل، اصل داستان بنى اسرائيل با سياق خطاب شروع شد. چون می خواست ايشان را سرزنش كند و اين سياق، همچنان كوبنده پيش آمد، تا بعد از داستان بقره، به خاطر نكته ای كه ايجاب مى كرد و بيانش گذشت، مبدّل به سياق غيبت شد، تا كار منتهى شد به آيه مورد بحث. | ||
در آن جا نيز مطلب با سياق غيبت شروع می شود و مى فرمايد: «وَ إذ أخَذنَا مِيثَاقَ بَنِى إسرَائِيلَ»، ولیكن در جملۀ «لَا تَعبُدُونَ إلّا | در آن جا نيز مطلب با سياق غيبت شروع می شود و مى فرمايد: «وَ إذ أخَذنَا مِيثَاقَ بَنِى إسرَائِيلَ»، ولیكن در جملۀ «لَا تَعبُدُونَ إلّا اللّه»، كه نهييى است كه به صورت جمله خبريه حكايت می شود، سياق به خطاب برگشت، و اگر نهى را با جمله خبريه: «جز خدا را نمى پرستيد» آورد، به خاطر شدت اهتمام بدان بود. چون وقتى نهى به اين صورت در آيد، مى رساند كه نهى كننده، هيچ شكى در عدم تحقق منهى خود در خارج ندارد، و ترديد ندارد در اين كه مكلف كه همان اطاعت داده، نهى او را اطاعت مى كند، و به طور قطع آن عمل را مرتكب نمی شود، و همچنين، اگر امر به صورت جمله خبريه اداء شود، اين نكته را افاده مى كند. مانند جملۀ «وَ بِالوَالِدَينِ إحسَاناً وَ ذِى القُربَى وَ اليَتَامَى وَ المَسَاكِينَ: به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و مساكين احسان مى كنيد». به خلاف اين كه امر به صورت امر، و نهى به صورت نهى اداء شود، كه اين نكته را نمی رساند. | ||
بعد از سياق غيبت، همان طور كه گفتيم، مجددا منتقل به سياق خطابى می شود، كه قبل از حكايت ميثاق بود، و اين انتقال فرصتى داده براى اين كه به ابتداى كلام برگشت شود، كه روى سخن به بنى اسرائيل داشت، و در نتيجه دو جملۀ «وَ أقِيمُوا الصَّلَوةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ»، و «ثُمَّ تَوَلَّيتُم»، به هم متصل گشته، سياق كلام از اول تا به آخر منتظم می شود. | بعد از سياق غيبت، همان طور كه گفتيم، مجددا منتقل به سياق خطابى می شود، كه قبل از حكايت ميثاق بود، و اين انتقال فرصتى داده براى اين كه به ابتداى كلام برگشت شود، كه روى سخن به بنى اسرائيل داشت، و در نتيجه دو جملۀ «وَ أقِيمُوا الصَّلَوةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ»، و «ثُمَّ تَوَلَّيتُم»، به هم متصل گشته، سياق كلام از اول تا به آخر منتظم می شود. |
ویرایش