گمنام

تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
<span id='link254'><span>
<span id='link254'><span>


'''* ۱۰ - آزادى تا چه حدى محدود است ؟'''
'''* ۱۰ - آزادى تا چه حدى محدود است؟'''


و اما آن مقدار محدوديتى كه اجتماع در آزادى افراد ايجاد مى كند و اطلاق فطرى آن را تقييد مى نمايد بر حسب اختلاف مجتمعات بشرى از جهت زيادى قوانين و رسومى كه در مجتمع دائر مى باشد و كمى آن قوانين و رسوم مختلف مى شود، زيرا آن چيزى كه بعد از اجتماع در تقييد آزادى هاى فردى اثر به سزائى دارد همان قوانينى است كه در ميان مردم جارى مى شود، هر قدر مواد اين قوانين بيشتر و مراقبت در اعمال مردم دقيقتر باشد معلوم است كه محروميت از آزادى و لاقيدى بيشتر خواهد بود، چنانكه هر قدر مراقبت قوانين كم تر باشد آن محروميت ها نيز كمتر خواهد بود. ليكن در عين حال آن مقدار محدوديت واجبى كه در هيچ اجتماعى از بكار بستن آن مفرى نيست و هيچ انسان اجتماعى نمى تواند آن را ناچيز بگيرد محدوديتى است كه حفظ وجود اجتماع و سنن دائر و قوانين جارى از نقض و انتقاض موقوف بر آن است . و لذا هيچ مجتمعى از مجتمعات بشرى را نخواهيد يافت كه داراى قوه دفاعى اى كه از نفوس و ذرارى آن مجتمع دفاع كند و ايشان را از نابودى و هلاكت حفظ نمايد نبوده باشد، بلكه بهر اجتماعى كه نگاه كنيد خواهيد ديد كه زمامدارى امور آن اجتماع را تكفل نموده و با گستردن امنيت عمومى و بى رحمى در برابر متعدى و ظالم ، سنن جارى و عادات و رسوم مقدس جماعت را از انتقاض حفظ ميكرده ، اين شما و اين رسيدگى و مطالعه اوضاع جوامعى كه تاريخ اوضاع و احوال آنها را ضبط نموده ، خواهيد ديد كه
و اما آن مقدار محدوديتى كه اجتماع در آزادى افراد ايجاد مى كند و اطلاق فطرى آن را تقييد مى نمايد، بر حسب اختلاف مجتمعات بشرى، از جهت زيادى قوانين و رسومى كه در مجتمع دائر مى باشد و كمى آن قوانين و رسوم، مختلف مى شود. زيرا آن چيزى كه بعد از اجتماع در تقييد آزادى هاى فردى اثر بسزایى دارد، همان قوانينى است كه در ميان مردم جارى مى شود. هر قدر مواد اين قوانين بيشتر و مراقبت در اعمال مردم دقيق تر باشد، معلوم است كه محروميت از آزادى و لاقيدى بيشتر خواهد بود. چنان كه هر قدر مراقبت قوانين كمتر باشد، آن محروميت ها نيز كمتر خواهد بود. ليكن در عين حال آن مقدار محدوديت واجبى كه در هيچ اجتماعى از به كار بستن آن مفرّى نيست و هيچ انسان اجتماعى نمى تواند آن را ناچيز بگيرد، محدوديتى است كه حفظ وجود اجتماع و سنن دائر و قوانين جارى از نقض و انتقاض موقوف بر آن است.  
 
لذا هيچ مجتمعى از مجتمعات بشرى را نخواهيد يافت كه داراى قوّه دفاعى اى كه از نفوس و ذرارى آن مجتمع دفاع كند و ايشان را از نابودى و هلاكت حفظ نمايد، نبوده باشد، بلكه به هر اجتماعى كه نگاه كنيد، خواهيد ديد كه زمامدارى امور آن اجتماع را تكفل نموده و با گستردن امنيت عمومى و بى رحمى در برابر متعدى و ظالم، سنن جارى و عادات و رسوم مقدس جماعت را از انتقاض حفظ می كرده. اين شما و اين رسيدگى و مطالعه اوضاع جوامعى كه تاريخ اوضاع و احوال آنها را ضبط نموده، خواهيد ديد كه تاريخ نيز گفتار ما را تصديق مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۰۷ </center>
تاريخ نيز گفتار ما را تصديق مى كند.
اين جاست كه بعد از بيانات گذشته، مى توانيم حرف خود را پوست كنده بزنيم و بگویيم: روش اسلام درباره برده گيرى صحيح و روش ديگران غلط بوده است. براى اين كه در شريعت فطرت، اولين حق مشروع هر مجتمعى، سلب حريت از دشمن جامعه خويش است. و به عبارت ديگر: هر جامعه اى، هر گونه آزادى را از دشمن كه در صدد بر آمده زندگى آن جامعه را به كلى تباه سازد، مالك است و حق دارد هر گونه آزادى اراده و عمل را از دشمن جانى خود تملك كند و بگيرد. يا اين كه او را بكلى از صفحه روزگار بر اندازد، يا زنده اش گذارد و تملكش نمايد.
اينجاست كه بعد از بيانات گذشته مى توانيم حرف خود را پوست كنده بزنيم و بگوئيم روش اسلام درباره برده گيرى صحيح و روش ديگران غلط بوده است ، براى اينكه در شريعت فطرت ، اولين حق مشروع هر مجتمعى سلب حريت از دشمن جامعه خويش است ، و به عبارت ديگر هر جامعه اى هر گونه آزادى را از دشمن كه در صدد بر آمده زندگى آن جامعه را بكلى تباه سازد مالك است و حق دارد هر گونه آزادى اراده و عمل را از دشمن جانى خود تملك كند و بگيرد، يا اينكه او را بكلى از صفحه روزگار بر اندازد يا زنده اش گذارد و تملكش نمايد، و هم چنين نسبت به دشمن دين و سنن و قوانين جاريه اش مى تواند جلو قانون شكنى و آزادى عملش را بگيرد، و اختيار دارد كه او را به جان و يا مال و يا غير آن مجازات نمايد، يقينا هيچ انسان عاقلى بخود اجازه نمى دهد كه از حريت و آزادى دشمنى كه نه براى حيات مجتمع او وقعى قائل است و نه با او در حفظ مجتمعش برادرى و تشريك مساعى مى نمايد و نه از تباه ساختن مجتمعش پروا داشته و در مواقع خطر به خودش واميگذارد طرفدارى نمايد، و آيا از آزادى چنين دشمنى طرفدارى كردن و هم وظيفه فطرى حفظ اجتماع را انجام دادن جمع صريح بين دو متناقض و سفاهت و ديوانگى نيست ؟ يقينا خواهيد گفت چرا.
 
بنابراين از مطالبى كه گفتيم روشن شد كه : اولا بنا گذاشتن بر آزادى انسان به طور مطلق ، امرى است كه صريحا مخالف حق فطرى و مشروع انسان است ، آنهم حقى كه نسبت به ساير حقوق مشروع و فطرى انسان اولويت دارد. و ثانيا آن برده گيرى كه اسلام معتبرش دانسته حقى است كه با قوانين فطرت مطابقت دارد، و آن عبارت است از برده گيرى دشمنان دين و محاربين با مجتمع اسلامى ، چنين كسانى از حريت عمل محروم شده به حكم اجبار به داخل مجتمع اسلامى جلب و در زى بردگان در خواهند آمد، و آن قدر در آن مجتمع خواهند زيست تا آنكه بر اساس تربيت صالح دينى تربيت يافته تدريجا آزاد و به مجتمع احرار ملحق شوند، علاوه بر اينكه زمامدار مسلمين حق دارد كه اگر براى مجتمع دينى مصلحت بداند تمامى بردگان را تا آخرين نفر آزاد نموده يا در حق آنها رفتار ديگرى كه منافى با احكام الهى نباشد معمول دارد، و حال آنكه اگر اين بردگان به بردگى مسلمين در نيامده بودند يقينا نه اينطور سالم و محترم مى زيستند و نه نعمت دين و تربيت دينى كه اعظم نعمتهاست نصيبشان ميشد.
و همچنين نسبت به دشمن دين و سنن و قوانين جاريه اش، مى تواند جلو قانون شكنى و آزادى عملش را بگيرد، و اختيار دارد كه او را به جان و يا مال و يا غير آن مجازات نمايد. يقينا هيچ انسان عاقلى به خود اجازه نمى دهد كه از حريت و آزادى دشمنى، كه نه براى حيات مجتمع او وقعى قائل است و نه با او در حفظ مجتمعش برادرى و تشريك مساعى مى نمايد و نه از تباه ساختن مجتمعش پروا داشته و در مواقع خطر به خودش وامی گذارد، طرفدارى نمايد، و آيا از آزادى چنين دشمنى طرفدارى كردن و هم وظيفه فطرى حفظ اجتماع را انجام دادن، جمع صريح بين دو متناقض و سفاهت و ديوانگى نيست؟ يقينا خواهيد گفت: چرا.
 
بنابراين، از مطالبى كه گفتيم روشن شد كه:  
 
اولاً بنا گذاشتن بر آزادى انسان به طور مطلق، امرى است كه صريحا مخالف حق فطرى و مشروع انسان است. آن هم حقى كه نسبت به ساير حقوق مشروع و فطرى انسان اولويت دارد.  
 
و ثانياً آن برده گيرى كه اسلام معتبرش دانسته، حقى است كه با قوانين فطرت مطابقت دارد، و آن، عبارت است از :برده گيرى دشمنان دين و محاربين با مجتمع اسلامى. چنين كسانى از حريت عمل محروم شده، به حكم اجبار، به داخل مجتمع اسلامى جلب و در زىّ بردگان در خواهند آمد، و آن قدر در آن مجتمع خواهند زيست، تا آن كه بر اساس تربيت صالح دينى تربيت يافته، تدريجا آزاد و به مجتمع احرار ملحق شوند. علاوه بر اين كه زمامدار مسلمين حق دارد كه اگر براى مجتمع دينى مصلحت بداند، تمامى بردگان را تا آخرين نفر آزاد نموده، يا در حق آن ها رفتار ديگرى كه منافى با احكام الهى نباشد، معمول دارد، و حال آن كه اگر اين بردگان به بردگى مسلمين در نيامده بودند، يقينا نه اين طور سالم و محترم مى زيستند و نه نعمت دين و تربيت دينى كه اعظم نعمت هاست، نصيبشان ميشد.
<span id='link255'><span>
<span id='link255'><span>
==داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟ ==
 
۱۱ - داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟: دولت هاى بزرگ دنيا در كنفرانس بروكسل قرارى صادر كردند مبنى بر منع اكيد خريد و فروش برده ، و نتيجه قرار مزبور اين شد كه غلامان و كنيزان هر كجا بودند آزاد گردند و ديگر مثل سابق بردگان براى عرضه به
''' * ۱۱ - داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟ '''
 
دولت هاى بزرگ دنيا در كنفرانس بروكسل قرارى صادر كردند مبنى بر منع اكيد خريد و فروش برده ، و نتيجه قرار مزبور اين شد كه غلامان و كنيزان هر كجا بودند آزاد گردند و ديگر مثل سابق بردگان براى عرضه به
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۰۸ </center>
خريدار به صف در نيامده چون رمه گوسفند از اينجا به آنجا سوق داده نشوند، نتيجه ديگرش اين شد كه ديگر عده اى از نفوس بشر براى خدمت در حرم سراها اخته نگردند، خلاصه امروز ديگر از آن بردگان و آن اخته ها حتى براى نمونه يك نفر هم يافت نمى شود، مگر در بعضى از اقوام وحشى بطورى كه نقل مى كنند.
خريدار به صف در نيامده چون رمه گوسفند از اينجا به آنجا سوق داده نشوند، نتيجه ديگرش اين شد كه ديگر عده اى از نفوس بشر براى خدمت در حرم سراها اخته نگردند، خلاصه امروز ديگر از آن بردگان و آن اخته ها حتى براى نمونه يك نفر هم يافت نمى شود، مگر در بعضى از اقوام وحشى بطورى كه نقل مى كنند.
۲۰٬۱۹۷

ویرایش