۲۰٬۵۵۷
ویرایش
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
<span id='link306'><span> | <span id='link306'><span> | ||
== | ==اعتراف بى حاصل كفار دوزخى به يقينشان به معاد، براى نجات از عذاب == | ||
«'''قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِّن سبِيلٍ'''»: | «'''قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِّن سبِيلٍ'''»: | ||
سياق آيه و | سياق آيه و ماقبل آن، إشعار دارد كه كفار، اين سخن را بعد از شنيدن آن پاسخ مى گويند، در حالى كه در آتش قرار دارند. به دليل اين كه در آخرش مى گويند: «فَهَل إلى خُرُوجٍ مِن سَبِيل: آيا راهى هست كه ما از آتش بيرون شويم»؟ | ||
كفار قبل از اين | كفار قبل از اين التماس، نخست اعتراف به گناه مى كنند و اين، خود نوعى سبب خواهى و توسل است، براى نجات از عذاب. اما «وَ لَاتَ حِينَ مَنَاص». وقتى اين تشبّثات را مى كنند كه كار از كار گذشته. براى اين كه تا چندى كه در دنيا بودند، نسبت به مسأله معاد در شك بودند و ايمانى به بازگشت به سوى خدا نداشتند و به همين جهت، آن را انكار نموده و روز حساب را فراموش كردند. و همين فراموشى روز حساب، باعث افسار گسيختگى ايشان در گناهان شد، كه بدون هيچ پروايى، به سوى گناهان شتافتند. | ||
آرى، فراموشى روز جزا، كليد تمامى گناهان و گمراهی ها است. همچنان كه خداى تعالى فرموده: «إنّ الّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللّه لَهُم عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَومَ الحِسَاب». | |||
و كوتاه سخن | آنگاه وقتى خداوند قبض روحشان كرد كه به حساب، اماته اى بعد از اماته اى ديگر بود، و سپس زنده شان كرد، كه احيايى بعد از احياى ديگر بود، آن وقت، شك و ترديدشان درباره بعث و برگشتن به سوى خدا، از بين رفت. چون بقاى بعد از مرگ و حيات بعد از حيات را عينا ديدند. با اين كه در دنيا مردن را فنا و نابودى مى پنداشتند و مى گفتند: «إن هِىَ إلّا حَيَاتُنَا الدُّنيَا وَ مَا نَحنُ بِمَبعُوثِين». | ||
و كوتاه سخن آن كه: در آن روز با حاصل شدن يقين، شك و ترديدى برايشان نمی ماند. ولى گناهان و نافرمانی ها، باقى مانده است و به همين جهت است كه براى خلاصى از عذاب، يك بار متوسل به اعتراف به يقين خود مى شوند كه: «خدايا! ديگر شك و ترديد نداريم و يقين پيدا كرديم». | |||
و قرآن، اين اعترافشان را چنين حكايت مى كند: «وَ لَو تَرَى إذ المُجرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُسَهُم عِندَ رَبّهِم رَبّنَا أبصَرنَا وَ سَمِعنَا فَارجِعنَا نَعمَل صَالِحاً إنّا مُوقِنُون». و بارى ديگر، متوسل مى شوند به اعتراف به گناهان خود، همچنان كه آيه مورد بحث آن را حكايت مى كند، به اين كه تا در دنيا بودند، خود را در اراده و افعال آزاد و مستقل | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷۵ </center> | ||
می دانستند، به طوری كه مى توانستند بدون هيچ رادعى، هر چيزى را بخواهند و هر كارى را بكنند، بدون اين كه حساب و كتابى در نظر داشته باشند، و بدون اين كه صواب و خطايى بفهمند. | |||
از اين بيان روشن مى شود كه به چه وجهى، جملۀ «فَاعتَرَفنَا بِذُنُوبِنَا» را، با حرف «فاء» بر جملۀ «أمّتَنَا اثنَتَينِ وَ أحيَيتَنَا اثنَتَين» مترتب كرد و آن را، فرع اين قرار داد. | |||
آرى اعتراف، در حقيقت، فرع و مترتب بر يقين يافتن به معاد است. چون وقتى اين يقين پيدا شود، يقين ديگرى به دنبالش پيدا مى شود، و آن، اين است كه انحراف هايشان از راه خدا، ضلالت و گناه بود. | |||
<span id='link307'><span> | <span id='link307'><span> | ||
ویرایش