۲۰٬۵۷۴
ویرایش
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
<span id='link305'><span> | <span id='link305'><span> | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: جملۀ «فَاغفِر لِلّذِينَ تَابُوا...» دلالت دارد بر اين كه برداشتن و اسقاط عقاب بعد از توبه، تفضلى است از خداى تعالى. چون اگر واجب بود، ديگر احتياج نداشت ملائكه درخواست آن را بكنند، بلكه خود خداى تعالى، عقاب تائبين را اسقاط مى كرد. | ||
ليكن اين استدلال صحيح نيست | ليكن اين استدلال صحيح نيست. براى اين كه واجب بودن اسقاط عقاب تائبين يا صدور هر كار ديگر از خداى تعالى، منافاتى با صحت درخواست آن ندارد. به شهادت كلام خود ملائكه، كه بعد از استغفار گفته اند: «رَبّنَا وَ أدخِلهُم جَنّاتِ عَدنٍ الّتِى وَعَدتَهُم». چون مى بينيم با اعترافشان به اين كه خدا وعدۀ «جنّات عدن» داده و با اين كه ملائكه مى دانند كه خدا خُلف وعده نمى كند، با اين حال درخواست كرده اند كه مؤمنان را داخل آن جنّات بفرمايد. | ||
و از اين آيه | و از اين آيه صريح تر، آيه: «رَبّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَ لَا تُخزِنَا يَومَ القِيَامَةِ إنّكَ لَا تُخلِفُ المِيعَاد» مى باشد، كه حكايت دعاى خود مؤمنان است. | ||
و قبول توبه از چيزهايى است كه خداى | و قبول توبه از چيزهايى است كه خداى تعالى، بر خود واجب كرده و آن را حق توبه كنندگان دانسته و فرموده: «إنّمَا التّوبَةُ عَلَى اللّهِ لِلّذِينَ يَعمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأولَئِكَ يَتُوبُ اللّه عَلَيهِم». بنابراين، طلب هر حقى كه خدا بر خود واجب كرده، از قبيل درخواست مغفرت گناه توبه كننده (و درخواست طلب روزى، و يا استجابت دعا و امثال آن)، در حقيقت مراجعه به خداست، براى اين كه وعده خود را انجاز كند، و نيز اظهار اشتياق براى رسيدن به رستگارى به سبب كرامت اوست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷۳ </center> | ||
و | و همچنين، صرف اين كه مى دانيم فلان رفتار خدا با بندگانش تفضل است، دليل نمى شود بر اين كه اين رفتار بر خدا واجب نيست. چون هر عطيّه از عطاياى خدا كه فرض كنى، تفضّل او است. چه واجب الصدور باشد، و چه غير واجب. چون اگر صدور فعلى از افعال از خداى تعالى واجب باشد، چنان نيست كه ديگرى در ايجاب آن دخالت كرده باشد و خدا را مقهور تأثير خود ساخته باشد. چون مؤثر در هر چيز، تنها و تنها، خود اوست و چيزى در او اثر نمى گذارد. | ||
و معناى وجوب صدور آن فعل، اين است كه: خداى عزيز، صدور آن را بر خود واجب كرده. و برگشت معناى وجوب، به اين است كه خداى عزيز، قضا رانده كه اين كار انجام شود و اين عطيه افاضه گردد و قضايش هم، حتمى است. | |||
پس اگر آن كار را كه فرض كرديم بر خود واجب كرده، انجام مى دهد، به مشيّتى از ناحيه خويش انجام مى دهد. او منزّه است از اين كه ديگرى او را به كار مجبور و كارى را بر او الزام كند، بلكه اگر آن كار عطيه اى باشد، در عين اين كه بر حسب فرض واجب بوده، تفضلى است كه كرده. پس فعل او، تفضّلى است از او، هرچند كه واجب الصدور باشد، و اما اگر واجب الصدور نباشد، تفضل بودنش واضح تر است. | |||
«'''إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْت اللَّهِ أَكْبرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلى الإيمَانِ فَتَكْفُرُونَ'''»: | |||
در آن | كلمه «مقت»، به معناى شديدترين مرحله خشم است. خداى تعالى، بعد از آن كه پاره اى از آثار ايمان مؤمنان را برشمرد، اينك به سراغ كفار برگشته، پاره اى از آثار سويى كه از جهت كفر دارند، بر مى شمارد. | ||
و ظاهر اين آيه و آيه بعدش، اين است كه: ندايى كه در اين آيه حكايت مى كند، ندايى است كه كفار در آخرت و بعد از داخل شدن در آتش به آن نداء مى شوند. آن هنگامى كه عذاب كفر خود را مى چشند و مى فهمند كه كفرشان در دنيا، در حقيقت خشم گرفتن بر خودشان بوده است. آن روزى كه از طرف انبيا دعوت مى شدند به سوى ايمان و آن دعوت را مسخره مى كردند، به دست خود، اين آتش را براى خود افروختند و خويشتن را به هلاكت دايمى دچار كردند. | |||
در آن روز، از جانب خداى سبحان، اين ندا را مى شنوند: سوگند مى خورم كه شدت خشم خدا براى شما خيلى بزرگتر و بيشتر از شدت خشمى است كه خودتان بر خود گرفتيد. آن هنگام كه دعوت مى شديد - اگر مضارع آورده به اعتبار حكايت حال گذشته، معناى گذشته را مى دهد - به سوى ايمان، يعنى انبيا شما را بدان دعوت مى كردند، و شما كفر مى ورزيديد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷۴ </center> | ||
<span id='link306'><span> | <span id='link306'><span> |
ویرایش