گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
البته اين طرز فكر، اختصاص به يهود نداشت، بلكه هر اهل ملت ديگر هم كه اصالت را براى ماده قائل بوده و قائل هستند، آن ها نيز درباره خداى سبحان حكمى نمى كنند، مگر همان احكامی كه براى ماديات، و بر طبق اوصاف ماديات مى كنند، اگر براى خدا حيات و علم و قدرت و اختيار و اراده و قضاء و حكم و تدبير، امر و ابرام قضاء و احكامى ديگر، قائل اند، آن حيات و علم و قدرت و اوصافى را قائل اند كه براى يك موجود مادى قائل اند، و اين دردى است بى درمان، كه نه آيات خدا درمانش مى كند، و نه انذار انبياء: «وَ مَا تُغنِى الآيَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَومٍ لَا يُؤمِنُونَ».  
البته اين طرز فكر، اختصاص به يهود نداشت، بلكه هر اهل ملت ديگر هم كه اصالت را براى ماده قائل بوده و قائل هستند، آن ها نيز درباره خداى سبحان حكمى نمى كنند، مگر همان احكامی كه براى ماديات، و بر طبق اوصاف ماديات مى كنند، اگر براى خدا حيات و علم و قدرت و اختيار و اراده و قضاء و حكم و تدبير، امر و ابرام قضاء و احكامى ديگر، قائل اند، آن حيات و علم و قدرت و اوصافى را قائل اند كه براى يك موجود مادى قائل اند، و اين دردى است بى درمان، كه نه آيات خدا درمانش مى كند، و نه انذار انبياء: «وَ مَا تُغنِى الآيَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَومٍ لَا يُؤمِنُونَ».  


حتى اين طبقه از دينداران، كار را به جایى رساندند و درباره خدا احكامى جارى ساختند، كه حتى كسانى هم كه دين آنان را ندارند و هيچ بهره اى از دين حق و معارف حقه آن ندارند، طرز تفكر آنان را مسخره كردند/ از آن جمله گفتند: مسلمانان از پيامبر خود روايت مى كنند كه خدا آدم را به شكل و قيافه خودش آفريده، و خودشان هم كه امت آن پيامبرند، خدا را به شكل آدم مى آفرينند.
حتى اين طبقه از دينداران، كار را به جایى رساندند و درباره خدا احكامى جارى ساختند، كه حتى كسانى هم كه دين آنان را ندارند و هيچ بهره اى از دين حق و معارف حقه آن ندارند، طرز تفكر آنان را مسخره كردند. از آن جمله گفتند: مسلمانان از پيامبر خود روايت مى كنند كه خدا آدم را به شكل و قيافه خودش آفريده، و خودشان هم كه امت آن پيامبرند، خدا را به شكل آدم مى آفرينند.


پس امر اين مادى گرايان، دائر است بين اين كه همه احكام ماده را براى پروردگار خود اثبات كنند، همچنان كه مشبّهه از مسلمانان، و همچنين ديگران كه به عنوان مشبهه شناخته نشده اند، اين كار را كرده و مى كنند،
پس امر اين مادى گرايان، دائر است بين اين كه همه احكام ماده را براى پروردگار خود اثبات كنند، همچنان كه مشبّهه از مسلمانان، و همچنين ديگران كه به عنوان مشبهه شناخته نشده اند، اين كار را
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۲۴ </center>
و بين اين كه اصلا از اوصاف جمال خداوندى، هيچ چيز را نفهمند، و اوصاف جمال او را به اوصاف سلبى ارجاع داده، بگويند: الفاظى كه اوصاف خدا را بيان مى كند، در حق او به اشتراك لفظى استعمال می شود، و اين كه می گویيم: خدا موجودى است، ثابت، عالم، قادر، حىّ، وجود و ثبوت و علم و قدرت و حيات او معنایى دارد، كه ما نمى فهميم و نمى توانيم بفهميم. ناگزير بايد معانى اين كلمات را به امورى سلبى ارجاع دهيم. يعنى بگویيم: خدا معدوم و زايل و جاهل و عاجز و مُرده نيست.  
کرده و می کنند، و بين اين كه اصلا از اوصاف جمال خداوندى، هيچ چيز را نفهمند، و اوصاف جمال او را به اوصاف سلبى ارجاع داده، بگويند: الفاظى كه اوصاف خدا را بيان مى كند، در حق او به اشتراك لفظى استعمال می شود، و اين كه می گویيم: خدا موجودى است، ثابت، عالم، قادر، حىّ، وجود و ثبوت و علم و قدرت و حيات او معنایى دارد، كه ما نمى فهميم و نمى توانيم بفهميم. ناگزير بايد معانى اين كلمات را به امورى سلبى ارجاع دهيم. يعنى بگویيم: خدا معدوم و زايل و جاهل و عاجز و مُرده نيست.  


اين جاست كه صاحبان بصيرت بايد عبرت گيرند، كه انس به ماديات كار آدمى را به كجا مى كشاند؟ چون اين طرز فكر از اين جا سر در مى آورد كه به خدایى ايمان بياورند، كه اصلا او را درك نكنند، و خدایى را بپرستند كه او را نشناسند و نفهمند، و ادعایى كنند كه نه خودشان آن را تعقل كرده باشند، و نه احدى از مردم.
اين جاست كه صاحبان بصيرت بايد عبرت گيرند، كه انس به ماديات كار آدمى را به كجا مى كشاند؟ چون اين طرز فكر از اين جا سر در مى آورد كه به خدایى ايمان بياورند، كه اصلا او را درك نكنند، و خدایى را بپرستند كه او را نشناسند و نفهمند، و ادعایى كنند كه نه خودشان آن را تعقل كرده باشند، و نه احدى از مردم.
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
و كلمۀ «أمَانِىّ»، جمع «أمنيه» است، كه به معناى اكاذيب است، و حاصل معناى آيه، اين است كه: ملت يهود، يا افراد باسوادى هستند، كه خواندن و نوشتن را می دانند، ولى در عوض به كتب آسمانى خيانت مى كنند، و آن را تحريف می نمايند، و يا مردمى بى سواد و اُمى هستند، كه از كتب آسمانى هيچ چيز نمی دانند، و مشتى اكاذيب و خرافات را به عنوان كتاب آسمانى پذيرفته اند.
و كلمۀ «أمَانِىّ»، جمع «أمنيه» است، كه به معناى اكاذيب است، و حاصل معناى آيه، اين است كه: ملت يهود، يا افراد باسوادى هستند، كه خواندن و نوشتن را می دانند، ولى در عوض به كتب آسمانى خيانت مى كنند، و آن را تحريف می نمايند، و يا مردمى بى سواد و اُمى هستند، كه از كتب آسمانى هيچ چيز نمی دانند، و مشتى اكاذيب و خرافات را به عنوان كتاب آسمانى پذيرفته اند.


«'''فويل للذين يكتبون'''»: كلمۀ «ويل»، به معناى هلاكت و عذاب شديد، و نيز به معناى اندوه و خوارى و پستى است، و نيز هر چيزى را كه آدمى سخت از آن حذر مى كند، «ويل» می گويند، و كلمۀ «إشتراء»، به معناى خريدن است.
«'''فَوَيلٌ لِلَّذِينَ يَكتُبُونَ'''»: كلمۀ «ويل»، به معناى هلاكت و عذاب شديد، و نيز به معناى اندوه و خوارى و پستى است، و نيز هر چيزى را كه آدمى سخت از آن حذر مى كند، «ويل» می گويند، و كلمۀ «إشتراء»، به معناى خريدن است.


«'''فَوَيلٌ لَهُم مِمَّا كَتَبَت أيدِيهِم وَ وَيلٌ لَهُم'''»: ضميرهاى جمع در اين آيه، يا به بنى اسرائيل بر مى گردد، و يا تنها به كسانی كه تورات را تحريف كردند. براى هر دو وجهى است، ولى بنابر وجه اول، «ويل» متوجه عوام بى سوادشان نيز می شود.
«'''فَوَيلٌ لَهُم مِمَّا كَتَبَت أيدِيهِم وَ وَيلٌ لَهُم'''»: ضميرهاى جمع در اين آيه، يا به بنى اسرائيل بر مى گردد، و يا تنها به كسانی كه تورات را تحريف كردند. براى هر دو وجهى است، ولى بنابر وجه اول، «ويل» متوجه عوام بى سوادشان نيز می شود.
۲۰٬۶۱۵

ویرایش