۲۰٬۲۴۶
ویرایش
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
و جملۀ «إذَا انتهى إلَى قَومٍ...»، به منزله تفسير آن جمله است، و معناى جملۀ «لا تُؤبن فيه الحُرَم»، اين است كه در حضور آن جناب، كسى جرأت نمى كرد از ناموس مردم، به بدى ياد كند و اين فعل از ماده «اُبنه»- به ضمّ همزه - گرفته شده كه به معناى عيب است، و كلمۀ «حُرَم» - به ضمّه حاء و فتحه راء- جمع «حُرمه» است. و كلمۀ «تثنى» در جملۀ «لا تَثَنَّى فَلَتَاته»، از «تثنيه» گرفته شده كه به معناى تكرار كردن است. | و جملۀ «إذَا انتهى إلَى قَومٍ...»، به منزله تفسير آن جمله است، و معناى جملۀ «لا تُؤبن فيه الحُرَم»، اين است كه در حضور آن جناب، كسى جرأت نمى كرد از ناموس مردم، به بدى ياد كند و اين فعل از ماده «اُبنه»- به ضمّ همزه - گرفته شده كه به معناى عيب است، و كلمۀ «حُرَم» - به ضمّه حاء و فتحه راء- جمع «حُرمه» است. و كلمۀ «تثنى» در جملۀ «لا تَثَنَّى فَلَتَاته»، از «تثنيه» گرفته شده كه به معناى تكرار كردن است. | ||
و كلمۀ «فَلَتَات»، جمع «فَلتَه» است، كه به معناى لغزش است و معناى جمله اين است كه: اگر احيانا در مجلس آن جناب، از احدى از جلساء لغزشى سر مى زند، حضرت به همه مى فهماند كه اين عمل، لغزش و خطا است و ديگر از كسى تكرار نشود، و كلمۀ «بِشر» - به كسره باء و سكون شين - به معناى بشاش بودن چهره است، و كلمۀ | و كلمۀ «فَلَتَات»، جمع «فَلتَه» است، كه به معناى لغزش است و معناى جمله اين است كه: اگر احيانا در مجلس آن جناب، از احدى از جلساء لغزشى سر مى زند، حضرت به همه مى فهماند كه اين عمل، لغزش و خطا است و ديگر از كسى تكرار نشود، و كلمۀ «بِشر» - به كسره باء و سكون شين - به معناى بشاش بودن چهره است، و كلمۀ «صَخّاب» درباره كسى استعمال مى شود كه فريادى گوش خراش داشته باشد. | ||
و در جملۀ «حَدِيثُهُم عِندَهُ حَدِيثُ أوليتهم»، كلمه «أوليه»، جمع «ولىّ» است، و گويا مراد از آن تابع و دنبال رو باشد، و معناى جمله اين باشد كه: اصحاب، وقتى با آن جناب سخن مى گفتند، نوبت را رعايت مى كردند و چنين نبود كه يكى در سخن ديگرى داخل شود و يا مادام كه سخن او تمام نشده، سخن بگويد و يا مانع يكديگر شوند. و معناى جملۀ «حَتّى أن كَانَ أصحَابُهُ يَستَجلِبُونَهُم»، اين است كه اصحاب آن جناب، وقتى مى ديدند غريبه ها و ناآشنايان به اخلاق آن جناب و با حرف هاى خارج از نزاكت خود، آن جناب را مى آزارند، آنان را نزد خود مى خواندند، تا رسول خدا «صلى الله عليه و آله» را از شرّ آنان نجات دهند. | و در جملۀ «حَدِيثُهُم عِندَهُ حَدِيثُ أوليتهم»، كلمه «أوليه»، جمع «ولىّ» است، و گويا مراد از آن تابع و دنبال رو باشد، و معناى جمله اين باشد كه: اصحاب، وقتى با آن جناب سخن مى گفتند، نوبت را رعايت مى كردند و چنين نبود كه يكى در سخن ديگرى داخل شود و يا مادام كه سخن او تمام نشده، سخن بگويد و يا مانع يكديگر شوند. و معناى جملۀ «حَتّى أن كَانَ أصحَابُهُ يَستَجلِبُونَهُم»، اين است كه اصحاب آن جناب، وقتى مى ديدند غريبه ها و ناآشنايان به اخلاق آن جناب و با حرف هاى خارج از نزاكت خود، آن جناب را مى آزارند، آنان را نزد خود مى خواندند، تا رسول خدا «صلى الله عليه و آله» را از شرّ آنان نجات دهند. |
ویرایش