۲۰٬۲۳۶
ویرایش
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
<span id='link230'><span> | <span id='link230'><span> | ||
==روايات ديگرى در درباره سيره عملى رسول اكرم | ==روايات ديگرى در درباره سيره عملى رسول اكرم «ص» == | ||
۲ - و در كتاب احياء العلوم است كه : رسول | ۲ - و در كتاب احياء العلوم است كه: رسول خدا، گفتارش از همه فصيح تر و شيرين تر بود - تا آن جا كه می گويد: و سخنانش همه، كلمات كوتاه و جامع و خالى از زوائد و وافى به تمام مقصود بود، و چنان بود كه گویى اجزاى آنان تابع يكديگرند. وقتى سخن مى گفت، بين جملات را فاصله مى داد تا اگر كسى بخواهد سخنانش را حفظ كند، فرصت داشته باشد. جوهرۀ صدايش، بلند و از تمامى مردم خوش نغمه تر بود. | ||
۳ - و | |||
۴ - و در كتاب مكارم الاخلاق است كه | ۳ - و شيخ، در كتاب تهذيب، به سند خود، از اسحاق بن جعفر، از برادرش موسى بن جعفر، از پدران بزرگوارش، از على «عليهم السلام» نقل كرده كه فرمود: از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شنيدم كه مى فرمود: من مبعوث شده ام به مكارم اخلاق و محاسن آن. | ||
۵ - و در كتاب | |||
۴ - و در كتاب مكارم الاخلاق است كه ابوسعيد خدرى گفت: حياى رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از عروس حجله بيشتر بود، و چنان بود كه اگر چيزى را دوست نمى داشت، ما از قيافه اش مى فهميديم. | |||
۵ - و در كتاب كافى، به سند خود، از محمّد بن مسلم روايت مى كند كه گفت: شنيدم كه حضرت ابوجعفر «عليه السلام» مى فرمود: | |||
فرشته اى نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» آمد و عرض كرد: خدايت مخيّر فرموده كه اگر خواهى، بنده اى متواضع و رسول باشى، و اگر خواهى، پادشاهى رسول باشى. | |||
جبرئيل، اين صحنه را مى ديد، رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، از راه مشورت به جبرئيل نگريست. او با دست اشاره كرد كه افتادگى را اختيار كن، و لذا رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در جواب آن فرشته فرمود: بندگى و تواضع را با رسالت اختيار كردم. فرشته مزبور، در حالى كه كليد خزينه هاى زمين را در دست داشت، گفت: اينك چيزى هم از آنچه در نزد خدايت دارى، كاسته نشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۴۲ </center> | ||
۶ - و در نهج البلاغه مى فرمايد: پس بايد كه | ۶ - و در نهج البلاغه مى فرمايد: پس بايد كه تأسّى كنى به نبىّ اطهر و اطيب - تا آن جا كه مى فرمايد - از خوردنی هاى دنيا، اندك و به اطراف دندان خورد، و دهان خود را از آن پُر نكرد و به آن التفاتى ننمود. لاغرترين اهل دنيا بود از حيث تهیگاه و گرسنه ترين شان بود از جهت شكم. | ||
خزائن دنيا بر او عرضه شد، ليكن او از قبولش استنكاف نمود. وقتى فهميد كه خداى تعالى، چيزى را دشمن دارد، او نيز دشمن مى داشت، و هر چيزى را كه خداى تعالى حقير مى دانست، او نيز تحقيرش مى كرد، و ما بر عكس آن جنابيم، و اگر از معايب چيزى در ما نبود، جز همين كه دوست مى داريم دنيایى را كه خدا دشمن داشته و بزرگ مى شماريم دنيایى را كه خدايش تحقير كرده، همين براى شقاوت و بدبختى و نافرمانی مان بس بود، و حال آن كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» روى زمين غذا مى خورد، و چون بندگان مى نشست، و كفش خود را به دست خود مى دوخت، و بر الاغ لخت سوارمى شد، و شخصى ديگرى را هم پشت سرِ خود، بر آن حيوان سوار مى كرد. | |||
وقتى ديد پردۀ درِ خانه اش تصوير دارد، به يكى از زنان خود فرمود: اى فلان! اين پرده را از نظرم پنهان كن، تا آن را نبينم. چون هر وقت چشمم بدان مى افتد، به ياد دنيا و زخارف آن مى افتم. | |||
آرى، به قلب و از صميم دل از دنيا اعراض كرده بود، و يادش را در دل خود كشته و از بين برده بود، تا جایى كه دوست مى داشت زينت دنيا را حتى به چشم هم نبيند، تا هوس لباس فاخر نكند، و دنيا را خانه قرار نبيند، و اميدوار اقامت در آن نشود. از اين رو، دنيا را به كلّى از دل خود بيرون كرد، و ياد آن را از قلب كوچ داد، و از نظر دوربين خود هم، پنهان نمود. | |||
آرى، وقتى شخصى از چيزى بدش آيد، نظر كردن به آن را هم دوست نمى دارد. حتى دوست نمى دارد كه كسى نزد او، اسم آن چيز را ببرد. | |||
<span id='link231'><span> | <span id='link231'><span> | ||
==عبادت پيامبر اكرم (ص ) از ساده روايات == | ==عبادت پيامبر اكرم (ص ) از ساده روايات == | ||
۷ - و در كتاب احتجاج از موسى بن جعفر از پدرش و از پدرانش از حسن بن على از پدرش على (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن خبرى طولانى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از خوف خداى عزوجل آنقدر مى گريست كه سجاده و مصلايش از اشك چشم او تر مى شد، با اينكه جرم و گناهى هم نداشت . | ۷ - و در كتاب احتجاج از موسى بن جعفر از پدرش و از پدرانش از حسن بن على از پدرش على (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن خبرى طولانى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از خوف خداى عزوجل آنقدر مى گريست كه سجاده و مصلايش از اشك چشم او تر مى شد، با اينكه جرم و گناهى هم نداشت . |
ویرایش