گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۷: خط ۵۷:
==آيات ۱۵۹ - ۱۶۲ سوره بقره ==
==آيات ۱۵۹ - ۱۶۲ سوره بقره ==
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فى الْكِتَابِ أُولَئك يَلْعَنهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنهُمُ اللَّاعِنُونَ(۱۵۹)
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فى الْكِتَابِ أُولَئك يَلْعَنهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنهُمُ اللَّاعِنُونَ(۱۵۹)
إِلا الَّذِينَ تَابُوا وَ أَصلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولَئك أَتُوب عَلَيهِمْ وَ أَنَا التَّوَّاب الرَّحِيمُ(۱۶۰)
 
إِلّا الَّذِينَ تَابُوا وَ أَصلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولَئك أَتُوبُ عَلَيهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ(۱۶۰)
 
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولَئك عَلَيهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ(۱۶۱)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولَئك عَلَيهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ(۱۶۱)
خَالِدِينَ فِيهَا لا يخَفَّف عَنهُمُ الْعَذَاب وَ لا هُمْ يُنظرُونَ(۱۶۲)
 
خَالِدِينَ فِيهَا لا يُخَفَّف عَنهُمُ الْعَذَابُ وَ لا هُمْ يُنظرُونَ(۱۶۲)


<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


به درستى كسانى كه كتمان مى كنند آنچه را از بينات و هدايت كه ما نازل كرديم بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب روشن ساختيم ، اينگونه اشخاص را خدا لعنت ميكند و همه لاعنان نيز لعنت ميكنند (۱۵۹)
همانا كسانى كه كتمان مى كنند آنچه را از بينات و هدايت كه ما نازل كرديم، بعد از آن كه آن را براى مردم در كتاب روشن ساختيم، اين گونه اشخاص را خدا لعنت می كند و همه لاعنان نيز، لعنت می كنند. (۱۵۹)
مگر آن كسانى كه توبه كرده و آنچه را فاسد كرده بودند اصلاح كنند كه من از ايشان ميگذرم و من تواب و رحيم هستم (۱۶۰)
 
همانا كسانيكه كافر شده و در حال كفر مردند لعنت خدا و ملائكه و همه مردم شامل حال ايشان است (۱۶۱)
مگر آن كسانى كه توبه كرده و آنچه را فاسد كرده بودند، اصلاح كنند كه من از ايشان می گذرم و من، توّاب و رحيم هستم. (۱۶۰)
در حاليكه جاودانه در آن خواهند بود و عذاب از ايشان تخفيف نمى پذيرد و مهلت داده نميشود (۱۶۲)
 
همانا كسانی كه كافر شده و در حال كفر مُردند، لعنت خدا و ملائكه و همه مردم شامل حال ايشان است. (۱۶۱)
 
در حالی كه جاودانه در آن خواهند بود و عذاب از ايشان تخفيف نمى پذيرد و مهلت داده نمی شود. (۱۶۲)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۵ </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


«'''ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى '''» ظاهرا (و خدا داناتر است ) مراد بكلمه (هدى ) همان معارف و احكامى است كه دين الهى متضمن آن است ، معارفى كه پيروان دين را بسوى سعادت هدايت ميكند و مراد به بينات ، آيات و حجت هائى است كه دلالتشان بين و واضح است ، و ادله و شواهد بر حقى است كه همان هدايت است .
«'''إنَّ الَّذِينَ يَكتُمُونَ مَا أنزَلنَا مِنَ البَيِّنَاتِ وَ الهُدَى '''»: ظاهرا (و خدا داناتر است)، مراد بكلمۀ «هُدَى»، همان معارف و احكامى است كه دين الهى متضمن آن است. معارفى كه پيروان دين را به سوى سعادت هدايت می كند و مراد به «بينات»، آيات و حجت هایى است كه دلالتشان بيّن و واضح است، و ادلّه و شواهد بر حقى است كه همان هدايت است.


بنابراين كلمه (بينات ) در كلام خداى عز و جل وصفى است مخصوص آيات نازله ، و بر اين اساس منظور از كتمان آن آيات ، اعم است از كتمان و پنهان كردن اصل آيه و اظهار نكردن آن و يا كتمان دلالت آن به اينكه آيه نازله را طورى تاءويل و يا دلالتش را طورى توجيه كنند كه آيه از آيت بودن بيفتد.
بنابراين، كلمۀ «بيّنات» در كلام خداى عزوجل، وصفى است مخصوص آيات نازله، و بر اين اساس، منظور از كتمان آن آيات، اعم است از كتمان و پنهان كردن اصل آيه و اظهار نكردن آن، و يا كتمان دلالت آن به اين كه آيه نازله را طورى تأويل و يا دلالتش را طورى توجيه كنند كه آيه، از آيت بودن بيفتد.


همانطور كه يهود اين كار را با آيات تورات كردند، يعنى آن آياتى كه از بعثت پيامبر اسلام بشارت ميداد، تاءويل و يا پنهان كردند، بطورى كه مردم يا اصلا آن آيات را نديدند و يا اگر ديدند تاءويل شده اش را ديدند، و خلاصه دلالتش را از رسول اسلام (ص ) برگرداندند.
همان طور كه يهود اين كار را با آيات تورات كردند. يعنى آن آياتى كه از بعثت پيامبر اسلام بشارت می داد، تأويل و يا پنهان كردند، به طورى كه مردم يا اصلا آن آيات را نديدند و يا اگر ديدند، تأويل شده اش را ديدند، و خلاصه دلالتش را از رسول اسلام «ص» برگرداندند.


«'''من بعد ما بيناه للناس '''» الخ ، اين جمله مى فهماند كتمانى كه يهوديان كردند، بعد از آن بود كه آيات نامبرده بگوش ‍ مردم رسيده بود و چنان نبود كه تنها علماى يهود آن آيات را مى دانستند و از عوام پنهان كردند، نه ، بلكه مدتها در دسترس مردم هم بوده ، بعدها علما آنها را از عده اى پنهان و براى عده اى تاءويل كردند.
«'''مِن بَعدِ مَا بَيَّنَاهُ لِلنَّاسِ... '''»: اين جمله، مى فهماند كتمانى كه يهوديان كردند، بعد از آن بود كه آيات نامبرده به گوش مردم رسيده بود و چنان نبود كه تنها علماى يهود آن آيات را مى دانستند و از عوام پنهان كردند. نه، بلكه مدت ها در دسترس مردم هم بوده، بعدها علما آن ها را از عده اى پنهان و براى عده اى تأويل كردند.


براى اينكه در عهدى كه تورات نازل ميشده ، تبيين آيات آن براى تك تك مردم دنيا عادتا امرى محال بوده ، چون هيچيك از وسائل تبليغى موجود امروز در آن موقع نبوده ، به ناچار اگر آيه اى از تورات و يا يك مطلب ساده اى را ميخواستند به عموم مردم اعلام و تبيين كنند، لابد اينطور بوده كه به حاضرين مى گفتند و سفارش مى كردند كه ايشان به غائبين برسانند، يا به علماء مى گفتند تا آنها بساير مردم برسانند، و خلاصه عده اى آن مطلب را بدون واسطه مى گرفتند و عده اى ديگر با واسطه .
براى اين كه در عهدى كه تورات نازل می شده، تبيين آيات آن براى تك تك مردم دنيا، عادتا امرى محال بوده، چون هيچ يك از وسائل تبليغى موجود امروز در آن موقع نبوده. به ناچار اگر آيه اى از تورات و يا يك مطلب ساده اى را می خواستند به عموم مردم اعلام و تبيين كنند، لابد اين طور بوده كه به حاضران مى گفتند و سفارش مى كردند كه ايشان به غائبان برسانند. يا به علماء مى گفتند تا آن ها به ساير مردم برسانند. و خلاصه عده اى آن مطلب را بدون واسطه مى گرفتند و عده اى ديگر با واسطه.
<span id='link572'><span>
<span id='link572'><span>
و بنابراين عالم يكى از وسائط و وسائل تبليغ بوده ، همچنانكه زبان و سخن واسطه ديگرش بوده ، پس اگر خبرى براى عالمى و جمعى از مردم عادى كه در مجلس حضور دارند بيان ميشد، در حقيقت براى همه مردم بيان شده بود، چون عالم ميثاق وجدانى دارد كه حقايق را كتمان نكند.


حال اگر در همين صورت ، آن عالم ، علم خود را كتمان كند،
بنابراين، عالم يكى از وسائط و وسائل تبليغ بوده، همچنان كه زبان و سخن، واسطه ديگرش بوده. پس اگر خبرى براى عالمى و جمعى از مردم عادى كه در مجلس حضور دارند، بيان می شد، در حقيقت، براى همه مردم بيان شده بود. چون عالم ميثاق وجدانى دارد كه حقايق را كتمان نكند.
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۶ </center>
در حقيقت كتمانش بعد از بيان براى مردم بوده و همين يگانه سببى است كه خداى سبحان اين كتمان را مايه اختلاف مردم در دين و تفرقه آنان در راه هدايت و ضلالت دانسته ، چه اگر اين كتمان ها نبود، دين خدا سرچشمه اش فطرت خود بشر است ، و هر فطرتى آن را مى پذيرد و قوه مميزه بشرى اگر آن را درك كند، در برابرش خاضع مى گردد.
حال اگر در همين صورت، آن عالم، علم خود را كتمان كند، در حقيقت، كتمانش بعد از بيان براى مردم بوده و همين يگانه سببى است كه خداى سبحان، اين كتمان را مايه اختلاف مردم در دين و تفرقه آنان در راه هدايت و ضلالت دانسته. چه اگر اين كتمان ها نبود، دين خدا سرچشمه اش فطرت خود بشر است، و هر فطرتى آن را مى پذيرد و قوّه مميّزه بشرى اگر آن را درك كند، در برابرش خاضع مى گردد.


همچنانكه خداى تعالى فرمود: «'''فاقم وجهك للدين حنيفا، فطرة اللّه التى فطر الناس عليها، لا تبديل لخلق اللّه ، ذلك الدين القيم ، ولكن اكثر الناس لا يعلمون '''»، (روى قلب خود را بدون هيچ انحرافى بسوى دين كن كه فطرت خدائى همين است ، فطرتى كه خدا مردم را بر آن فطرت بيافريد، و خلق خدا در اين درك و فطرت مختلف نيستند، دين صحيح هم همان دينى است كه از اين فطرت سرچشمه گرفته باشد، اما بيشتر مردم نمى دانند - چون حقايق دين را، از آنان پنهان كردند -).
همچنان كه خداى تعالى فرمود: «فَأقِم وَجهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَةَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللّهِ ذَلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ وَلَكِنَّ أكثَرَ النَّاسِ لَا يَعلَمُونَ: روى قلب خود را بدون هيچ انحرافى به سوى دين كن، كه فطرت خدایى همين است. فطرتى كه خدا مردم را بر آن فطرت بيافريد، و خلق خدا در اين درك و فطرت مختلف نيستند. دين صحيح هم، همان دينى است كه از اين فطرت سرچشمه گرفته باشد، اما بيشتر مردم نمى دانند - چون حقايق دين را، از آنان پنهان كردند).


پس دين ، فطرى بشر است و چيزى كه با خلقت بشر در آب و گل او آميخته بوده ، فطرت بشر آن را رد نمى كند، و در صورتى كه آنطور كه هست برايش بيان شود و از سوى ديگر قلب بشر هم صف اى روز نخست خود را از دست نداده باشد، البته آنرا مى پذيرد، حال چه اينكه قلب با صافى خودش آن حقيقت دينى را درك كرده باشد، آنچنانكه انبياء درك مى كنند و يا آنكه با بيان زبانى ديگران درك كند، كه بالاخره برگشت اين دومى هم به همان اول است ، (دقت فرمائيد).
پس دين، فطرى بشر است و چيزى كه با خلقت بشر در آب و گِل او آميخته بوده، فطرت بشر آن را رد نمى كند، و در صورتى كه آن طور كه هست، برايش بيان شود، و از سوى ديگر قلب بشر هم، صفاى روز نخست خود را از دست نداده باشد، البته آن را مى پذيرد.
 
حال چه اين كه قلب با صافى خودش آن حقيقت دينى را درك كرده باشد، آن چنان كه انبياء درك مى كنند، و يا آن كه با بيان زبانى ديگران درك كند، كه بالاخره برگشت اين دومى هم، به همان اول است. (دقت فرمایيد).
<span id='link573'><span>
<span id='link573'><span>
و به همين جهت در آيه مورد بحث ، ميان فطرى بودن دين و جهل به آن جمع كرده ، از يكسو فرموده : دين خدا فطرى بشر است و از يكسو هم فرموده بيشتر مردم نميدانند، و اين بنظر ما با هم نميسازد، و بيان ما اين تنافى را جواب ميگويد، همچنانكه در جاى ديگر فرموده : «'''و انزل معهم الكتاب بالحق ، ليحكم بين الناس ، فيما اختلفوا فيه ، و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه ، من بعد ما جاءتهم البينات ، بغيا بينهم '''»، (و با انبياء كتاب فرستاديم به حق ، تا ميان مردم در آنچه اختلاف مى كنند حكم كنند و مردم در آن كتاب اختلاف نكردند، مگر همانهائى كه كتاب بسويشان آمده بود، و باز اختلاف نكردند، مگر بعد از آنكه ادله اى روشن در حقانيت كتاب برايشان آمد و علت اين اختلافشان مخالفت ها بود كه دربين خود داشتند) كه مى فهماند اختلاف در مطالب كتاب ، ناشى از ستمگرى علمائى بود كه حامل علم بآن كتاب بودند.


پس اختلافهاى دينى و انحراف از جاده صواب ، معلول ستمكارى علماء بوده كه مطالب كتاب را براى مردم نگفتند و يا اگر گفتند، تاءويلش كردند و يا در آن دست انداخته تحريفش نمودند،
و به همين جهت در آيه مورد بحث، ميان فطرى بودن دين و جهل به آن جمع كرده. از يك سو فرموده: «دين خدا فطرى بشر است»، و از يك سو هم فرموده «بيشتر مردم نمی دانند» و اين، به نظر ما، با هم نمی سازد، و بيان ما اين تنافى را جواب می گويد. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «وَ أنزَلَ مَعَهُمُ الكِتَابَ بِالحَقِّ لِيَحكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اختَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اختَلَفَ فِيهِ إلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعدِ مَا جَاءَتهُمُ البَيِّنَاتُ بَغياً بَينَهُم»:
 
و با انبياء كتاب فرستاديم به حق، تا ميان مردم در آنچه اختلاف مى كنند، حكم كنند و مردم در آن كتاب اختلاف نكردند، مگر همان هایى كه كتاب به سويشان آمده بود. و باز اختلاف نكردند، مگر بعد از آن كه ادله اى روشن در حقانيت كتاب برايشان آمد، و علت اين اختلافشان، مخالفت ها بود كه در بين خود داشتند، كه مى فهماند اختلاف در مطالب كتاب، ناشى از ستمگرى علمایى بود كه حامل علم به آن كتاب بودند.
 
پس اختلاف هاى دينى و انحراف از جاده صواب، معلول ستمكارى علماء بوده كه مطالب كتاب را براى مردم نگفتند و يا اگر گفتند، تأويلش كردند و يا در آن دست انداخته، تحريفش نمودند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۷ </center>
حتى در روز قيامت هم خدايتعالى اين ظلم علماء را اعلام ميدارد، همچنانكه فرمود: «'''فاذن مؤ ذن بينهم : ان لعنة اللّه على الظالمين ، الذين يصدون عن سبيل اللّه ، و يبغونها عوجا'''»، (و اعلام گرى در بينشان اعلام مى كند كه لعنت خدا بر ستمگران ، كه از راه خدا جلوگيرى مى كنند و راه خدا را منحرف ميسازند) و آيات قرآنى در اين باره بسيار است .
حتى در روز قيامت هم، خدای تعالى اين ظلم علماء را اعلام می دارد. همچنان كه فرمود: «فَأذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَينَهُم أن لَعنَةَ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ  وَ يَبغُونَهَا عِوَجاً: و اعلام کننده ای در بينشان اعلام مى كند كه لعنت خدا بر ستمگران، كه از راه خدا جلوگيرى مى كنند و راه خدا را منحرف می سازند».  


پس تا اينجا روشن گرديد كه آيه مورد بحث ، يعنى آيه : «'''ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس فى الكتاب '''» الخ ، مبتنى بر آيه : «'''كان الناس امة واحدة ، فبعث اللّه النبيين ، مبشرين و منذرين ، و انزل معهم الكتاب بالحق ، ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه ، وما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البينات بغيا بينهم '''» الخ ، است ، و در آن به كيفر اين بغى اشاره مى كند، و در ذيلش مى فرمايد: «'''اولئك يلعنهم اللّه '''» الخ .  
و آيات قرآنى، در اين باره بسيار است.


«'''اولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللاعنون '''» الخ ، اين جمله همانطور كه گفتيم كيفر كسانى را بيان مى كند كه آنچه هدايت و آيات كه خدا نازل كرده بود، كتمان كردند، و آن كيفر عبارت است از لعنتى از خدا، و لعنتى ديگر از هر لعنت كننده است .
پس تا اين جا روشن گرديد كه: آيه مورد بحث، يعنى آيه: «إنَّ الَّذِينَ يَكتُمُونَ مَا أنزَلنَا مِنَ البَيِّنَاتِ وَ الهُدَى مِن بَعدِ مَا بَيَّنَاهُ لِلنَّاسِ فِى الكِتَابِ...»، مبتنى بر آيه: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أنزَلَ مَعَهُمُ الكِتَابَ بِالحَقِّ لِيَحكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اختَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اختَلَفَ فِيهِ إلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعدِ مَا جَاءَتهُمُ البَيِّنَاتُ بَغياً بَينَهُم...» است، و در آن به كيفر اين بغى اشاره مى كند، و در ذيلش مى فرمايد: «أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ...».
 
«'''أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَ يَلعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»: اين جمله، همان طور كه گفتيم، كيفر كسانى را بيان مى كند كه آنچه هدايت و آيات كه خدا نازل كرده بود، كتمان كردند، و آن كيفر عبارت است از لعنتى از خدا، و لعنتى ديگر از هر لعنت كننده است.
<span id='link574'><span>
<span id='link574'><span>
==فرق ميان لعنت خدا و لعنت ديگران ==
==فرق ميان لعنت خدا و لعنت ديگران ==
و اگر كلمه (لعنت مى كند) در آيه تكرار شده ، بدان جهت است كه لعنت خدا با لعنت ديگران فرق دارد، لعنت خدا باين معنا است كه خداوند ايشان را از رحمت و سعادت دور مى كند، و لعنت لعنت كنندگان نفرين و درخواست لعنت خدا است .
و اگر كلمه (لعنت مى كند) در آيه تكرار شده ، بدان جهت است كه لعنت خدا با لعنت ديگران فرق دارد، لعنت خدا باين معنا است كه خداوند ايشان را از رحمت و سعادت دور مى كند، و لعنت لعنت كنندگان نفرين و درخواست لعنت خدا است .
۲۰٬۸۸۷

ویرایش